دنیا دار مکافات است.
جیمی کارتر رییس جمهور پیشین آمریکا چندی قبل پس از آزمایشاتی متوجه بیماری سرطان کبد خود شد. پس از جراحی کبد و برداشتن قسمتهای سرطانی آن توسط پزشکان کارتر امیدوار بود درمان شده اما هم اکنون آزمایشات جدید نشان دهنده انتقال سرطان به مغز جیمی کارتر هست و تعداد تومور سرطانی در مغز وی یافت شده است.
شاید این سوال پیش بیاد که خب به ما چه؟ عرض میکنم خدمتتون
در آخرین سالهای حکومت محمد رضا شاه جیمی کارتر به همراه همسرش در اقدامی بی سابقه در طول تاریخ آمریکا عید کریسمس را در ایران در کنار شاه و خانوادهاش گذراند و در اون شب گفت از اینکه همچین دوستی داره (محمدرضا شاه) به خودش میباله و امیدوار هست این دوستی تا پایان عمر پا برجا بمونه. اما همان زمان و حتی قبل تر از اون کارتر و دار و دسته اش در غرب به شدت از بلندپروازی های شاه ترسیده بودند، شاهی که اوپک رو تشکیل داده بود، قیمت نفت رو بالا برده بود، کشور ایران رو به قدرت اول منطقه تبدیل کرده بود موی دماغ آمریکا و انگلیس شده بود.
ایران، کشوری که قرار بود جلوی کمونیست رو در منطقه بگیره و از افتادن نفت، نبض اقتصاد دنیا، به دست کمونیست جلوگیری کنه حالا خودش تبدیل به یک ابر قدرت شده بود. ابر قدرتی که حتی ابرقدرتی اتمی همچون روسیه جرات نداشت به فضای آسمان آن سرک بکشه. ایران به قدرتی دست یافته بود که صرفا برای تمرین در کشوری مثل عمان عملیات نظامی انجام می داد و مخالفین رو سرکوب میکرد. قدرت ایران به حدی بود که شیخ های عربی به صف میشدند و دست بوسی شاه ایران را میکردند.
خب کارتر و دار دسته اش دست به کار شدند و از خودشون پرسیدند چه کنیم که ایران با مخ سقوط کنه، ولی همچنان از ورود کمونیست به خلیج فارس جلوگیری بشه؟ بهترین پاسخ تشکیل یک حکومت مذهبی بود و بهترین آلترناتیو برای شاه آیت الله خمینی بود.
لذا از چند سال قبل خمینی را به فرانسه آوردند. با این خیال که بتونند باهاش مبادله سیاسی بکنند ولی آیت الله خمینی پس از انقلاب تمامی معادلات آنها را بر هم زد مخصوصا با گروگان گیری سفیران آمریکایی. این گروگان گیری باعث شد کارتر در چاهی که خودش کنده بود غرق بشه و لقب بی عرضه ترین رییس جمهور آمریکا رو بهش بدن. چیزی که باعث شد بعد از 4 سال ریاست جمهوری به کل کنار گذاشته بشه. اما جریان تموم نشد...
شاه مخلوع ایران، برخلاف همنوعان خودش، مانند بشار اسد، غذافی و سایرین، بجای نابود کردن کشورش و تبدیل آن به جولانگاه تروریستها خروج از کشور رو ترجیح میده. شاید یکی از مهمترین دلایل این تصمیم بیماری سرطانی بود که شاه از مدتها قبل از آن آگاه بود، وگرنه کمتر کسی پیدا میشه که کشوری رو که اینچنین واسش زحمت کشیده رو رها کنه و بذاره نابود بشه. در سالهای آخر عمر شاه که بشدت از سرطان رنج می برد کارتر به او اجازه نداد در بیمارستانهای آمریکا درمان بشه و سریعا او را از کشور به بیرون انداختند. شاه در شرایط بسیار بد اوضاع بیماریش وخیم شد و سرانجام در مصر درگذشت.
کارتر و دار و دسته اش که مجددا ایران رو سرکش می دیدند و از طرفی از صدام حسین دیوانه هم بدشان میومد، پیش خودشون گفتن چه چیزی بهتر از این که این دو تا رو بندازیم به جون هم، با تحریک صدام وحشی جنگی خونین و طولانی در منطقه به راه انداختن که هم تمامی قدرت نظامی ایران و عراق تحلیل بره، هم اقتصاد جفتشون نابود بشه و همینطور هم شد.
حال کارتر دچار سرطان شده، بعد از 91 سال زندگی، همچنان دو دستی به دنیا چسبیده و ترس از مرگ تمام وجودش رو گرفته و هر روز خبر ناگواری از شرایط سلامتیش به او ابلاغ میشه. امیدوارم کارتر به این زودی ها نمیره و تا میتونه زجر بکشه... چون مرگ برای او خیلی کم است.
