زمزمه های عاشقانه

bahar_cve

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
در گلوی من ابر کوچکیست... می شود مرا بغل کنی؟... قول می دهم... گریه... کم کند.
 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بســـ کنــــ سآعتــــ…..

دیگــــــر خستـهـ شده امـــ….

آرهـ مَنـ کم آورده امــ….

خودمــ میدآنمــ کهـ نیستـــ…

اینقدر بآ بودنتـــ نبودنشــ رآ به رُخـــَم نکشـــ
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]
[/FONT]​

 

Pinar.G

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا...

بابت آن روز



که سرت داد کشیدم متاسفمـــــــــ...!!!



من عصبانی بودم




برای انسانی که تو میگفتی ارزشــــَش را ندارد

و مــــــــــن پا فشاری می کردم.. وامروز من به پایانم نزدیکم خدایاصبری بده که آهی برای آن انسان ها نکشم.................!
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تمام ِ این چند سال و اَندی عمرم به کنار…

من فقط،

به اندازه ی همان صَدُم های ِ ثانیه ای که،

در هوای ِ عطرِ ِ اغوش ت♥ نفس کشیدم،

زندگی کردم!!
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقــدر دلم تمام شدن می خواهـد ...

از آن تــمام شدن هایــی که بشــود نقــطه سرِ خط ...

و آنگـــاه دیکــته تمــام شـود !و من دیگــر آغـــاز نشــــوم
 

70arezu

عضو جدید
شگفتا! وقتی که بود نمی دیدم
وقتی می‌خواند نمی شنیدم…
.
وقتی دیدم که نبود…
وقتی شنیدم که نخواند…!
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هنوز هســــــــت!
عشق واقعی را میگویم…
خیانت هست،دروغ هست، بازی با دل هم هست، درست…!
ولی یه جایی گوشه ی پاک دله بعضیا،
به دور از گناه‌ها و بدی‌ها،
هنوز هم هســــــت عشق واقعی…

 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی نباید هی باخود تکــ ـــ ــرار کرد حرفها را!
فکر هم نباید کرد!
اصلا هیچ کاری نباید کرد …
حتی نباید نوشت!
باید …
سکوت کرد
عمیقا سـ ــــ ــکوت کرد …
 

parisa+

عضو جدید
عشق اگرچه حرف ربط نیست

ربط می‌دهد مرا به تو

شوق را به جان

رنج را به روح

همچنان که باد

خاک را به دشت

ابر را به کوه.
 

parisa+

عضو جدید



میگفت بیا که هر دو تا رو در رو

حرف دل خود را بزنیم اما او

ساکت شد و من بر کف دستم آخر

با لرز نوشتم که تو را خیلی دو...
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو با من باش
بگذار با سنگ هایی که بر سر راهمان می اندازند
خانه ای بسازیم
خانه ای که روشنایی اش کور کند چشم کسانی را که
طاقت دیدنش را ندارند.
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
با هرچه عشق

نام تو را می توان نوشت

با هر چه رود

راه تو را می توان سرود

بیم از حصار نیست

که هر قفل کهنه را

با دست های روشن تو

می توان گشود


 

maryam**n

عضو جدید
خواهش می کنم بی حوصلگی هایم را ببخش...
بد خلقی هایم را فراموش کن...
بی اعتنایی هایم را جدی نگیر...
در عوض من هم تو را می بخشم که مسبب همه اینهایی...
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از تمام دنیا
یک صبح سرد
یک چای داغ
و یک صبح بخیر تو
برایم کافی ست . . .
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعضی از آدم ها به بعضی چیزها عادت نمی کنند مثل من به نبودن تو !
.
 

bahar_cve

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
باید همیشه دور بود...
نزدیکی،
کوری می آورد!
نزدیکی،
خواب می آورد!
و عادت...
باید همیشه دور بود
نزدیکی
گند بالا می آورد...!
 

علی121

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه دلگیر است..
خنده ی معلولی ، یا مادر پیری که گدایی میکند یا کودکی که به جای بابا نان داد ،فال حافظ شده مشق روز و شبش را ببینی و....
گریه کنی....
چه دلگیر است،با اشک بنویسی و با خنده بخوانند....
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعضیا تا بخوای بهش بفهمونی که دوستش داری حتما مرحوم شدی
مثل این ...
خوب نگاه کنین
...

 

bahar_cve

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
می شود تنهایی بچگی کرد

تنهایی بزرگ شد

تنهایی زندگی کرد

تنهایی مُرد

ولی قهـوه ی غروب هـای دلگیـر ِ جـمعـه را

که نمی شود تنهایی خورد...!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه وقتایی لازم نیست حرفی زده شه بین دو نفر...

همین که دستت رو آروم بگیره.....

یه فشار کوچیک بده.....

این یعنی من هستم تا آخرش.....

همین کافیه....!



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعضی از ما فراموش میشویم

نه برای اینکه آدم خوبی نیستیم

بلکه بخاطر اینکه خیلی بی سر و صداییم...!!!​



 

Similar threads

بالا