بازآ، بازآ، هر آنچه هستی بازآ
گر کافر و گبر و بتپرستی، بازآ
این درگه ما، درگه نومیدی نیست
صد بار اگر، توبه شکستی، بازآ
،،،،،،
ای دلبر ما، مباش بی دل، برِ ما
یک دلبر ما، به، که دو صد، دل، برِ ما
نه دل، برِ ما، نه دلبر اندر برِ ما
یا دل، برِ ما فرست، یا دلبرِ ما
،،،،،،
ای کرده غمت، غارت هوش دل ما
درد تو شده خانه فروش دل ما
رمزی که مقدسان ازو محرومند
عشق تو مر او گفت به گوش دل ما
،،،،،،
مستغرق نیل معصیت جامهی ما
مجموعهی فعل زشت هنگامهی ما
گویند که روز حشر شب مینشود
آنجا نگشایند مگر نامهی ما
رباعیات ابوالسعید ابوالخیر