some1
پسندها
868

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • شهيدی كه بر خاك می‌خفت
    چنين در دلش گفت:
    «اگر فتح اين است
    كه دشمن شكست،
    چرا همچنان دشمنی هست؟»
    نگاه کن که من کجا رسیده ام
    به کهکشان، به بیکران، به جاودان
    کنون که آمدیم تا به اوجها
    مرا بشوی با شراب موجها
    مرا بپیچ در حریر بوسه ات
    مرا بخواه در شبان دیرپا
    مرا دگر رها مکن
    مرا از این ستاره ها جدا مکن
    نگاه کن که موم شب به راه ما
    چگونه قطره قطره آب می شود
    صراحی سیاه دیدگان من
    به لای لای گرم تو
    لبالب از شراب خواب می شود
    به روی گاهواره های شعر من
    نگاه کن
    تو می دمی و آفتاب می شود
    " فروغ فرخزاد "
    امین پور هم عاشق بود
    اما فکر میکنم عشق رو خوب می شناخت که می تونست اینطوری شعر بگه
    با فروغ مقایسه اش نمی کنم
    چون فروغ هم شعر های زیبایی داره
    اما چیزی که تو این زمونه به دلم می شینه دغدغه های قیصره
    سلام
    خب خیلی یا هم فرق دارن
    فروغ عاشق بود شکست خورد همش واسه اون شعر می گفت ولی امین پور فکرش باز بود
    البته نظر منه
    با توام
    ای لنگر تسکین!
    ای تکان‌های دل!
    ای آرامش ساحل!
    با توام
    ای نور!
    ای منشور!
    ای تمام طیف‌های آفتابی!
    ای کبود ِ ارغوانی!
    ای بنفشابی!
    با توام ای شور، ای دلشوره‌ی شیرین!
    با توام
    ای شادی غمگین‌!
    با توام
    ای غم!
    غم مبهم!
    ای نمی‌دانم!
    هر چه هستی باش!
    اما کاش...
    نه، جز اینم آرزویی نیست:
    هر چه هستی باش!
    اما باش!
    دیشب دوباره
    گویا خودم را خواب دیدم:
    در آسمان پر می‌کشیدم
    و لا‌به‌لای ابرها پرواز می‌کردم
    و صبح چون از جا پریدم
    در رختخوابم
    یک مشت پر دیدم
    یک مشت پر، گرم و پراکنده
    پایین بالش
    در رختخواب من نفس می‌زد
    آن‌گاه با خمیازه‌ای ناباورانه
    بر شانه‌های خسته‌ام دستی کشیدم
    بر شانه‌هایم
    انگار جای خالی چیزی...
    چیزی شبیه بال
    احساس می‌کردم!
    سلام شعر زیبایی بود از خواهر فروغ
    ولی من این قیصر امین پور خیلی دوست دارم شعراش عالیه
    مي توان با اين خدا پرواز كرد
    سفره دل را برايش بازكرد
    مي توان در باره گل حرف زد
    صاف و ساده مثل بلبل حرف زد
    چكه چكه مثل باران راز گفت
    با دو قطره، صدهزاران راز گفت
    مي توان با او صميميحرف زد
    مثل ياران قديمي حرفزد
    مي توان تصنيفي از پرواز خواند
    با الفباي سكوت آواز خواند
    مي توان مثل علف ها حرف زد
    بازباني بي الفبا حرف زد
    مي توان در باره هر چيز گفت
    مي توان شعري خيال انگيز گفت
    مثل اين شعر روان و آشنا

    قيصر امين‌پور
    دوست عزیز لطف کنید تا قبل از شروع ماه محرم تلاوت کرده باشید
    نزدیک یک ماه فرصت هست
    هرچی به مامان باباش می گم کامپیوتر براش مضره انگار نه انگار
    بامزه اس
    خب حلال زاده به داییش میره دیگه
    یکمم از خودمون تعریف کنیم:biggrin:
    تازه رفت دست از سر این کامپیوتر برداشت و رفت
    امیر احمد خیییییییییلی دوست دارم .همون کوچولو که تو پروفمه
    راستی بابت احادیث بسیار متشکریم:gol:
    ببخشید رفتم این بچه خواهرم امیر احمد همونی که عکش تو پرفمه امده گیر داده می گه انگری بردز بزار برام دایی
    باازم ببخشید
    نمی دونم که چرا نمی رم دعا کن که برم
    امام جواد خیلی خوبه اینقدر به من کمک کرده ولی من بیوفایی کردم
    دع ا کن که برم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا