نه خودشو برتر نمیدونه
حیا داره و کمی هم خجالتی شاید باشه توی جمع بودنو دوس نمیداره
![Wink ;) ;)](/styles/default/xenforo/smilies/vb5/wink.gif)
نه خودشو برتر نمیدونه
حیا داره و کمی هم خجالتی شاید باشه توی جمع بودنو دوس نمیداره
به نکات دقت کنید
1.پسرتو یه فرصت که دختره تنها شده بود رفت جلو وبه دختر گفت که از نجابت و رفتارش خوشش اومده عاشقش شده ودرخواست دوستی داد.
پسری سعی میکنه به دختر نزدیک بشه در تنهایی دختر به هیچ وجه قابل اعتماد نیست.چون میدونه دختر جوونه و احساساتش غلیان داره .تنها قصدش سو استفادست.پس چشماتو باز کن.اگه نیت پاک داشته باشه میره سراغ پدر و مادر .چه بسا اون همراه مادرش رفته تو مغازه .
2.سر دختررو تعقیب میکنه تاهتل ازفردا هروقت اینامیرفتن بیرون پسره هم دنبالشون میرفت پسرتافرصتی گیرمیاورد به دحترنزدیک میشد وباهاش حرف میزد حرفای عشقولانه هم قاطی حرفاش میکرد دختره از بس این حرفاتو گوشش خوندش کم کم مهرپسر به دلش نشست...
چه اعتمادی میتونی به این مرد داشته باشی که تا دختر رو دیده سمتش رفته یعنی قلبش و احساسش تو دستشه و به همه میده .پس دختر اینقد نگو احساس من احساس من چی شد تو بامن بازی کردی....
باید خودت چشماتو باز میکردی بچه که نیستی.
3.قبول کرد که شماره هم رو داشته باشند دختربرگشت به شهرشون وباپسره باتلفني رابطه داشت
رابطه تلفنی!!!!!
چه تضمینی برای این رابطه تلفنی هست
آیا اگه واقعا قصدش ازدواج باشه تلفنی میاد.اصل و نصب چی میشه....صد در صد میخواد سو استفاده کنه.تو خودتو گول زدی وشمارتو دادی به اون چرا؟چرا یه راه براش باز گذاشتی؟اگه کسیرو بخواد پشت کوه قاف هم باشی پیدات میکنه.کاش مرد کسی رو بخواد فقط.
4.دخترحالا فهمید که تاحالا بازیچه بوده غرورشوبخاطر یه حیله گر شکونده حیاشو متانتشو به حراج گذاشت
بازیچه؟؟؟؟تو خودت خواستی بازیچه بشی عزیزم راه رو باز کردی چشماتو بستی پس حالا داری درد میکشی که فهمیدی لایق نبوده .باید زیاد درد بکشی که تجربه کنی توکه از تجربه دیگران استفاده نمیکنی و حرف تو گوشت نمیره
6.از يه اتفاق و نامردي ديگه جلوگيري كنم!!!
خوب کاری میکنی.اما احساسات رو نذار سرآمد تصمیمات ....
7ا.گه يه نفر صبح تا شب بشينه زير گوشتون و لالايي دوستت دارم بخونه شما باورش نميكنيد؟؟!!
کسی به شخص تو میاد میگه دوست دارم شخص قابل اعتماد نیست
حتی دوست داشتنم راه داره عزیزم
مگه اینکه خود طرف بخواد همین جوری با کسی باشه.
به نکات دقت کنید
1.پسرتو یه فرصت که دختره تنها شده بود رفت جلو وبه دختر گفت که از نجابت و رفتارش خوشش اومده عاشقش شده ودرخواست دوستی داد.
پسری سعی میکنه به دختر نزدیک بشه در تنهایی دختر به هیچ وجه قابل اعتماد نیست.چون میدونه دختر جوونه و احساساتش غلیان داره .تنها قصدش سو استفادست.پس چشماتو باز کن.اگه نیت پاک داشته باشه میره سراغ پدر و مادر .چه بسا اون همراه مادرش رفته تو مغازه .
