تجربیات تمرین برای اسکیس 93
تجربیات تمرین برای اسکیس 93
1
سلام بچه ها، من بعد کنکور 93 از قبل عید با پایه تقریبا صفر برای اسکیس کار می کردم. میدونستم توی آزمون تئوری، زیر 300 نمی شم! اما
امیدوارانه واسه اسکیس کار می کردمو کم کم می دیدم که نسبت به قبل خودم که دارم پیشرفت می کنم، همین هم برام بس بود.
بعد که رتبه ها اومد دوستان با یه جور ناامیدی نگاهم می کردند! 800 شده بودم. خودم اما کاملا مطمئن بودم که
اگه صد در صدِ انرژیمو واسه ی اسکیس بذارم حتماًجواب می گیرم!!
بشرط اینکه کم نذارم و
تمامِ این مدت ، تمامِ تلاشمو بکنم.
و ایمان داشتم که در اینصورت نتیجه یِ کار من اصلا ربطی به اینکه دیگران در چه سطحی ان و چقدر تلاش میکنن ،نداره!!
2
یکی از کارایی که باید می کردم "تَرک" بود! ترک خیلی چیزا!
یاسر رحمانیان
( که این کار سال 91 اش تو تاپیک هست 347#) می گفت شک نکن که اینترنت گوشیتو باید خاموش کنی!!
اسکیس یه عزم و اراده قوی میخواد، اگه از خیلی چیزا نبُری، به جایی هم نمی رسی!!
من هم از یه ماه مونده به اسکیس،از اتفاقات دور و برم بی خبر بودم چه برسه به اتفاقات دنیا و ... .
یعنی گوشیمو کنار نذاشتم... ولی اینترنتو چرا! رفقا و خانواده رو چرا!
این در حالی بود که تا قبل از اون، اینترنت و کلاً گوشیم، مونس من بود ؛هرموقع به هر دلیلی باتری خالی می کردم مثل معتادا بهش پناه می بردم!
اما تو دوران اسکیس سعی کردم خیلی صریح با این حال های بد مستقیماً مواجه شم! بدون هیچ مُسَکنی! یجور ژانر درد و وحشت!
درد از اینکه کارم خوب نیست،
اینکه علیرغم ادعای غیر قابل وصفِ معمارانه، توی بعضی چیزا خیلی ضعیفم و بعضاًٌ ترسیمات پایه ام هم مورددارن! مواجه بشم,
بدون عوض کردن بحث!
خیلی خب تلخه! بالاخره آدم نمی خواد بپذیره! اصلا یال و کوپالِ ترم هشتیِ معماری! نمی ذاره!
اما همین عمل که خیره بشی به پرسپکتیو غلطِت!* -
>>*شیتِ بد، پاره کردن نداره! اتفاقا داشتن و دیدنِ روند کامل و مرتب کارها، خیلی توانایی آدمو تقویت می کنه!
و بعد یه پرسپکتیو خوب ببینی فقط با دید تحلیل،
بدون تعریف و تمجیدِ کار دیگران - >>که جداً تو این دوران، زَهر مُهلکیه!-
هیچی اندازه این کار، دست آدمو سمت قلم و کاغذ نمی بره، انگار که یه جاهایی ناخودآگاه!
اصلا میشه نیروی محرکه ات! نمی فهمی چرا اینقدر از کشیدن خوشت اومد!!
من اولش میگفتم اینی که تو کار خودم دوست دارم...
خرده کانسپتی دارم ولی...آره! احتمالا با این نحوه ترسیم ده درصد هم بهش نمی دن! کارمو می دیدم و ناامید می شدم
ولی بعد میدیدم چاره چیه خوب؟ مگه راه دیگه ای داره؟ باید اینقدر کار کنم تا کارم برسه! جوریکه لااقل منظور خودمو بتونم برسونم ...
تجربه ایکه واسه من شد اینه که همینکه آدم نسبت به خودش پیشرفت کنه، هی بره مرحله بعدی خیلی به آدم قدرت میده؛
اینکه می بینی یکی یکی نقص هاتو هدف می گیری و اونها فقط کافیه تمرین و تلاش کنی به همین سادگی از بین میرن!
همین یه احساس تواناییِ عجیبی به آدم میده!
به یه حالی دچار میشی : یجور وَلَعِ کار کردن؛ ولعِ پیشرفت!
چیزی که واسه من نمره 80% اسکیسو داشت و چند برابر شدن علاقه ام به معماری رو!
3
اگه میخوای این سرزندگی و انرژی رو لااقل تو این مدت از دست ندی ؛از من به عنوان برادرکوچکتر اینو داشته باش::
در حین دورانِ یــــــاد گرفتن ، یــــــاد نده
بد جــــــــوری! ضرر می کنی!
4
مسئله ای که هست تمرین اسکیس حوصله هم میخواد،
یادمه یه ماه آخر خسته می رسیدم خونه، گاهی کنار شامِ دست نخورده، خوابم می برد.
صبح، خسته! بیدار می شدم خسته میرسیدم سر ورکشاپ،
توی جَوِ بچه ها و ورکشاپ انرژی می گرفتیم تا دم غروب کار می کردیم و دوباره شب از نو روزی ازنو!
این اتفاقی بود که واسه خیلیا میفتاد! به قول بچه ها میگفتن ما تو این چند هفته اونقدر که مهندس شقاقی رو دیدیم بابامونو ندیدیم!
درواقع باید بگم ماجرای ورکشاپ های مختلف، هر سال، البته اگه جذب حواشی نشی! همینه... و باید حوصله کنی!
این احوالات رو قبل ورکشاپ برای ما هم تعریف کردن که حوصلمون بره بالا و توقع 9-8 ساعت کار و 3-2 تا اسکیس، در روز رو داشته باشیم!
5
در نهایت امیدوارم اسکیس رو جدی بگیرید
با اعتقاد راسخ به اینکه : "هیچ زحمتی از چشم خدا مخفی نمی مونه"
موفق باشید!!