ایا هنوز ریزش باران بر گونه هایت تو راشاداب میکند...؟
ایا هنوز بوی بیدها زمانی که از کنارشان میگذری شادی می افریند؟
پس ان پرنده های جمله ها که هرگز بی سر اغازی به نام ما در اندیشه هایت
پر نمیگرفتند کجا رفتند....؟ ا
ان درخت های ابریشم باگلهای نرم نوازشگرش یادت می اید؟
ان شب های زمستانی را یادت می اید که در اتاق تو مینشستیم کنار اتش واز پر کردن
لحظه های اینده با شادی سخن مبگفتیم ... وبه تصاویری که باید روی دیوارها مینشستند
فکر میکردیم؟
من اینجا زمستانی طو لانی و سخت در پیش خواهم داشت
زمستانی که هرگز از یاد نخواهد رفت ...
ایا هنوز بوی بیدها زمانی که از کنارشان میگذری شادی می افریند؟
پس ان پرنده های جمله ها که هرگز بی سر اغازی به نام ما در اندیشه هایت
پر نمیگرفتند کجا رفتند....؟ ا
ان درخت های ابریشم باگلهای نرم نوازشگرش یادت می اید؟
ان شب های زمستانی را یادت می اید که در اتاق تو مینشستیم کنار اتش واز پر کردن
لحظه های اینده با شادی سخن مبگفتیم ... وبه تصاویری که باید روی دیوارها مینشستند
فکر میکردیم؟
من اینجا زمستانی طو لانی و سخت در پیش خواهم داشت
زمستانی که هرگز از یاد نخواهد رفت ...