2.سر دختررو تعقیب میکنه تاهتل ازفردا هروقت اینامیرفتن بیرون پسره هم دنبالشون میرفت پسرتافرصتی گیرمیاورد به دحترنزدیک میشد وباهاش حرف میزد حرفای عشقولانه هم قاطی حرفاش میکرد دختره از بس این حرفاتو گوشش خوندش کم کم مهرپسر به دلش نشست...
چه اعتمادی میتونی به این مرد داشته باشی که تا دختر رو دیده سمتش رفته یعنی قلبش و احساسش تو دستشه و به همه میده .پس دختر اینقد نگو احساس من احساس من چی شد تو بامن بازی کردی....
باید خودت چشماتو باز میکردی بچه که نیستی.
3.قبول کرد که شماره هم رو داشته باشند دختربرگشت به شهرشون وباپسره باتلفني رابطه داشت
رابطه تلفنی!!!!!
چه تضمینی برای این رابطه تلفنی هست
آیا اگه واقعا قصدش ازدواج باشه تلفنی میاد.اصل و نصب چی میشه....صد در صد میخواد سو استفاده کنه.تو خودتو گول زدی وشمارتو دادی به اون چرا؟چرا یه راه براش باز گذاشتی؟اگه کسیرو بخواد پشت کوه قاف هم باشی پیدات میکنه.کاش مرد کسی رو بخواد فقط.
4.دخترحالا فهمید که تاحالا بازیچه بوده غرورشوبخاطر یه حیله گر شکونده حیاشو متانتشو به حراج گذاشت
بازیچه؟؟؟؟تو خودت خواستی بازیچه بشی عزیزم راه رو باز کردی چشماتو بستی پس حالا داری درد میکشی که فهمیدی لایق نبوده .باید زیاد درد بکشی که تجربه کنی توکه از تجربه دیگران استفاده نمیکنی و حرف تو گوشت نمیره
6.از يه اتفاق و نامردي ديگه جلوگيري كنم!!!
خوب کاری میکنی.اما احساسات رو نذار سرآمد تصمیمات ....
7ا.گه يه نفر صبح تا شب بشينه زير گوشتون و لالايي دوستت دارم بخونه شما باورش نميكنيد؟؟!!
کسی به شخص تو میاد میگه دوست دارم شخص قابل اعتماد نیست
حتی دوست داشتنم راه داره عزیزم
مگه اینکه خود طرف بخواد همین جوری با کسی باشه.
آتیشم هم که تند باشه واقعیته محضه این جوابهاهمه حرفات قبول الما خانوم
اول كه اتيشت خيلي تنده...
دوما بلاخره اين اتفاقا ممكنه واسه هر دختري پيش بياد
شما عاقلي و تجربت زياده...همه كه مثل شما نيستن.... چي بگم ديگه بخدا!!!
اگه دوستم اومد و حاضر شد به سوالاتتون جواب بده كه چه بهتر...اگه اون دقيقا شرايطشو و حرفاي پسرو براتون بازگو كنه شايد نظرتون عوض شد
آتیشم هم که تند باشه واقعیته محضه این جوابها
بهونه نیاریم
راه رو برای پسرا باز نذار گلم
چند سالته خودت؟
دوست چند سالشه؟
مگه دعوا دارم که میگین آروم باشآروم باش
یک چیزی گفت
آتیشم هم که تند باشه واقعیته محضه این جوابها
بهونه نیاریم
راه رو برای پسرا باز نذار گلم
چند سالته خودت؟
دوست چند سالشه؟
مگه دعوا دارم که میگین آروم باش
من ازش سوال کردم
خودش میفهمه منظورم چیه...
