گلستـان شهـدای باشگاه مهندسان ایران ...

YaZahra313

عضو جدید


.
.
.
شهدای صابرین .
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
خاطره (شهید قربانعلی عرب)

خاطره (شهید قربانعلی عرب)


✨عرب هستم !✨
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

در عملیات محرم در تپه های 175 مستقر بودیم . شهید قربانعلی عرب مسئولیت این منطقه را بر عهده داشت. ایشان به نگهبانان گفته بود، هر کس را در شب در این منطقه دیدید یا در حال رفت و آمد بود ایست بدهید؛ اگر رمز شب را گفت از خودمان است ، اگر نگفت بدانید از عرب های منطقه و یا از عراقی هاست ، باید تیر اندازی کنید . اتفاقاً شهید عرب یک شب برای سرکشی از خط حرکت می کند و به یکی از تپه های آن اطراف می رسد .نگهبان به او ایست می دهد و می پرسد کیستی؟ جواب می شنود «عرب هستم» . نگهبان هم با شنیدن کلمه «عرب» شروع می کند به تیر اندازی.شهید عرب هر چه فریاد می زند تیر اندازی نکنید ،«عرب» هستم، فایده ای ندارد. پشت یک تخته سنگ پناه می گیرد. نگهبان آهسته به طرفش می رود .شهید عرب فریاد می زند، من عرب خودتان هستم «قربانعلی» و بالاخره نگهبان می فهمد و او را می شناسد و آن شب به خیر می گذرد . روز بعد قربانعلی می گفت : سید دیگه توبه کار شدم که در شب به نگهبان اسمم را بگویم .
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
کانال پایگاه شهر شهیدان خدا

74.jpg
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
خاطره (شهید حاج علی باقری)

خاطره (شهید حاج علی باقری)

88888.jpg


✨تواضع و اخلاص✨

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

بعد از عملیات بدر مسوولیت گردان امام حسین (علیه السلام) به شهید باقری واگذار شد. تواضع ایشان تا آنجا بود که حتی به خود ایشان اجازه نداد تا برای معرفی به عنوان فرمانده گردان وقت شهید خرازی را بگیرد و شخصاً آمد و پس از معرفی خود و توضیح مختصری از سوابق و مسوولیت‌های قبلی و اینکه چه موقع به جبهه آمده است، داد و افزود: الان مسوولیت این گردان به بنده محول شده است.

به اتفاق چند تن از بچه‌های گردان تصمیم گرفتیم گردان را ترک کنیم چون تصور ما از اولین برخورد ایشان این بود که ایشان فردی خشن و سخت گیر است و برخورد خوبی با نیروهایش نخواهد داشت ولی پس از اولین ماموریتِ گردان که در یکی از حساس‌ترین مناطق (جاده خندق) بود، برخورد حاج علی ما را شرمنده کرد و از اینکه نسبت به این شهید عزیز کم لطفی نموده بودیم، خود را سرزنش می‌کردیم.

توجه شهید به نیروهایش و اهمیتی که برای نیروهایش قائل بود، بسیار قائل توجه بود. از آن موقع به بعد تصمیم گرفتیم تا آخرین لحظه به عنوان یک سرباز در گردان او بمانیم.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
کانال پایگاه شهر شهیدان خدا
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سردار شهید حاج ابراهیم جعفرزاده

سردار شهید حاج ابراهیم جعفرزاده

photo_2016-01-03_23-00-33.jpg

توی بیست کیلومتر خط، فقط یک گردان نیرو داشتیم.
دشمن هم که متوجه شده بود، با یک لشکر پاتک کرد.
وجب به وجب منطقه را می‌کوبیدند.خیلی شهید دادیم. تانک‌هاشان رسیده بود، یک کیلومتری سنگر فرماندهی!
ابراهیم ، بچه‌هایی که باقی مانده بودند را جمع کرد ، سپردشان دست مهدی فرهنگ‌دوست...
با همان نیرو‌ها زدیم به خط جلو پیشروی‌شان که سد شد، دژ را هم پس گرفتیم .
عراقی‌ها زده بودند به آب خیلی تلفات دادند. چهل نفری هم از‌شان اسیر گرفتیم .
نماز جمعه آن هفته ، آقای هاشمی رفسنجانی به تیپ الغدیرگفته بود: تیپ_پیروز_الغدیر

www.shohada-esf.ir
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
photo_2016-01-06_21-54-54.jpg



