سیر اندیشه ها در شهر سازی

هدیه.

مدیر تالار مهندسی شهرسازی
مدیر تالار
سیر اندیشه ها در شهر سازی
دکتر جمالپور

شهر انسان گرا

با این نقد که شهرسازی ترقی گرا به جوامع انسانی توجه نداشته است، شهرسازی انسان گرا کار خود را آغاز می کند. گروهی از بشردوستان با تخصص های مختلف جامعه شناسی، تاریخ، اقتصاد، حقوق و روان شناسی، معماران را به عنوان کسانی که شهرها را در تیول خود داشته اند، مسئول غیرانسانی شدن محیط شهرها می دانند. انسان گرایی از انگلیس و فرانسه آغاز شد. آنان شهرسازی را مقوله ای بین رشته ای می دانند و پیشنهادشان ایجاد "برنامه ریزی شهری" است. شهرسازان انسان گرا به دوران دکارت که انسان مرکز کائنات بود برمی گردد. آنان انسان شناسی توصیفی را پیشنهاد می کنند.

سه گرایش عمده دارند:

۱٫ شهر در گستره زمان: ریشه در تاریخ دارند. معتقدند هیچ شهری به یکباره خلق نشده، پس حتی شهرهای جدید هم دارای تاریخند. در این گرایش فکری پاتریک گدس برای اولین بار "برنامه ریزی شهری " را مطرح می کند. شهر صرفاً هنر نیست، تاریخ نقشی اساسی در بنای آن و هرگونه تصمیم گیری در مورد آن دارد.

۲٫ سلامت روان: معتقدند برای رشد موزون شخصیت و جامعه پذیری، هیچ چیز جای محیط عاطفی را نمی گیرد. رفتار انسانی به محیط بستگی دارد. مدرنیست ها از آن غفلت کرده اند.

۳٫ ادراک شالوده شهر: تنها در امریکا مفهوم پیدا می کند؛ توجه همزمان به ساختارگرایی و شهر و نظرات شهروند.
 

هدیه.

مدیر تالار مهندسی شهرسازی
مدیر تالار
پاتریک گدس sir Patrick Geddes

1854 تا ۱۹۳۲
بیولوژیست، جامعه شناس و انسان دوست (philanthropist) اسکاتلندی، پیشگام برنامه ریزی شهری. به خاطر افکار پیشروش در برنامه ریزی شهری و آموزش شهرت جهانی دارد. وی یکی از بنیان‌گذاران برنامه‌ریزی فیزیکی به حساب می‌آید چرا که تأکید وی بر کاربری زمین در شهرها بوده‌است. وی در زمان خود پیروان زیادی همچون لوییس مامفورد و سر پاتریک ابرکرامبی داشته‌است.

تئوری هایش را با مطالعه دقیق شهر قدیمی Edinburgh پایه می گذارد. وی در سال ۱۹۱۵ شهرهای بزرگ دنیا (انگلستان : Midlandton ، آلمان: Ruhr ، هلند: Randstad ، هندوستان: Bombay, Delhi, Madras ، ژاپن: Tokyo، امریکا: New York, Boston )را مورد مطالعه قرارداد و درکتاب تحقیقی خود به نام "تکامل تدریجی شهرها "، ازمسائل ، مشکلات وآینده آنها سخن گفت . پاتریک گدس یکی ازپیشروان ناحیه بندیهای علمی وبرنامه ریزیهای ناحیه ای است که عنوان "شبکه بزرگ شهری" را بکاربرد. درکتاب "تکامل تدریجی شهرها"، تصویر مشهوری به نام " نمایشگاهی ازشهرها" را مطرح می کند که درآن گدس رشد طبیعی شهرها را مورد مطالعه قرارداده وتصویرکرده است . ازاین تصویر، اساس نظریات وی آشکار می گردد. به نظر گدس شهر ازمحیط طبیعی که درآن به وجود آمده جدایی ناپذیر است وتنها وقتی می توان به ساختمان آن پی برد که وضعیت طبیعی وآب وهوایی آن مورد مطالعه قرار گیرد، پایه های اقتصادی آن شناخته می شود وریشه های تاریخی آن معلوم گردد. به نظر گدس، نقشه شهر صرفاً خطوط منحنی وراستی نیست که جای رودخانه یا کوه را معلوم دارد. بلکه نوعی خط هیروگلیف ودرحقیقت نموداری ازخطی است که بشر با آن تاریخ تمدن را نوشته است . هرقدر درک این خط مشکل تر باشد، وقتی رموز آن کشف شد، ثمره آن بیشتر است.

لوئیس مامفورد متخصص وکارشناس شهرهای متروپلیتن که خودرا شاگرد مکتب گدس میداند وبی تردید دربسط افکار وی سهمی بسزا دارد ، درکتاب خودبسیاری ازافکار گدس را نقل کرده است . ازاین کتاب به خوبی برمی آید که گدس جامعه شناسی را زاده زیست شناسی می داند ورشد شهرها رابر اساس این فکر توضیح می دهد.

گدس که اصلاً اسکاتلندی بود، سالها درهندوستان زندگی کرد وبا واقعیت به شهرسازی اشغال داشت. وی با آنکه به مظاهر زندگی طبیعی علاقه داشت، ازدیده ای جهان بین برخوردار بود وواجد شخصیتی بود که تنها پس ازمرگ وی شناخته شد.

مفاهیم جدیدی را به کمک کتابش: cities in evolution وارد شهرسازی می کند:
۱٫ منطقه Region
2. منطقه شهری Conurbation متشکل از city, town, urban areas که با رشد جمعیت و گسترش فیزیکی از یک منطقه خاص شهری و صنعتی به وجود آمده اند.
۳٫ شهر موجودی زنده است و از تولد تا مرگ طی گذر می کند: Ecopolis نوزاد شهری، polis شهری شدن، Metropolis مادرشهری، Megapolis کلان شهری، Tyranopolis مستبد شهری، Necropolis مرگ شهری.

وی نیز مانند جان راسکین، فرآیند اجتماعی و شکل فضایی شهر را مرتبط می داند. اگر فرم را تغییر دهیم، ساختار اجتماعی خود به خود تغییر می کند.
وی مامور تهیه طرح جامع اورشلیم و تل آویو در فلسطین و سپس مدرس و بمبئی در هندوستان می شود.
اصول مشترک در همه ی این طرح ها: حمایت از زندگی و انرژی به جای زیبایی مصنوعی، ارتقا کسب و کار، هویت ملی و نه اروپایی، توجه به شادمانی ساکنان و نه جاده و پارک که بیشتر مورد استفاده ثروتمندان است، حفاظت از ابنیه تاریخی و مذهبی.
روش وی در برنامه ریزی شهری، استفاده از فرآیند " گذشته، حال ، آینده" یا " بررسی، تحلیل، طرح" است که در قسمت بررسی ، مواردی چون: موقعیت زمین، شیب، امکانات طبیعی، وسایل ارتباطی زمینی و آبی، صنایع، کارخانجات، تجارت و خصوصیات جمعیتی است.
این روش، مدل انجام طرح های جامع بود تا زمانی که معماران جوان گروه ده کارآیی آن را زیر سوال برده و تئوری سیستم و طرح های ساختاری را مطرح کردند.

گدس بر خلاقیت و شهود تاکید دارد: داده ها باید از ذهن شهرساز بگذرد و این تمایز وی با ترقی گرایان است، زیرا به باور وی بدین ترتیب هیچ الگوی از پیش تعیین شده ای وجود نخواهد داشت. تمایز وی با فرهنگ گراها هم در این جاست که امروز را دگرگونی دیروز می داند.

به طور خلاصه :
۱٫ شهر پدیده ای ارگانیک و کیفی است. شهر و محیط طبیعی باید به وحدت برسند (مشابه باغشهر)
۲٫ شهر از فرهنگ و تاریخش جدا نیست. پس شناخت آن ها ضروری است.
۳٫ فقط شناخت وضع موجود کافی نیست، باید به تحلیل حال و پیش بینی آینده نیز پرداخت.
۴٫ شهر جدا از جامعه و پیشرفت های آن نیست.
۵٫ تخریب نابخردانه ی شهر قدیم، از بین برنده هویت فرهنگی است.
۶٫ طرح جامع موفق با یکی شدن معماری و شهر میسر است.
۷٫ شهر برای مردم است، پس باید از آنان نظر خواست.
۸٫ برنامه ریزی باید ارگانیک باشد و نه بی نظم.
۹٫ رد الگوی واحد شهرسازی
۱۰٫ شهرسازی علم و حرفه ای میان رشته ای است.
 

هدیه.

مدیر تالار مهندسی شهرسازی
مدیر تالار

لوییس مامفورد
Lewis Mumford

1895تا ۱۹۹۰

فیلسوف امریکایی، مورخ تمدن بشری و متخصص عصر ماشین و از مریدان گدس. همعصر با هنری رایت ، کلرنس اشتاین(سلسله مراتب دسترسیها) ، فردریک آزبورن (جنبش باغشهر)، ادموند بیکن (Design of cities) و ونوور بوش Vannevar Bush (مهندس برق و بنیانگزار ساخت بمب اتم). اولین کتابش در سال ۱۹۲۲ The story of Utopias و آخرینش در ۱۸۹۸۲ اتوبیوگرافی با عنوان Sketches from life است. وی از منتقدان سرسخت لوکوربوزیه و از طرفداران رایت و هاوارد است

تفکراتش سه دوره دارد:
۱٫ مصادف با جنگ جهانی اول : نوزده سالگی – آرمانگرا و علاقه مند به معماری

۲٫ آغاز نویسندگی و نقد: بیست و هفت سالگی – توجه به مفهوم شهر به عنوان نهاد اجتماعی، توجه به برنامه ریزی شهری و منطقه ای. در همین دوره با اشتاین گروه برنامه ریزی منطقه ای برای مسکن نیویورک را تشکیل می دهد. به عنوان اومانیست شهرساز شناخته می شود. همینطور به عنوان نظریه پرداز جامعه شناسی شهری فرهنگ گرا. کتاب فرهنگ شهرها را هم در همین دوره می نویسد.

۳٫ ارائه نظریات درباره فن و فناوری، تاثیر بر اجتماع.

سه محور فکری دارد:

۱٫ طبیعت گرایی: وحدت کیهان و نظام هستی؛ باور به ماده، انرژی، روح، خدا که همه زیر یک لوای مشترک به نام :مادر طبیعت" بیان می شوند. مانند دیگر اندیشمندان مکتب اکولوژیک، چرخه ی زندگی را می بیند. فرآیندی که منحنی است و نه خطی.

۲٫ تکامل گرایی: همیاری مردم با معیارهای انسانی. بسیاری او را مانند پرودن و کروپتکین آنارشیست اجتماعی می دانند.

۳٫ انسان گرا: دنیا آنقدر غنی است، که منابع آن برای تامین رفاه همه ی مردمان کافی باشد. سالم سازی محیط شهری با حمل و نقل ارزان، آموزش در دسترس، سلامت مهیا، همگی در باغشهرهایی با مقیاس محدود.

مامفورد مانند پاتریک گدس شهر را مکان حساس عصر ما می دانست، او برای مسائل شهرسازی همه ابعاد فرهنگی و تاریخی را منظور می داشت و مسئله را تنها در چارچوب فنی نمی دید. شهر را از سه منظر بررسی می کند: مشاهدات تاریخی، تشبیهات بیولوژیکی و بالاخره مفهوم انتزاعی ظرف و مظروف.

مامفورد کاوش های باستان شناسی را به دلیل فاقد روح بودن آنها کافی نمی دانست. مگر آنکه این کاوش ها با قراین اجتماعی همساز شود، برپایه چنین کار روش شناختی، بازگشت به هر الگویی را منتفی می شود و در این حالت ما دارای هیچ نمونه ازلی نیستیم.
مامفورد در تشریح این موضوع، شهر را بیشتر از دو بعد آن – پوسته و هسته یا ظرف و مظروف- بررسی می کند. در بعد فیزیکی، شهر جایی است ثابت برای استقرار آدمی و دورنمایه اجتماعی آن، مقصدی است که انسان سر انجام برای رفع نیازهای فنی و .. آن را برگزیده اند. از دیگر سو، ظرف یا پوسته شهر باید آن قدر انعطاف داشته یاشد که بتواند واکنش ها و کنش های جامعه را برتابد و به پرورش مدنیت کمک کند. شهر باید هرزمان که لازم باشد پوست بیندازد و پوسته نو باید در خور محتوای متفاوت در زمان و مکان آن باشد.
از دید مامفورد، جامعه شهری نه منحصر به محتوای جمعیتی آن است و نه در پوسته فیزیکی آن محدود می شود. او اصل مطلب را در پویایی، تحول و تغییر شکل جامعه مدنی می دید. شهر در واقع دستگاه "خودکار فرهنگ سازی" است.
مامفورد نظم منطقی در توسعه جامعه شهری را متکی بر یکپارچگی تسهیلات فنی و نیازهای بیوکوژیکی زیستی و هنجارهای اجتماعی می دانست و در روند کشفیات خود به جنبه های مختلف توسعه انسانی در متن پویای مدنیت، با تکیه بر پبوند با روستا پرداخت. او به حق، پویایی جامعه مدنی را در تعامل شهر و روستا جستجو می کرد. بطور کلی مامفورد بر همبستگی اجتماعی و روابط چهره به چهره، تحرک فردی، اهمیت ابعاد زیبایی شناختی و وحدت با نیروی طبیعی در شهر تاکید داشت. او معتقد بود که برنامه ریزی شهری باید به روابط ارگانیک میان مردم و فضا زندگی مردم اهمیت دهد. مفهوم ارگانیک از دیدگاه مامفورد عبارتست از: جامعه منسجم و برخوردار از سازگاری کامل زندگی فردی در درون جامعه شهری.

قوانین زیست ارگانیکی که مامفورد تحت تاثیر آن مفهوم ارگانیک را درباره شهر به کار می برد:

1. همه موجودات زنده برپایه شرایطی که در آن زندگی می کنند، گرایش به ایجاد شکل های تازه دارند.
2. عمل خشونت آمیز برای ثبات و استحکام آن زیان آور است.
3. یک موجود زنده در حال رشد شامل یاخته هایی است که در موقعیت نسبتا مناسب خود قرار می گیرند.
4. موجود زنده در پی ترکیب یاخته ها رشد می کنند نه در گسترش آنها.
5. موجود زنده برای رشد خود دارای انعطاف است.
6. موجود زنده در درون خود توان ایجاد پیوند میان یاخته ها را دارد.

از دید مامفورد از آنجایی که هر پدیده ارگانیک در رشد و توسعه خود موارد بالا را در بر دارد، شهر نیز باید از این ویژگی ها برخوردار یاشد.


 

هدیه.

مدیر تالار مهندسی شهرسازی
مدیر تالار
مامفورد با پیروی از افکار گدس، مادر شهر مدرن را نمونه ای آشکار از عقب ماندگی فرهنگی در مقابل پیشرفت های سریع فنی و مخلوقی ساخته اقتصاد درحال توسعه می دانست که به جای رفع نیازهای زندگی به خدمت منافع مالی درآمده باشد. به گفته او، مادر شهر مدرن یا توده انبوه شهری تنها بد یا دردآور نیست بلکه زیان بخش ، بی فایده و به زیان فن آوری از کار افتاده نیز می باشد. از دیدگاه منتقدانه مامفورد بیشتر شهرهای آمریکایی با پذیرش انگیزه گسترش مادرشهری انتظارات خود را برپایه رشد نامحدود جمعیت که ضامن حداکثر افزایش بهای زمین است، نهاده بود.

