صداي بال ملايك ز دور ميآيد
مسافري مگر از شهر نور ميآيد؟
دوباره عطر مناجات با فضا آميخت
مگر كه موسي عمران ز طور ميآيد؟
شراب ناب تَبَلور به شهر آوردند
تمام شهر به چشمم بلور ميآيد!
ستارهاي شبي از آسمان فرود آمد
و مژده داد كه صبح حضور ميآيد
چقدر شانة غمبار شهر حوصله كرد
به شوق آن كه پگاه سرور ميآيد
مسافري كه شتابان به يال حادثه رفت
به بال سرخ شهادت صبور ميآيد
به زخمهاي شقايق قسم، هنوز از باغ
شميم سبز بهار حضور ميآيد
مگر پگاه ظهور سپيده نزديك است؟
صداي پاي سواري ز دور ميآيد