حضور فرماندهان در خط مقدم

سردار شهید حاج حسین خرازی
سردار شهید نورعلی شوشتری
سردار شهید حاج غلامرضا صالحی
سردار شهید محمدعلی شاهمرادی
سردار سرلشکر عزیز جعفری
سردار سرتیپ علی زاهدی
 

YaZahra313

عضو جدید
هواپیمای عراقی ما را هدف گرفته بود.

می‌خواستم ماشین را نگه دارم که برویم یک گوشه پناه بگیریم.

حاجی بدون این‌که چهره‌اش تغییری کند

گفت:«راهتو برو

- حاجی،‌ مگه نمی‌بینی؟ ما رو هدف گرفته.

زیر لب خواند«لا حـــــــولــــ و لا قـــــــوه الا بــــاللـــــــ »

و دوباره گفت:«راهتو برو.»
.
.
.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
خاطرات شهدا(شهید رسول هلالی)

خاطرات شهدا(شهید رسول هلالی)

photo_2016-01-14_22-20-40.jpg
سردار شهید رسول هلای

فرمانده ی پیشمرگان کرد مسلمان




___________________________________________________



✨اقتدا به امام جماعت اهل سنت✨


ضد انقلاب قصد نفوذ به یکی از روستاهای #کردستان را داشت .
آنها در این روستا توانسته بودند اذهان ساده لوحان را با تبلیغات دروغین به سوی خود جلب نمایند .
به فرماندهی #شهید_هلالی و گروهی از رزمندگان وارد آن روستا شدیم . عده ای از روی پشت بامها به ما سنگ می زدند و فحاشی می کردند .
شهید هلالی دستور داد که هیچ گونه عکس العملی نشان ندهید .
موقع نماز ظهر وارد #مسجد شدیم و نماز را دسته جمعی به پیشنماز اهل_سنت آن روستا اقتدا نمودیم .
شهید هلالی پس از اتمام نماز برای اهالی آن روستا صحبت کرد و با استفاده از آیات قرآن و ترجمه و تفسیر آن ، پیام انقلاب و رزمندگان #اسلام در کردستان را به گوش اهالی آن روستا رساند . پس از اتمام سخنرانی از مسجد خارج شدیم. ناگهان شور و غلغله ای به وجود آمد .
مردم روستا آمدند و بر چهره ما بوسه زدند . واقعاً #عجیب بود ، مردم آن روستا از دیدن نحوه برخورد و سخنرانی شهید هلالی کاملا متحوّل شده بودند .


〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🇮🇷پایگاه شهر شهیدان خدا🇮🇷
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
خاطرات شهدا(شهید خرازی)

خاطرات شهدا(شهید خرازی)

photo_2016-01-22_22-32-23.jpg


✨مقتل کربلای ۵✨


در عملیات #کربلای_5 دشمن منطقه را به شدت #بمباران شیمیایی نمود. در حمله هوایی #مزدوران بعثی به مقر #گردان امام محمد باقر(علیه السلام) 25 نفر از نیروها #شهید می شوند و در هر گوشه از مقر قطعاتی از بدن های این عزیزان پراکنده می شود.
#شهید_خرازی وارد مقر شد و با دیدن این صحنه گفت : "کجایند فیلم برداران، کجایند وقایع نگاران و کجایند #مقتل نویسان که این همه رشادت، ایثار، #شهادت و مظلومیت یاران اسلام و امام(ره) را بنویسند و به تصویر بکشند؟"

shohada-esf.ir
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سردار شهید ابراهیم جعفرزاده