من 20 سالمه...وبايد بگم كسايي هم كه تا حالا طرفم اومدن پسشون زدم...چون مثه خودت قبولشون ندارم
اينم بگم يبار ينفرو دوست داشتم ولي بروش نياوردم...چون اونم از دختر جماعت خوشش نميومد و دوست داشتن كسي رو باور نميكرد
دوستم همسن خودمه
همون که شما میگیالان آرومی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اون که هیچی خواجه شیرازم فهمید
هم باشگاهی عزیز پسره دام پهن کرده. نمی تونسته راست راست بره بهش بگه بیا که می خوام گولت بزنم.آقا مهندس مقصر پسره ست.....اگه حالش از نجابت دختره به هم میخورد غلط کرد دختره رو تو دام انداخت.....غلط کرد با احساساتش بازی کرد........احساسات یه آدم مگه کشکه که هر بی سر و پایی به بازیش بگیره؟
کسی که هدفش سوء استفاده (حالا هر نوع سوء استفاده باشه) باشه ممکنه هر کاری بکنه که به هدف پلیدش برسهببخشيد ولي كسي كه 4 سال دنبال ينفر باشه...حتما عاشقشه ديگه...
نميدونم من تو شرايط شما نبودم...شايد شما پسر رو كاملا ميشناختي...!!!
منم مثه شما نميتونم باور كنم كسي واقعا دوستم داره
چرا ما اينجوريم؟؟
حرف حساب زده خوبچرا ميزني حالا ؟؟!!
ماماني![]()
داداش ما که شرایط ازدواجمون فراهمه، ولی مداوم به ما جواب رد میده عشقمون
داداش ما که شرایط ازدواجمون فراهمه، ولی مداوم به ما جواب رد میده عشقمون
چه جو بدی علیه پسرا هست تو این تاپیک
باز که رفتید سر خانه اولبله خوب ...حقم دارم جو بد درست كنم عليه شون....
80 درصد اين اتفاقا ناشي از هوس بازي پسراست....
به نظر من اگه یه دختر واقعا نجیب باشه هیچ وقت گول نمیخوره نجابتشو فدای احساسش نمیکنه مگه این دنیا چقد ارزش داره که خودمون جلوی خدای خودمون رو سیاه کنیم؟؟؟ همین کار رو کردن که زندگی رو جلو چش همه زشت کردن به یه ماه نمیرسه میخوان جدا شن پسره میفته زندان دختره بر میگرده خونه باباش واین یعنی یه فاجعه برای اجتماع دخترا هم کم مقصر نیستن پس اختیار چه معنی داره ؟سلام دوستان...اين يه داستان كوتاه و كاملا واقعيه...ولي مجبور شدم يه سري چيزارو درش تغيير بدم:
روزی روزگاری دختری باپدر ومادرش رفته بودن مسافرت.اونا یك ماهی رومیخواستن تو اون شهر بگذرونن، یه روزی ازاین روزادختربه همراه مادرش ازهتل براکاری رفته بودن بیرون دختره عادت داشت تو خیابون سرشو پایین بندازه وزیاد به پسرانگاه نکنه!توی مغازه ای رفتن تاچیزی بخرند، پسرمغاز ه دار همش چشم به دختره دوخته بود روزای بعد که برای خرید به بازار میرفتن دخترمتوجه پسرشد پسرتو یه فرصت که دختره تنها شده بود رفت جلو وبه دختر گفت که از نجابت و رفتارش خوشش اومده عاشقش شده ودرخواست دوستی داد.دختره نپذیرفت ورفت پسر دختررو تعقیب میکنه تاهتل ازفردا هروقت اینامیرفتن بیرون پسره هم دنبالشون میرفت پسرتافرصتی گیرمیاورد به دحترنزدیک میشد وباهاش حرف میزد حرفای عشقولانه هم قاطی حرفاش میکرد دختره از بس این حرفاتو گوشش خوندش کم کم مهرپسر به دلش نشست زمانی رسید که میخواستن برگردن به شهرشون ،پسر فهمید ومدام به دخترگفت نرو دخترکه فکرمیکرد پسردوستش داره قبول کرد که شماره هم رو داشته باشند دختربرگشت به شهرشون وباپسره باتلفني رابطه داشتاون فکرمیکرد حرفای پسر واقعیت داره فکرمیکرد بخاطرش پامیشه میاد شهرشون این ارتباط تا زمانی طول کشید که ناگهان پسره دیگه کمتر جواب دختررو میداد.حتما ميپرسيد چرا؟چون اون دختر كسي نبود كه پسره انتظارشو داشت...يعني نجابت و حياي دختر حال اون پسر رو بهم ميزد..دختر دراین مدت همش دودل بود تاروزی که پسر جواب پیاماشو نداد دختر عصبانی شد وگفت همه چی دیگه تموم پسر هم قبول کرد دختر پسر رو دوست داشت اما تمومش کرد اما گاهگاهی از روی عصبانیت بهش پيام میداد اونم بخاطر اینکه فکرمیکرد پسر دوسش داره و فقط باهم قهر کردنتاروزی که پسر كاملا با دختر سرد شد... دخترحالا فهمید که تاحالا بازیچه بوده غرورشوبخاطر یه حیله گر شکونده حیاشو متانتشو به حراج گذاشت،اونقدرناراحت بود ناراحت بود که چرااون بااین همه نجابت این اتفاق براش افتاد اونقدراگه خودکشی گناه نبود میکرد دیگه به همه بدبین شده بود ناامید از همه شده بود اين وسط داستان يه فرشته اي كه من باشم كمكش كرد كه برگرده به حالت سابق...اخرين پيامي كه در اين مورد ازش دريافت كردم اين بود:بخاطر بي دلا يعني پسرا زندگي رو براي خودمون زهر ميكنيم!سال بعد دوباره به اون شهر مسافرت كردند دختره دوباره پسررو تو بازارچه دید بهش توجه نکردچندروز بعد دختر از بازارچه رد میشد که نگاهش به مغازه ی پسره افتاد که ازتوش صدایی بلند همه جارو پر کرده بود وایساد و دید که همون پسر بادختری جروبحث میکنهاز اطرافیان شنید که اون نامزدشه که به پسرخیانت کرد!!!دخترلبخندی تلخ برلبانش نشست ودردلش گفت چوب خداصدانداره...
پ.ن: ميدونم از اين داستانا زياد شنيدين...و واستون تازگي نداره و تكراريه
من خودمم اعصاب اين نامرديارو ندارم...ولي يبار واسه هميشه دست به قلم شدم.شايد تونستم با اين داستان از يه اتفاق و نامردي ديگه جلوگيري كنم!!!پ.ن: پسرا چرا اين كارا رو ميكنيد؟....دخترا چرا زود فريب ميخوريد...البته 70 درصد تقصير پسراست ... اگه يه نفر صبح تا شب بشينه زير گوشتون و لالايي دوستت دارم بخونه شما باورش نميكنيد؟؟!!
و در اخر ميخوام بگم اي دختر و پسري كه با احساسات طرف بازي ميكني، بدون و مطمئن باش از هر دست بدي، از همون دستم پس ميگيري!!!!!
به نظر من اگه یه دختر واقعا نجیب باشه هیچ وقت گول نمیخوره نجابتشو فدای احساسش نمیکنه مگه این دنیا چقد ارزش داره که خودمون جلوی خدای خودمون رو سیاه کنیم؟؟؟ همین کار رو کردن که زندگی رو جلو چش همه زشت کردن به یه ماه نمیرسه میخوان جدا شن پسره میفته زندان دختره بر میگرده خونه باباش واین یعنی یه فاجعه برای اجتماع دخترا هم کم مقصر نیستن پس اختیار چه معنی داره ؟
من دخترا رو بیشتر مقصر میدونم تا پسرا!!!...
