ای بابا نشدا به تاپیک متلک بندازین...نزنید توی سر مال...
این همه بار علمی توی صفحات قبلی خوابیده و داره میگنده
اره ما ها 3 روحیم در یک جسمنه بر عکسه....
آسمان جان شما از اسمان بیا پایین یک سری به ما فقیرا بزن...هیلاری داف هم بیار اونم مسلمونش میکنیم
علی جان خوب در راستای بحث این هفته شما خودتون شروع کنید لطفا
اميرAmir خان
من خاطره نويسيم تعريفي نداره ولي چشم حتمن ميگردم يه خوبشو انتخاب نموده تايپ ميكنم و ميارمش اينجا ، در اسرع وقت
خوب اینم شاید یک ترفندی باشه برای آنتریک کردن بچه های برای ادامه بحث
موضوع این هفته بحث ازاد صنایع تجربه کاری و خاطرات زمان شروع و ابتدای کار هست.
با احترام
علی جان چرا میپیچونیددوست عزيز khanom-mohandes جان
من هم قصد نداشتم خاطره بي ربط تعريف كنم ، مطلبي ميگم كه احساس كنم شايد تجربياتم به درد بعضي ها بخوره شايدم نخوره ، اصلا شايد چيز مرتبطي پيدا نكردم كه بگم
...موضوع رو...
علی جان چرا میپیچونید
شما از خاطرات روزهای اول کاریت...احساس هات...استرس هات و در مورد گذشت زمان و پیشرفت هاتون بگید...
هر کسی هم به دردش نخورد کاری باهاش میکنم به دردش بخوره...
سلام
به نظر شما اگه بخوایم مهندسی صنایع رو تو یه جمله تعریف کنیم ...؟
البته می شه از nتا جمله تو نتیجه یک جمله ای nکلمه ای گرفت.آررررره؟ 
شرایطتتو توضیح بده.
یه استاد داشتم که میگفت اگه توی یکی از مباحث صنایع که می بینید علاقه دارید تخصصی کار کنید دیگه نگران کار نباشید کار خود به خود می یاد طرفتون
اون 4 تا درس چیه شاید بشه برای ایجاد ارتباط بین اونها از سوزن نخ و کوک استفاده کرد(مزاج کردم)من خودم به 3 4رتا از درسای صنایع علاقه دارم که یه جورای می خوام بین اونا ارتباط برقرار کنم یه کم برام سختولی تلاشمو می کنم
باشه حتما
)
من دانشجوي سال سوم صنايع هستم (دانشگاه الزهرا) از سال اول رفتم كار آموزي،يه شركي مهندسي مشاور،اونجا به جز ارائه چند تا سمينار براي كاركنان تقريبا"بي كار بودم و البته بي حقوق،بعدش تابستونه اونسالو رفتم شركت برق قسمت كنترل پروژه با وجود اينكه هنوزم اين واحد رو پاس نكردم،چون ميرم تازه تزم 5،اونجا خيلي موفق بودم و نرم افزار primavera&enterprise رو ياد گرفتم ولي من فقط كار آموز بودم و وقتي موقع پول دادن بود مي گفتن خدافظ! خلاصه سال دومم گذروندمو تا تونستم واحد گرفتم الآن كه 4ترم پاس كردم 83واحدو گذروندم! تابستون رفتم پژوهشگگگگاه نيرو و اونجا مطالعاتي در مورد iso داشتم و فعلا"مي خوام درسم تموم شه و از اونجايي كه اميد به قبولي ارشد ندارم(چون معدلم تعريفي نداره يعني دورو بره 16 است) تصميم دارم مهاجرت كنم.اين شرايط من بود و از شما كه نمي دونم كي هستين ولي ظاهرا"به همه كمك مي كنيد تقاضا دارم منم راهنمايي كنيد و بگيد آيا مهجرت تصميم درستي هست يا خير
تجربیات شما که الان شاید خیلی ها ندارند رو بگذارید بشمرم:من دانشجوي سال سوم صنايع هستم (دانشگاه الزهرا) از سال اول رفتم كار آموزي،يه شركي مهندسي مشاور،اونجا به جز ارائه چند تا سمينار براي كاركنان تقريبا"بي كار بودم و البته بي حقوق،بعدش تابستونه اونسالو رفتم شركت برق قسمت كنترل پروژه با وجود اينكه هنوزم اين واحد رو پاس نكردم،چون ميرم تازه تزم 5،اونجا خيلي موفق بودم و نرم افزار primavera&enterprise رو ياد گرفتم ولي من فقط كار آموز بودم و وقتي موقع پول دادن بود مي گفتن خدافظ! خلاصه سال دومم گذروندمو تا تونستم واحد گرفتم الآن كه 4ترم پاس كردم 83واحدو گذروندم! تابستون رفتم پژوهشگگگگاه نيرو و اونجا مطالعاتي در مورد iso داشتم و فعلا"مي خوام درسم تموم شه و از اونجايي كه اميد به قبولي ارشد ندارم(چون معدلم تعريفي نداره يعني دورو بره 16 است) تصميم دارم مهاجرت كنم.اين شرايط من بود و از شما كه نمي دونم كي هستين ولي ظاهرا"به همه كمك مي كنيد تقاضا دارم منم راهنمايي كنيد و بگيد آيا مهجرت تصميم درستي هست يا خير
ممنون
منم ترم سه هستم. آقا امیر خیلی خوشبین هستن. خوشم اومد از ریز نگاه کردن ایشون به صحبتای ارمغان عزیز.
تازه از این ترم یکی از درسای تخصصیو تونستم بردارم.
راستی یه سوال. از کی میتونم به عنوان کار آموز در ارخونه یا شرکتی مشغول باشم. میترسم الان برم دنبالش بهم بگن کوچولو برو درستو بخون.
انیجوری میشه و ممکنه سرد بشید و یا دیدن خیلی چیزا انگیزتونو از دست بدید و بر عکس هم هست.
ممنون از تعاريفتون اما من اينارو نگفتم تا شما با باريك بيني حرفامو نقد كنين وتحسين يه دوسته خوب كه تجربه كمتري داره و از زندگي و تجربيات من بي خبرهست رو برانگيزيد محض اطلاع بنده اونقدر وضع ماليم خوب هست كه محتاج دستمزد اين شركت ها نباشم هرچند اون اولا برام دلگرم كننده بود كه كاري مفيد وشايسته دريافت دستمزد انجام بدم اما مشكل من اين بود كه كار تو اون شركت هاي بزرگ نام راضيم نمي كرد از پشت ميز نشستن و دائما" با يه اسباب بازي كه برام كار كنترل پروژه رو انجام مي داد و من فقط داده هارو وارد اين نرم افزار primavera مي كردم خسته مي شدم،از اينكه يه سري چيزا رو واسه يه عده كارمند بگم و اونا چون مدير دستور داده بود محكوم به گوش دادن بودن زجر مي كشيدم