سردار شهید ابراهیم جعفرزاده

photo_2016-02-04_21-47-43.jpg


🔻چهارمین شهید خانواده
🔻از فرماندهان قدیمی لشگر ۱۴ امام حسین
🔻از فرماندهان عملیاتی قرارگاه خاتم الانبیا
🔻اولین فرمانده گردان زرهی سپاه اصفهان
🔻فرمانده زرهی قرارگاه نصر
🔻فرمانده تیپ ۲۱ رمضان
🔻فرمانده تیپ ۲۸ صفر
🔻فرمانده اسطوره ای تیپ ۱۸ الغدیر

*اینها تنها گوشه ای از سمت ها و مسئولیت های شهید جعفرزاده بود، کسی که وقتی به شهادت رسید تازه پدر و مادرش فهمیدند فرمانده بوده است، به مادرش گفته بود در منطقه خیابان تمیز می کنم


*ابر فرمانده ای که هر زمان در عملیات ها خبرش می آمد که به خط آمده است، نیروهایش روحیه ای دوچندان می گرفتند و خط را می شکستند

*در آخرین عملیات هم که بدر بود و فرماندهی تیپ ۱۸ الغدیر را به عهده داشت، وقتی دید کار گره خورده است، خودش جلو آمد و آر پی جی بدست گرفت و به خط زد و بر اثر اصابت ترکش به سر به شهادت رسید

*شهید ابراهیم جعفرزاده قبل از عملیات بدر، به همراه فرماندهان تیپ و لشکرهای سپاه اسلام، خدمت حضرت امام شرفیاب می‌شود. که در این دیدار، حضرت امام آنها را مورد دلجویی و تفقد قرار داده و دستور عملیات را صادر می‌فرمایند. وقتی فرماندهان از محضر حضرت امام (ره) مرخص می‌شوند، حضرت امام خمینی شهید ابراهیم جعفرزاده را صدا زده و آهسته مطلبی را می‌فرمایند که این سخن هرگز فاش نشد

*قبل از خودش دو برادرش به نام های شهید حبیب جعفرزاده و جاویدالاثر شهید عبدالله جعفرزاده و شوهر خواهرش شهید محمد علی زمانی نیز به شهادت رسیده بودند

آنان که بِنظر خاک را کیمیا کنند
آیا بُود که گوشه چشمی به ما کنند
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
به بهانه ۱۷ اسفند،
سالگرد شهادت
"حاج محمد ابراهیم همت"


حاج محمد ابراهيم همت در دومين وصيت نامه بجامانده از خود نوشته است:

خويشتن را در قفس محبوس مي بينم...
و مي خواهم از قفس به در آيم...
سيمهاي خاردار مانعند...
من از دنياي ظاهر فريب ماديات و همه آنچه كه از خدا بازم مي دارد متنفرم!!
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
نام او همیشه زنده خواهد ماند…

نام او همیشه زنده خواهد ماند…

photo_2016-03-21_19-13-24.jpg



از سردار سرشناسی که تمام دوران دفاع مقدس را در خطوط مقدم نبرد گذرانده و شهادت یاران بسیار نزدیک خود، شهید حسین خرازی و شهید محمدابراهیم همت را در میدان آتش و خون به چشم خویش دیده، رنج آورتر از این نمی شود که در یک حادثه، پرواز کند و به دوستان و همرزمان شهیدش بپیوندد.