گویند روزی زاهدی گرگی را دید که داشت می دوید با خود گفت ایم گرگ به قصد ازار کسی دارد می رود. پس پیشامد و شروع به نصیحت گرگ کرد. پس از مدتی گرگ گفت: ای پیر زاهد اگر رخصت دهی من بروم چون در پشت این کوه گله ای گوسفند وجود دارد و می ترسم اگر دیر بروم آنها بروند. وقت برای نصیحت بسیار است. ان شاء الله بعد از آمدنم به محضرتان می آیم تا حسابی مرا نصیحت کنید. این را گفت و شتابان دور شد.چيه؟...مشكلي داري؟؟!!![]()
من هیچ قصد بد یا بی احترامی به شخصی رو نداشتم فقط احساس ونظرمو گفتم همین!!!...خب من اينجا با بعضيا شوخي كردم
ولي خودم نظرم اينه كه دختر و پسر به يك اندازه مقصرن...50...50 ...!!!
واينكه يبار ديگه پي نوشتم بخون....انسان بعضي وقتا اشتباه ميكنه...
بعضي وقتا...
ولش كن...حوصله بحث ندارم
من که نظرم تو این مورد همیشه معلوم مشخص بوده
این نوع دوستی ها از پایه و اساس ایراد دارند و تا زمانی که یه فرد به این دوستی ها تن بده و نتونه یکم پا روی احساست زود گذرش بذاره نتیجه همینه
خیانت خیانت خیانت
این دوستی بر اساس و پایه هوس بنا نهاده شدند نه عشق.
اگر کسی قراره کسی عاشق کسی بشه باید ببینه شرایط ازدواج براش فراهمه یا نه و بعد از راه درستش اقدام کنه و گرنه این قایم موشک بازی ها که نمونه صد مثالشو هر روز تو تاپیک مشاوره می بینیم نتیجه ای جز خدشه دار شدن احساسات طرفین نداره
البته من در خوش بینانه ترین حالتش گفتم خدشه دار شدن احساست و گرنه خدای ناکرده ممکنه موجب بی عفتی و بی ابرویی و از دست رفتن یه عمر معصومیت طرفین خصوصا دختر بشه و در اینده نیز واسش مشکل ساز بشه.و تو روحیه دختر که خیلی هم حساس هستش تاثیر بسیار بدی بذاره.
فرقی نداره هم دختر می تونه تو این زمینه ضرر کنه هم پسر البته با توجه به جنس و روحیه دختر در 80 درصد موارد دخترا هستن که در این نوع ارتباطات متحمل ضرر غیر قابل جبرانی میشن.
پس منطقی و معقوله تو این زمینه نظر خدا و اسلام رو قبول کنیم.عفت و خویشتن داری و عدم ارتباط غیر شرعی با نامحرم تا هنگام ازدواج.تا ثمره اون یه ازدواج سالم و یه عمر شیرینی زندگی باشه.
سلام
بقول خودتون این داستانها تازگی نداره
من توزندگی دوست دخترهای زیادی داشتم ، به هیچ کدومشون هم من پیشنهاد دوستی ندادم،وخدا رو شکر در حق هیچ کدومشون هم نامردی نکردم،چون به جمله "با هر دستی بدی با همون دست میگیری" اعتقاد دارم،البته شیطنت کردم که الان دارم جوابش رو میبینم
در کل مرسی
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
پسرها با چشم ها عاشق میشوند و دخترا با گوش !! | گفتگوی آزاد | 0 | |
![]() |
اینم فانتزیای من( دخترا نیان تو که حسابی دلخور میشن) | گفتگوی آزاد | 121 | |
![]() |
بیچاره دخترا ... | گفتگوی آزاد | 5 | |
![]() |
چرا شاه میذاشت دخترا با روسری برن مدرسه؟! | گفتگوی آزاد | 14 | |
![]() |
چرا دخترا سربازی نمیرننننن؟؟؟ | گفتگوی آزاد | 17 |