هواپیمای عراقی ما را هدف گرفته بود.
میخواستم ماشین را نگه دارم که برویم یک گوشه پناه بگیریم.
حاجی بدون اینکه چهرهاش تغییری کند
گفت:«راهتو برو.»
- حاجی، مگه نمیبینی؟ ما رو هدف گرفته.
زیر لب خواند«لا حـــــــولــــ و لا قـــــــوه الا بــــاللـــــــ »
و دوباره گفت:«راهتو برو.»
.
.
.