سردار احمد کاظمی، اما این رنج را دید درحالی که رنج فراق یاران غارش را افزون تر از هر نوع رهیدن از دنیا برای خود، تحمل می کرد. وقتی گزارش‌های حماسه دفاع مقدس را مطالعه می کنی یا داستان‌ها و خاطرات رزمندگان اسلام را می خوانی، یا فیلم‌های روایت فتح را می بینی، جابه جا با نام احمد کاظمی برخورد می کنی، حتی در فیلم‌های سینمایی مستند، نام او را از زبان جان برکفان عرصه شجاعت می شنوی، چرا که او از وقتی که در لباس یک رزمنده ساده همچون یک تک تیرانداز، پا به میدان نبرد گذاشت، به دلیل شجاعت و بی باکی ای که داشت، گام به گام تا فرماندهی لشکر پیش رفت، لشکری که خود برای زادگاهش – نجف آباد – به عنوان تنها لشکر یک شهرستان سازمان داد. لشکر نجف اشرف، لشکری که تحت فرماندهی او خط شکنی پرآوازه با رزمندگانی غیور و پرآوازه شناخته شده بوداحمد کاظمی سلحشوری را از روزهای مبارزه در جریان نهضت امام خمینی با یادگاری از دست آسیب دیده اش، تا پایان روزهای دفاع مقدس همراه خود آورد و نام خویش را در ردیف اول فرماندهان دفاع از ایران و انقلاب اسلامی ثبت کرد.

مردم نجف آباد، آن روزها که صدای شیپور فراخوانی فرمانده لشکر نجف اشرف را برای اعزام به جبهه‌های حق علیه باطل می شنیدند، فرزندان خود را برای دفاع از انقلاب و کشور و دفع متجاوزان بعثی به دست او می سپردند و این اطمینانی بود که در آن ایام به فرزند شجاع خویش، سردار احمد کاظمی داشتند. به یقین نام و یاد احمد کاظمی در خاطر ملت ایران، به ویژه مردم قدرشناس نجف آباد برای همیشه، زنده خواهد ماند و یاد شجاعت‌های او در برگ زرینی از دفتر رشادت‌های ایرانیان ثبت و ضبط خواهد شد.


«سردار سرلشکر مصطفی ایزدی»
-----------------------------
پایگاه شهر شهیدان خدا
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
photo_2016-03-29_18-15-52.jpg


هرگاه چشمانت را مي بينم ....مي توانم بگويم،...چشمان آسمان به من مينگرد...!!!...اي نگاه آسماني....اي همت بزرگ....ديدگانت همچو غزليست عاشقانه...كه هر بيننده اي را مجذوب ميكند...تورا به چشمانت قسم...نگاهمان كن ،كه در اين روزگار تودرتو سخت محتاج شماييم..

پایگاه اسنادافتخار
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سالروز شهادت سید شهید ان اهل قلم

سالروز شهادت سید شهید ان اهل قلم

شهید سید مرتضی آوینی:

عالم سراسر رازی است نامکشوف که
بر مقیمان حریم حرم نیز جز پرده ای فاش نخواهد شد:
چو پرده دار به شمشیر می زند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند

کتاب فردایی دیگر / ص 130


مشاهده پیوست 257114

شهدا را یاد کنیم با یک
صلوات

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
شهدا را یاد کنیم با یک صلوات ....

شهدا را یاد کنیم با یک صلوات ....

#دقایقی_با_شهدا

يكى دوبار كه رفت #ديدار_امام ، تا چند روز حال عجيبى داشت. ساكت بود. مى نشست و خيره مى شد به يک نقطه. می گفت :« آدم #امام رو مى بينه ، تازه مى فهمه #اسلام يعنى چه. چه قدر مسلمون بودن راحته. چه قدر شيرينه.»
مى گفت :« دلش مثل درياست. هيچ چيز نمى تونه آرامششو به هم بزنه. كاش نصف اون صبر و آرامش ، توى دل ما بود.»

#شهید_مهدی_زین_الدین
منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | احمد جبل عاملی
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
شهدا را یاد کنیم با یک صلوات ....

شهدا را یاد کنیم با یک صلوات ....

#دقایقی_با_شهدا

زمستان سال 64 در تهران زندگی می‌كردیم.
اسماعیل_دقایقی برای گرفتن برنج كوپنی می بایست مسیری را طی كند كه جز ماشین های دارای مجوز نمی‌توانستند از آن محدوده عبور كنند. او از ناحیه پا هم ناراحتی داشت و حمل یک كیسه برنج با آن مسافت تقریباً یک كیلومتری برایش زجرآور بود. از او خواستم با خودروی_سپاه برود كه نپذیرفت.
گفتم :«حال شما خوب نیست و پاهایت درد دارد!»
گفت :«اگر خواستی، همین طور پیاده می روم و گرنه نمی روم.»
او كیسه_25_كیلویی برنج را روی دوشش نهاد و یک نایلون هم پر از چیزهای دیگر در دستش گرفت و به سختی به خانه آورد اما حاضر نشد برای چند_دقیقه ازماشین_سپاه استفاده كند.


