خودتو با یه شعر وصف کن...!

[ehsan-shimi]

همه را بیازمودم ز تو خوشترم نیامد
چو فروشدم به دریا چو تو گوهرم نیامد

 

[naghmeirani]

تو نیستی که ببینی
چگونه با دیوار
به مهربانی یک دوست
از تو می گویم

 

[ehsan-shimi]

مگر ديوانه خواهم شد در اين سودا که شب تا روز
سخن با ماه ميگويم پري در خواب ميبينم

 

[naghmeirani]

غم زمانه خورم یا فراق یار کشم؟

به طاقتی که ندارم، کدام بار کشم؟

 

[ehsan-shimi]

غم زمانه خورم یا فراق یار کشم؟

به طاقتی که ندارم، کدام بار کشم؟

فراق یار که پیش تو برگ کاهی نیست

بیا و بر دل ما بین که کوه الوند است

 

[naghmeirani]

نه قوتی که توانم کناره جستن از او

نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم

 

[ehsan-shimi]

فرصت شمار صحبت کز این دوراهه منزل

چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن

 

[naghmeirani]

مي دانستم باز هم همان حكايت هميشگي................
هميشه دست خطم ناخواناست................................
يا شايد حرفهاي دلم ...............................................

 

[ehsan-shimi]

من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
یکیست ترکی و تازی در این معامله حافظ
حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی

 

[naghmeirani]

خدایا! عاشقم عاشق ترم کن
سرا پا آتشم ، خاکسترم کن​

 

[moein_13]

کاروان امد و دلخواه به همراهش نیست

با دل ابن قصه نگویم که دلخواهش نیست​

 

[naghmeirani]

آتش بگیر تا بدانی چه می کشم
احساس سوختن به تماشا نمی شود​

 

[ehsan-shimi]

آتش به جانم افكند، شوق لقاي دلدار
از دست رفت صبرم، اي ناقه پای بردار

 

[naghmeirani]

ناله خیزد ز دلم گاهی و آهی گاهی
چون به خاطر گذرد یادِ نگاهی گاهی

 

[moein_13]

این وصفه منه

 

[ehsan-shimi]

از نگاهی مینشیند بر دل نازک غبار
خاطر ایینه را اهی مکدر میکند

 

[naghmeirani]

چراغ روشن شب بود ، برایم چشمهای تو
نمی دانم چه خواهد شد
پر از دلشوره ام .
بی تاب و دلگیرم
کجا ماندی که من بی تو هزاران بار در هر لحظه می میرم.

 

[ehsan-shimi]

خوش است خلوت اگر یار یار من باشد
نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد

شب بخیر

 

[eksir]

[FONT=times new roman, times, serif]گویند سنگ، لعل شود در مقام صبر[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]آری شود ولیک بخون جگـر شـود[/FONT]

 

[*مینا*]

* من نه منم من ، نه من منم من ... ذره ی خاک وطنم من *​

 

[ehsan-shimi]

من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم

که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد

 

[naghmeirani]

هجرِ تو نصیبم ای دل افروز مباد
بر جانِ من این آتشِ جانسوز مباد

آن روز که من پیشِ توام شب نشود
وآن شب که تو در پیشِ منی روز مباد

​

 

[ehsan-shimi]

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

 

[naghmeirani]

هرگاه می روم که شکایت کنم ز تو

چون گوش می کنم به زبانم دعایِ توست​

 

[ehsan-shimi]

نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی

 

[naghmeirani]

بی‌ما تو به سر بری همه عمر
من بی‌تو گمان مبر که یکدم​

 

[ehsan-shimi]

ان دم که با تو باشم یک سال هست روزی
وان دم که بی تو باشم یک لحظه هست سالی

 

[naghmeirani]

رفیق مهربان و یار همدم
همه کس دوست می‌دارند و من هم​

 

[ehsan-shimi]

اوقات خوش آن بود که با دوست بسر شد
باقی همه بیحاصلی و بی خبری بود

 

[naghmeirani]

دلبندم آن پیمان گسل منظور چشم آرام دل

نی نی دلارامش مخوان کز دل ببرد آرام را