مامفورد در بین دستاوردهای جدید در زمینه فن آوری، اتومبیل را وسیله می داند که در شکل گیری مادرشهرهای آمریکایی مخرب ترین نقش را بازی کرده است. به همین جهت مامفورد اتوبان را فضای ضد شهری، ضد انسانی و ضد فضای سبز می داند. او معتقد است برنامه ریزان شهری فراموش کرده اند که شهر نه برای تسهیل در حرکت اتومبیل بلکه برای پرورش انسان و فرهنگ است. مامفورد برای غلبه بر بر این وضعیت ناشی از فراموشی، تاریخ را به یادآوری فرامی خواند. مامفورد در این فراخوان به شهر قرون وسطایی اشاره می کند و آن را مجموعه ای از شهرک ها، با درجه ای از خودکفایی و خودگردانی، به تصویر می آورد.
مامفورد از شهرهای قرون وسطایی فرامی گیرد که جلوگیری از تمرکز عملکردهای ضروری اجتماعی در شهر است که کل آن را در مقیاس نگه می دارد. (یار احمدی،۱۳۷۸ :۱۶۳ ) مامفورد با احترام به اصول و حقایق تاریخی، مرکز فعالیت های خود را به نگرانی های اصولی آدمی قرار می دهد. او در مخالفت با اقتصاد مبتنی بر ماشین و قدرت دنیای مدرن، از اقتصاد ارگانیک سخن می گوید که برپایه زندگی استوار و از ریشه تاریخی برخوردار است. او با توسل به دیدگاه انسانگرا و مبتنی بر زندگی در می یابد که راه حل مشکلات نهادهای انسانی و کنترل آن باید محتوایی انسانی داشته باشد. مامفورد برای رفع مشکلات مادر شهر مدرن برمی خیزد و در این راه به طور کلی از پذیرش راه حل ها مبتنی بر فن آوری شانه خالی می کند. او انسان را فرا می خواند تا بیش از هرگونه تلاش برای فائق آمدن بر نیروهای که هستی ایشان را تهدید می کند به تزکیه و استحاله جوهر نفس بر راستای همکاری با نیروهای طبیعت و بالاتر از آن با همنوعان خویش یپردازند. برای نیل به این هدف، آدمیان مستلزم می شوند بر حماسه ماشین غلبه کنند و اسطوره ای جدید را جانشین آن سازند.

از دهه ۱۹۵۰ به بعد مامفورد نظریه های بدبینانه ای درباره سازمان های بزرگ سیاسی مطرح نمود. مامفورد با گرایش به چپ آمریکایی، موجب پیدایش احزاب سبز در اروپای غربی شد و برای سالم سازی محیط شهری، ارائه حمل و نقل ارزان قیمت، ایجاد دبیرستان، دبستان، درمانگاه و بیمارستان رایگان را پیشنهاد می کند و برساخت باغشهرها و ایجاد تعادل در محیط و فناوری انسانی و مناسب پافشاری می کند. او برای نجات دنیا از انواع آلودگی ها فدرالیسم اکولوژیک یا تقسیم دنیا به نواحی اکولوژیک را توصیه می کند.
 

هدیه.

مدیر تالار مهندسی شهرسازی
مدیر تالار
شهر آرمانی :
مامفورد
شهر را مجموعه ای متشکل از گروه های نخستین و اتحادهای هدفمند جمعی می داند. مورد اول را می توان در اشکالی چون خانواده و محله مشاهده کرد که در تمام جماعت ها دیده می شوند، در حالی که مورد دوم ویژه و خاص شهر است. این گروه های مختلف از خلال سازمان هایی که کمابیش ساختی بنگاه مانند دارند یا لااقل به شکل عمومی تنظیم و شخصیت یافته اند، خود را تضمین می کنند. ابزار فیزیکی اساسی برای وجود شهر عبارت است از یک کالبد ثابت، مسکن پایدار، تاسیساتی دائم برای گردآوردن، تبادل و ذخیره سازی و ابزار اجتماعی اساسی عبارت است از تقسیم اجتماعی کار که نه فقط زندگی اقتصادی بلکه فرآیند های فرهنگی را تضمین می کند. بنابراین شهر در معنای کامل از دیدگاه مامفورد عبارت است از یک شبکه جغرافیایی، یک سازمان اقتصادی، یک فرآیند صنعتی، صحنه ای برای کنش اجتماعی و نمادی زیبایی شناختی از واحد جمعی.