#شهید_اسماعيل_دقايقی
منبع : راوی : همسر شهید اسماعیل دقایقی، ر. ك : بدرقه ماه، ص 96

پایگاه شهر شهیدان خدا
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
#دقایقی_با_شهدا

#دقایقی_با_شهدا


حاجی ، اين آخرین حرف ماست. به #امام بگو همونطور كه به ما گفت #عاشورایی بجنگيد،‌ #عاشورایی_جنگیدیم. سلام ما رو به امام برسون.
حاجی #بی_سيم را دست به دست كرد. دل توی دلش نبود. به التماس گفت :«شما رو به خدا بی سيم رو قطع نكنين ، حرف بزنين!»

چند روز می شد كه بچه ها توی #كانال_كمیل گیر كرده بودند ؛ #بدون_آب و مهمات. چند بار منطقه دست به دست شده بود. خیلی ها زخمی و #شهید شده بودند. #جبهه داشت از دست می رفت. حاجی آرام و قرار نداشت. يک دفعه بی سیم را ول كرد و زد بیرون. راه می رفت و مثل مجنون ها با خودش حرف می زد.

نمی خواستم #حاجی در اين شرایط برود جلو. دیگر عصبانی شده بود. سرم داد زد :«مگه نمی دونی #حضرت_علی (علیه السلام) درباره ی #فرمانده چی گفته اند؟ #فرمانده باید در قلب نبرد باشد،‌ جایی كه #جنگ نمايان است. حالا تو هی كاری كن كه من دیرتر برسم.»
#كلاش را برداشت و پرید پشت موتور كه با #اكبر_زجاجی بروند خط . شايد راهی برای بچه ها پیدا كنند.


#شهید_ابراهیم_همت
منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | مريم برادران


پ.ن. یک هفته یک هفته .....
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
شهید سید مرتضی آوینی:

خرمشهر شقایقی خون‌رنگ است كه داغ جنگ بر سینه دارد... داغ شهادت.
ویرانه‌های شهر را قفسی درهم‌شكسته بدان كه راه به آزادی پرندگانِ روح گشوده است
تا بال در فضای شهر آسمانی خرمشهر باز كنند.

زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است.
سلامت تن زیباست، اما پرنده‌ی عشق، تن را قفسی می‌بیند كه در باغ نهاده باشند.
و مگر نه آنكه گردن‌ها را باریك آفریده‌اند تا در مقتل كربلای عشق آسان‌تر بریده شوند؟
و مگر نه آنكه از پسر آدم، عهدی ازلی ستانده‌اند كه حسین را از سر خویش بیش‌تر دوست داشته باشد؟
و مگر نه آنكه خانه‌ی تن راه فرسودگی می‌پیماید تا خانه‌ی روح آباد شود؟
و مگر این عاشق بی‌قرار را بر این سفینه‌ی سرگردان آسمانی، كه كره‌ی زمین باشد،
برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریده‌اند؟
و مگر از درون این خاك اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز كرم‌هایی فربه و تن‌پرور بر می‌آید؟
پس اگر مقصد را نه اینجا، در زیر این سقف‌های دلتنگ و در پس این پنجره‌های كوچك كه به كوچه‌هایی بن‌بست باز می‌شوند
نمی‌توان جست، بهتر آنكه پرنده‌ی روح دل در قفس نبندد.
پس اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر. پرستویی كه مقصد را در كوچ می‌بیند،
از ویرانی لانه‌اش نمی‌هراسد.

برگرفته از گفتار متن شهری در آسمان

photo_2016-05-23_22-28-27.jpg
 
بالا