پاتریک گدس sir Patrick Geddes
1854 تا ۱۹۳۲
بیولوژیست، جامعه شناس و انسان دوست (philanthropist) اسکاتلندی، پیشگام برنامه ریزی شهری. به خاطر افکار پیشروش در برنامه ریزی شهری و آموزش شهرت جهانی دارد. وی یکی از بنیانگذاران برنامهریزی فیزیکی به حساب میآید چرا که تأکید وی بر کاربری زمین در شهرها بودهاست. وی در زمان خود پیروان زیادی همچون لوییس مامفورد و سر پاتریک ابرکرامبی داشتهاست.
تئوری هایش را با مطالعه دقیق شهر قدیمی Edinburgh پایه می گذارد. وی در سال ۱۹۱۵ شهرهای بزرگ دنیا (انگلستان : Midlandton ، آلمان: Ruhr ، هلند: Randstad ، هندوستان: Bombay, Delhi, Madras ، ژاپن: Tokyo، امریکا: New York, Boston )را مورد مطالعه قرارداد و درکتاب تحقیقی خود به نام "تکامل تدریجی شهرها "، ازمسائل ، مشکلات وآینده آنها سخن گفت . پاتریک گدس یکی ازپیشروان ناحیه بندیهای علمی وبرنامه ریزیهای ناحیه ای است که عنوان "شبکه بزرگ شهری" را بکاربرد. درکتاب "تکامل تدریجی شهرها"، تصویر مشهوری به نام " نمایشگاهی ازشهرها" را مطرح می کند که درآن گدس رشد طبیعی شهرها را مورد مطالعه قرارداده وتصویرکرده است . ازاین تصویر، اساس نظریات وی آشکار می گردد. به نظر گدس شهر ازمحیط طبیعی که درآن به وجود آمده جدایی ناپذیر است وتنها وقتی می توان به ساختمان آن پی برد که وضعیت طبیعی وآب وهوایی آن مورد مطالعه قرار گیرد، پایه های اقتصادی آن شناخته می شود وریشه های تاریخی آن معلوم گردد. به نظر گدس، نقشه شهر صرفاً خطوط منحنی وراستی نیست که جای رودخانه یا کوه را معلوم دارد. بلکه نوعی خط هیروگلیف ودرحقیقت نموداری ازخطی است که بشر با آن تاریخ تمدن را نوشته است . هرقدر درک این خط مشکل تر باشد، وقتی رموز آن کشف شد، ثمره آن بیشتر است.
لوئیس مامفورد متخصص وکارشناس شهرهای متروپلیتن که خودرا شاگرد مکتب گدس میداند وبی تردید دربسط افکار وی سهمی بسزا دارد ، درکتاب خودبسیاری ازافکار گدس را نقل کرده است . ازاین کتاب به خوبی برمی آید که گدس جامعه شناسی را زاده زیست شناسی می داند ورشد شهرها رابر اساس این فکر توضیح می دهد.
گدس که اصلاً اسکاتلندی بود، سالها درهندوستان زندگی کرد وبا واقعیت به شهرسازی اشغال داشت. وی با آنکه به مظاهر زندگی طبیعی علاقه داشت، ازدیده ای جهان بین برخوردار بود وواجد شخصیتی بود که تنها پس ازمرگ وی شناخته شد.
مفاهیم جدیدی را به کمک کتابش: cities in evolution وارد شهرسازی می کند:
۱٫ منطقه Region
2. منطقه شهری Conurbation متشکل از city, town, urban areas که با رشد جمعیت و گسترش فیزیکی از یک منطقه خاص شهری و صنعتی به وجود آمده اند.
۳٫ شهر موجودی زنده است و از تولد تا مرگ طی گذر می کند: Ecopolis نوزاد شهری، polis شهری شدن، Metropolis مادرشهری، Megapolis کلان شهری، Tyranopolis مستبد شهری، Necropolis مرگ شهری.
وی نیز مانند جان راسکین، فرآیند اجتماعی و شکل فضایی شهر را مرتبط می داند. اگر فرم را تغییر دهیم، ساختار اجتماعی خود به خود تغییر می کند.
وی مامور تهیه طرح جامع اورشلیم و تل آویو در فلسطین و سپس مدرس و بمبئی در هندوستان می شود.
اصول مشترک در همه ی این طرح ها: حمایت از زندگی و انرژی به جای زیبایی مصنوعی، ارتقا کسب و کار، هویت ملی و نه اروپایی، توجه به شادمانی ساکنان و نه جاده و پارک که بیشتر مورد استفاده ثروتمندان است، حفاظت از ابنیه تاریخی و مذهبی. روش وی در برنامه ریزی شهری، استفاده از فرآیند " گذشته، حال ، آینده" یا " بررسی، تحلیل، طرح" است که در قسمت بررسی ، مواردی چون: موقعیت زمین، شیب، امکانات طبیعی، وسایل ارتباطی زمینی و آبی، صنایع، کارخانجات، تجارت و خصوصیات جمعیتی است.
این روش، مدل انجام طرح های جامع بود تا زمانی که معماران جوان گروه ده کارآیی آن را زیر سوال برده و تئوری سیستم و طرح های ساختاری را مطرح کردند.
گدس بر خلاقیت و شهود تاکید دارد: داده ها باید از ذهن شهرساز بگذرد و این تمایز وی با ترقی گرایان است، زیرا به باور وی بدین ترتیب هیچ الگوی از پیش تعیین شده ای وجود نخواهد داشت. تمایز وی با فرهنگ گراها هم در این جاست که امروز را دگرگونی دیروز می داند.
به طور خلاصه :
۱٫ شهر پدیده ای ارگانیک و کیفی است. شهر و محیط طبیعی باید به وحدت برسند (مشابه باغشهر)
۲٫ شهر از فرهنگ و تاریخش جدا نیست. پس شناخت آن ها ضروری است.
۳٫ فقط شناخت وضع موجود کافی نیست، باید به تحلیل حال و پیش بینی آینده نیز پرداخت.
۴٫ شهر جدا از جامعه و پیشرفت های آن نیست.
۵٫ تخریب نابخردانه ی شهر قدیم، از بین برنده هویت فرهنگی است.
۶٫ طرح جامع موفق با یکی شدن معماری و شهر میسر است.
۷٫ شهر برای مردم است، پس باید از آنان نظر خواست.
۸٫ برنامه ریزی باید ارگانیک باشد و نه بی نظم.
۹٫ رد الگوی واحد شهرسازی
۱۰٫ شهرسازی علم و حرفه ای میان رشته ای است.