به عقیده مامفورد رسیدن به شهر در چنین معنایی ممکن نیست مگر آنکه ساختن آن را از پایین ترین واحد های آغاز کرد، به آنها زندگی دوباره بخشید و به هریک با عنوانی مشخص نگریست: به فرد به عنوان انسان متعهد ، به محله به عنوان نهاد اولیه و به شهر به عنوان تجلی ارگانیک زندگی اجتماعی در توازن زیست محیطی با شهرهای کوچک و بزرگ دیگر در محدوده منطقه ای وسیعتر که تمامی آن را در بر می گیرد. بدین ترتیب شکل جدیدی از شهر در مقیاس منطقه ای مجسم می شود. برنامه ریزی شهری از این پس پرداختن به مرکزی مسلط و واحد نیست بلکه شبکه ای از شهرهای کوچک و بزرگ با اشکال متفاوت را شامل می شود. این تجسم یادآور زیست گرایی ارسطویی و آموزه های قرون وسطایی در مقیاس کلان است. علاوه بر این، مامفورد ضمن تحلیل نکات مثبت که در تصور از باغشهر دارد نتیجه می گیرد که شهر مناسب، مدیرپذیر، مریی، ثمربخشی و مورد علاقه آدمی برای متناسب نگه داشتن اجزای تشکیل دهنده اش می یابد برای جمعیت و ناحیه تحت اشغال خود حدودی را مشخص نماید. مامفورد در نظریه "شهر اجتماعی هاوراد" شکل جنینی گونه ای از شهر را می دید که نه تنها می توانست بر شهر تاریخی و محدودیت ها فضایی آن برتری یابد بلکه با غلبه بر گسترش بی پایان و از هم گسیختگی بی برنامه کلان شهری، تفوق خود را بر ماردشهر به اثبات رساند. او معتقد بود که رفتن از تراکم و تمرکز مادرشهری به سوی پراکندگی منطقه ای را تنها از راه ساخت شهرهای نوین، به صورت جوامع متوازن در مقیاس گسترده می توان تحقق بخشید نه با پرداختن به آبادی های حومه ای. این همان روشی بود که کلارنس اشتاین پیشبردش را فرضیه قرار می داد و در طرح مقدماتی هنری رایت برای گسترش آتی نیویورک مشاهده می گردد. مامفورد انگاره هنری رایت از "شهر متوازن" را گسترش داد و به "منطقه متوازن" که با سنجیدگی تمام در قالب اثری هنری آمده بهبود بخشید. مامفورد معتقد بود که تنها در صورت جدایی بیش از بیش و جلوگیری از تداخل شهرهای موجود در یکدیگر می شد گسترش آتی آنان را به سوی جامعه متوازن سوق داد.

مامفورد شهر نوین آمریکایی را "اتوپیای منطقه ای" خواند و ایجاد چنین شهری را بر پایه انسانی و در مطابقت با نیازهای بشری درخواست نمود. بنابراین طراحان و برنامه ریزان می بایست تمام کوشش خود را حول اندیشه آفرینش پوسته ای مناسب برای پوشش دادن به بهترین نحوه زندگی متمرکز نمود.
از دیدگاه مامفورد معماران می بایست تمام منظر شهری را به گونه ای بیارایند که شهر بدون ایجاد مزاحمت برای گردش روزانه اقتصاد، دسترس عموم بر تمام زوایای طبیعت محیط بیرون شهری را میسر سازد.بنابراین سیمای نوین و ارگانیک شهر علاوه بر نمایش شکل گیری تاریخ و فرهنگ انسانی، همراه با روابط جامع و متقابل بین گروه های اجتماعی، سازمان ها و نهادها و افراد به ارائه طبیعت نیز پرداختند. او برای ادغام طبیعت و محیط شهری به گونه ای وسیع از تاریخ آمایش قرون وسطی الهام گرفته است.

مامفورد یک فضای گذران اوقات فارغت گسترده در خارج از حوزه نفوذ شهرها پیشنهاد می کند. او معتقد بود این فضا نیاز های گذران اوقات فراغت به سبکی جدید را برآورده خواهد ساخت. در اطراف و یا ورای هر مرکز شهری در حال گسترش، مناطق آزاد مشخص تعیین شوند که قادر باشند به کشاورزی، باغداری و گلکاری تخصیص یافته و با صنایع روستایی مرتبط گردند. او یک کمربند سبز دائمی را در شهرها پیشنهاد می کند که از به هم پیوستن و جوش خوردن واحدهای درونشان جلوگیری کند.
او دو حرکت مکمل را برای بازسازی شهرها پیشنهاد می کند. یکی مربوط به جمع کردن ساخت نامنظم و پراکنده حومه است. خوابگاه باید به اجتماعی متعادل با گرایشی به سوی باغ-شهر واقعی تغییر شکل داده شود، باغ-شهری با تنوع خاص خود، خودگردانی نسبی، با جمعیتی بسیار متفاوت و یک صنعت بازرگانی محلی کم و بیش مهم برای حیات بخشیدن به آن . حرکت دیگر بر مبنای کاهش متناسب تراکم کلانشهر قرار دراد، مسئله ای که در ارتباط با تخلیه بخشی از جمعیت شهر و ایجاد پارک ها، زمین بازی ، گذرهای سرپوشیده و باغ های خصوصی در مناطق همراه است.
 

هدیه.

مدیر تالار مهندسی شهرسازی
مدیر تالار
فن و فناوری:

مامفورد در بیشتر آثارش توجه زیادی به مفهوم و پدیده فن و تمایز آن با مفهوم فناوری داشت. او فناوری را بخشی از فن می دانست و معتقد بود که فن حاصل اثر دو سویه محیط اجتماعی و نوآوری های فناورانه، که در قالب خواسته ها، هدف ها، ایده ها و همچنین فرآیند صنعتی است، می باشد.
وی مفهوم فن/تکنیک را گسترش داده و مفاهیم زیر را ارائه می دهد:

مگاتکنیک /کلان فن : Megatechnics :
وی گرایش نوین فن را که اهداف "ثابت و همیشگی"،" توسعه"، "تولید" و "جایگزین" را دنبال می کند، مورد انتقاد قرار می دهد. و توضیح می دهد این اهداف بر خلاف بهره برداران از فن است. آنان بیشتر به دنبال فناوری "پایدار"،" تحول زا" ،"تکامل محور" با کاربرد اجتماعی هستند که روی هم رفته باعث رضایتمندی انسان ها می شود.

بیوتکنیک/زیست فن: Biotechnics
مامفورد در یک مدل ارگانیکی از فناوری در برابر کلان فن، مفهوم زیست فن را ارائه می دهد . او معتقد بود که سیستم ارگانیک خودشان را به موازین کیفی، فراوانی، وسعت و آزادی انبوه و ازدحام ومعیارهای کمی سوق می دهد. خودگردانی، خودتنظیمی، خودترمیمی و خودمحرکی از ویژگی های سیستم ارگانیک است.

پلی تکنیک/چند فنی در برابر مونوتکنیک/تک فنی:
وی چند فنی را مجموعه ای از شیوه های مختلف فناوری می دانست که در درون شبکه ای واحد، مسائل و مشکلات مردم را از میان می برد، وی همچنین تک فنی را گونه ای از فناوری می دانست که در مسیر خود و تنها در راستای پیشرفت خود گام بر می دارد و حتی به مردم تعرض می کند. در این باره وی شبکه حمل و نقل آمریکایی را که بر محور خود پدید آمده گونه ای تک فن می خواند.

مگا ماشین/کلان ماشین: Megamachins
مامفورد روی سازمان ها و تشکیلات بزرگی در دوره ها و شرایط کلان ماشین که انسان را به عنوان بخشی از یک ماشین می داند بحث کرده و معتقد است که ساختن اهرام، امپراطوری رم و ارتش جنگ های جهانی نمونه ای از چنین کلان ماشین هستند.

وی تمدن انسانی را به سه دوره تاریخی تقسیم می کند:


اتوتکنیک Etotechnic /آغاز فنی-سده های میانی
پالئوتکنیک Paleotechnic / دیرینه فنی- انقلاب صنعتی
نئوتکنیک
Neotechnic / نوفنی – دوران متاخر کنونی
 
بالا