تجربیات 27 ساله یک پزشک ،چقدر زیبا و باندازه یک کتاب چند صد صفحه ای آموزنده است !!!
،
۳۷ سال است که با افتخار دیپلم گرفته ام.
۷سال وکمی بیشتردانشجوی پزشکی ومابقی پزشک و کارهای مربوطه...
۲۷ سال است روپوش سفیدپزشکی پوشیده ام و دربیمارستان و درمانگاه و مطب نفس می کشم .
و حالا پس از ۲۷ سال فهمیده ام که :
دردسر ، سردرد می آورد ؛
و درددل از دل درد مهمتر است !!!
فهمیدم عصای پیری و کوری با عصای تجویزی دکترها فرق میکند !!
بیماریها یا ارثی است یا حرصی !!!
فهمیدم هیچ متخصص قلبی ،
قلب شکسته را نمیتواند درمان کند
و قلب سنگی و سخت را نمیشود
پیوند زد و عمل کرد تا خوب شود.
فهمیدم جراحی زیبایی برای لبخند بر روی صورتها امکانپذیر نیست ؛
دلت باید شاد باشد !!!
دلت اگر گرفت هیچ دکتری نیست که خوبش کند .
فهمیدم دکترهای چشم نمیتوانند
آدمهای بدبین ، ظاهربین ، خودخواه و متکبر را درمان کنند !!!
فهمیدم تنفس مصنوعی، هوای تازه میخواهد نه چیز دیگری !!!
فهمیدم هیچ متخصص داخلی نمی تواند به داخل وجود آدمها ورود کند و بفهمد در درون آنها چه میگذرد !!!
فهمیدم تب عشق را هیچ تب بری کنترل نمیکند .
اگر قند در دلت آب شود دیابت نمی گیری،
بلکه به آرامش میرسی.
متخصص های گوش ، شنواییِ تو را بهتر میکنند
ولی خوب گوش دادن را به تو یاد نمی دهند.
فهمیدم سرطان یعنی :
به یکجای زندگی آنقدر توجه کنی که بقیه زندگی از دستت برود .
فهمیدم بیماران اعصاب و روان آنهایی نیستند که پیش روانپزشک می روند،
بلکه آنهایی هستند که آدم را روانی می کنند !!!
فهمیدم هیچ ارتوپدی نمی تواند استخوان لای زخم را بردارد یا درمان کند !!!
فهمیدم زخم زبان ؛ عفونتی دارد به عظمت کوه دماوند
و کینه توزی و انتقامجویی با هیچ چرک خشک کن و آنتی بیوتیکی درمان نمیشود !!!
فهمیدم خود بزرگ بینی به هورمون رشد ربطی ندارد و آدمها با فکرشان بزرگ میشوند نه با هورمون رشد !!!
فهمیدم خون دل خوردن، بیماری خونی نمی آورد .
و دل پر خون هم باعث فشار خون نخواهدشد.
فهمیدم
فهمیدم
فهمیدم
و سرانجام فهمیدم
که هیچ چیز نفهمیدم،،،،
بياييد طبيب واقعی هم باشیم
خدايا ... امروزمان درحال گذشت است
فردایمان را با گذشتت شیرین کن
ما به مهربانیت محتاجیم
رهایمان نكن