جیمی کارتر رییس جمهور پیشین آمریکا چندی قبل پس از آزمایشاتی متوجه بیماری سرطان کبد خود شد. پس از جراحی کبد و برداشتن قسمتهای سرطانی آن توسط پزشکان کارتر امیدوار بود درمان شده اما هم اکنون آزمایشات جدید نشان دهنده انتقال سرطان به مغز جیمی کارتر هست و تعداد تومور سرطانی در مغز وی یافت شده است.
شاید این سوال پیش بیاد که خب به ما چه؟ عرض میکنم خدمتتون
در آخرین سالهای حکومت محمد رضا شاه جیمی کارتر به همراه همسرش در اقدامی بی سابقه در طول تاریخ آمریکا عید کریسمس را در ایران در کنار شاه و خانوادهاش گذراند و در اون شب گفت از اینکه همچین دوستی داره (محمدرضا شاه) به خودش میباله و امیدوار هست این دوستی تا پایان عمر پا برجا بمونه. اما همان زمان و حتی قبل تر از اون کارتر و دار و دسته اش در غرب به شدت از بلندپروازی های شاه ترسیده بودند، شاهی که اوپک رو تشکیل داده بود، قیمت نفت رو بالا برده بود، کشور ایران رو به قدرت اول منطقه تبدیل کرده بود موی دماغ آمریکا و انگلیس شده بود.
ایران، کشوری که قرار بود جلوی کمونیست رو در منطقه بگیره و از افتادن نفت، نبض اقتصاد دنیا، به دست کمونیست جلوگیری کنه حالا خودش تبدیل به یک ابر قدرت شده بود. ابر قدرتی که حتی ابرقدرتی اتمی همچون روسیه جرات نداشت به فضای آسمان آن سرک بکشه. ایران به قدرتی دست یافته بود که صرفا برای تمرین در کشوری مثل عمان عملیات نظامی انجام می داد و مخالفین رو سرکوب میکرد. قدرت ایران به حدی بود که شیخ های عربی به صف میشدند و دست بوسی شاه ایران را میکردند.
خب کارتر و دار دسته اش دست به کار شدند و از خودشون پرسیدند چه کنیم که ایران با مخ سقوط کنه، ولی همچنان از ورود کمونیست به خلیج فارس جلوگیری بشه؟ بهترین پاسخ تشکیل یک حکومت مذهبی بود و بهترین آلترناتیو برای شاه آیت الله خمینی بود.
لذا از چند سال قبل خمینی را به فرانسه آوردند. با این خیال که بتونند باهاش مبادله سیاسی بکنند ولی آیت الله خمینی پس از انقلاب تمامی معادلات آنها را بر هم زد مخصوصا با گروگان گیری سفیران آمریکایی. این گروگان گیری باعث شد کارتر در چاهی که خودش کنده بود غرق بشه و لقب بی عرضه ترین رییس جمهور آمریکا رو بهش بدن. چیزی که باعث شد بعد از 4 سال ریاست جمهوری به کل کنار گذاشته بشه. اما جریان تموم نشد...
شاه مخلوع ایران، برخلاف همنوعان خودش، مانند بشار اسد، غذافی و سایرین، بجای نابود کردن کشورش و تبدیل آن به جولانگاه تروریستها خروج از کشور رو ترجیح میده. شاید یکی از مهمترین دلایل این تصمیم بیماری سرطانی بود که شاه از مدتها قبل از آن آگاه بود، وگرنه کمتر کسی پیدا میشه که کشوری رو که اینچنین واسش زحمت کشیده رو رها کنه و بذاره نابود بشه. در سالهای آخر عمر شاه که بشدت از سرطان رنج می برد کارتر به او اجازه نداد در بیمارستانهای آمریکا درمان بشه و سریعا او را از کشور به بیرون انداختند. شاه در شرایط بسیار بد اوضاع بیماریش وخیم شد و سرانجام در مصر درگذشت.
کارتر و دار و دسته اش که مجددا ایران رو سرکش می دیدند و از طرفی از صدام حسین دیوانه هم بدشان میومد، پیش خودشون گفتن چه چیزی بهتر از این که این دو تا رو بندازیم به جون هم، با تحریک صدام وحشی جنگی خونین و طولانی در منطقه به راه انداختن که هم تمامی قدرت نظامی ایران و عراق تحلیل بره، هم اقتصاد جفتشون نابود بشه و همینطور هم شد.
حال کارتر دچار سرطان شده، بعد از 91 سال زندگی، همچنان دو دستی به دنیا چسبیده و ترس از مرگ تمام وجودش رو گرفته و هر روز خبر ناگواری از شرایط سلامتیش به او ابلاغ میشه. امیدوارم کارتر به این زودی ها نمیره و تا میتونه زجر بکشه... چون مرگ برای او خیلی کم است.