گفتی: شاید برگشتم.. هنوز زنده ام! به امید همان “شاید” ..
آرامشی ملیح در گوشه چشمانم.. مانند بارانی بروی شیروانی.. اما… ناودان ندارد..!! غصه هایم درون سینه ام به چاه میروند
درگیر جنگ تن به تنم با تنی که نیست… دارم شکست میخورم از دشمنی که نیست…
خواهش دارم روبه روی من نمان ،
عبور کن ،اگر نمی خواهی بر تیره بختی من گواهی دهی کوچه را طی کن و در انتهای کوچه محو شو ،
همان گونه که آدم های خوشبخت محو می شوند...
دلم یک دنیا تنهایی میخواهد
با یه عالمه تو
و تمام گوشه کنارهای آغوشت
شازده کوچولو می گفت: گل من گاهی بداخلاق و کم حوصله و مغرور بود
اما ماندنی بود همین بودنش بود که او را تبدیل به گل من کرده بود
توقع زیادی نیستــ خواستن امنیت آغوش تــــــــــــــو و.... عشقی که زیر خطـ کمـــربنـد نباشــــــد !!!!! !!!!! عشقی که زیر خطـ کمـــربنـد نباشــــــد و....
تــــــــــــــو توقع زیادی نیستــ خواستن امنیت آغوش
این روزها حجم زیادی از خدا را نفس می کشم
من مقدس شده ام
و شاید به پایان زندگی ققنوس رسیده ام
دلم برای پروانه های آبی کوچک تنگ می شود وقتی در امتداد کودکی دلتنگم
کسی مرا نخواهد فهمید
مرا زمستان با خود برده است گویا ...
از این بیراهه ی تردید از این بن بست می ترسم
من از حسی که بین ما هنوزم هست می ترسم
ته این راه روشن نیست منم مثل تو می دونم
نگو باید برید از عشق نه می تونی نه می تونم
نه می تونیم برگردیم نه رد شیم از تو این بن بست
منم می دونم این احساس نباید باشه اما هست
دارم می ترسم از خوابی که شاید هر دومون دیدیم
از این که هر دومون با هم خلاف کعبه چرخیدیم
واسه کندن از این برزخ گریزی غیر دنیا نیست
نمی دونم ولی شاید بهشت اندازه ما نیست
ته این راه روشن نیست منم مثل تو می دونم
نگو باید برید از عشق نه می تونی نه می تونم
نه می تونیم برگردیم نه رد شیم از تو این بن بست
منم می دونم این احساس نباید باشه اما هست
قدیمامردم الکی حلقه دست می کردن
که بقیه فکر کنن متاهل هستن
و کسی مزاحمشون نشه
امروز بعضی از اونایی که ازدواج کردن
قایم می کنن که موارد جدید رو از دست ندن
دلم که میگیرد مینویسم
برای خودم
برای احساسی که در دل دارم
میدانم تو نمیخوانی
و غریبه ها هزار
بار میخوانند
و هر کدامشان میگویند
عالیست
فوقالعاده هست
و من
تنها لبخند میزنم
به انها
اما باور کن
تنها
میخواهم
شاد باشی همین
غمت مرا درد هست
و شادیت مرا شادی
کاش میفهمیدی
همیشگی دلم هستی
اما دیگر باور کرده ام
تو حتی لحظه ای مرا
نمیبینی
تنها
تنهایی همیشگیم
را با یادت
پر میکنم
با خیالت درد ودل میکنم
حرفهایی بهش میگم
که میدونم به هیچ کس نمیگم
چه شوقی داره سکوت
اونجا که
فقط دارم تو ذهنم
با تو نجوا میکنم
و نه هیچ کس جز خودم و خدا نمیشنویم
راستی رفتنم قطعیست
همین روزها
یک روز صبح خواهم رفت.. .. ..
برای همیشه
هنوز هم در نمازهایت دعایم میکنی؟
دیگر نکن.. .. ..
لطفا"
آخر قرار است به دیدار کسی بروم
که دعای تو تنها مانع ماست.. .. ..
... بچه بودیم، می گفتند یا سواد یا روسری! پیر بودیم، می گفتند یا روسری یا توسری!...
چرخ بازی گر از این بازی چه ها بسیار دارد... (شاهکار من او از رضا امیرخانی)
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]حالا [/FONT][FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اشکهایم[/FONT][FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] هم شبیه تو شده اند . . . .
دلتنگ که میشوم نمی آیند![/FONT]