آقا نمیبینماقای ووئر اینا .... بعله

آقا نمیبینماقای ووئر اینا .... بعله
هیچیه هیچی؟؟؟
هیچی از کله من نمیاد بیرون خیالت تخت!هه![]()
واقعا برم بکشم؟راستی قبل عمل یه نخ سیگار بکش برگشتت 50،50 سمرگ که دس دکتر نیس خخخخ
منم دقیقااااااااااا ازینجور مشاغل بدم میاد
اما ریاستم دوس ندارم
فقط معمارییییییییییییییییییییییییییییییییی
طراحی کنی شاهد ساختش باشی![]()
اتی منو عصبانی نکنا.... چاقو دست منه ... اوکی .... حالا خیلی ریلکس بشین :یآره دیگه ووئر تو رو میگه!
تو فک کردی منو میتونی عمل کنی تازه اونم تو شرایطی که من هوشیارم!!
هیچی از کله من نمیاد بیرون خیالت تخت!هه
پاک کردم ایول که گذشتیش برام.
آره این مواد داره اینجا اختلال میکنه بندازینش بیرون مثل که موادم با خودش حمل میکنه تو شب روشن!![]()
آره هیچی!هیچیه هیچی؟؟؟
کاملا تهی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خخخخخخخخ![]()
ممنون
اتفاقا همین چن ساعت پیش یه اخطار ناقابل دریافت کردم
الان در مجموع 9 امتیاز منفی لغو نشده و حدود 20 امتیاز منفی لغو شده دارم
اصلاح تو کار من نیس
خیلی ممنونترم پیش درس جامعه شناسی با ی استاد فرهیخته داشتیم ک نگاه منو ب هستی و خدا و همه چی عوض کرد،البته منم بخاطر ی سری اتفاقات خیلیییییییی تلخ آمادگی پذیرششو داشتم
کاش قدرت بیانشو داشتم و میتونستم همشو ب شما منتقل کنم...
نگاهتونو ب خدا عوض کنید
خدا ننشسته اون بالا ک آدمای بدو بذاره سر راه ما
هرچیزی ک واسمون اتفاق میفته فقط و فقط مسببش ماییم
شک نکنید!!
خدا جدا از من نیست،درون منه،من درون اونم
یکی هستیم...
نوری ک در وجودم روشن شدو تا ابد مدیون اون استادمم
الان دیگه بدتریییینها هم واسم اتفاق بیفته نه کفر میکنم،نه گلایه،نه دنبال مقصری جز خودم میگردم
میپذیرمش و این قدرت پذیرش خیلی مهمه،کافیه ی اتفاق یا شخص یا... رو بپذیرید،واقعا و عمیقا،با عقل و منطق نه با احساسات،تا معجزشو ببینید و اون وقته ک ب روی همه چی فقط لبخند میزنید![]()
ترم پیش درس جامعه شناسی با ی استاد فرهیخته داشتیم ک نگاه منو ب هستی و خدا و همه چی عوض کرد،البته منم بخاطر ی سری اتفاقات خیلیییییییی تلخ آمادگی پذیرششو داشتم
کاش قدرت بیانشو داشتم و میتونستم همشو ب شما منتقل کنم...
نگاهتونو ب خدا عوض کنید
خدا ننشسته اون بالا ک آدمای بدو بذاره سر راه ما
هرچیزی ک واسمون اتفاق میفته فقط و فقط مسببش ماییم
شک نکنید!!
خدا جدا از من نیست،درون منه،من درون اونم
یکی هستیم...
نوری ک در وجودم روشن شدو تا ابد مدیون اون استادمم
الان دیگه بدتریییینها هم واسم اتفاق بیفته نه کفر میکنم،نه گلایه،نه دنبال مقصری جز خودم میگردم
میپذیرمش و این قدرت پذیرش خیلی مهمه،کافیه ی اتفاق یا شخص یا... رو بپذیرید،واقعا و عمیقا،با عقل و منطق نه با احساسات،تا معجزشو ببینید و اون وقته ک ب روی همه چی فقط لبخند میزنید![]()
هی میخوام بحرفمخیلی ممنون
شما کاملاً درست میگین
راستش پستتونو دیدم یجوری شدم
از خودم بدم اومد
فک کنم حرفای بدی زدم
نه اینکه بخوام کفر بگم نه فقط نمیدونم چرا اونجوری فکر کردم
شاید از فشار زیاده.
استغفرالله فکنم حرفای بدی زدم.
نا امید شیطانه ولی من نمیدونم چجور به آرامش برسم.
به به چه زیبا
چشممون به جمال شما و سخنان گهر بارتون روشن گشت
100%موافقم![]()
..ه دقیقا
همه اتفاقات زندگیمون متاثر از کارها و رفتارمون در حال و گذشته س
اما ب ما یاد دادن که همه چیو بندازیم گردن خدا و بجای ریشه یابی و سعی در حلش،یا گلایه کنیم یا بریم دخیل ببندیم...
این ها انکار خدا یا متافیزیک نیس
قوانین حاکم بر دنیاییه ک خدا خلق کرده
ولی من همیشه خودمو مقصر میدونم ولی اینجور آدم بیشتر اذیت میشه![]()
امیدوارم کمکی کرده باشمآقا من کم آوردم با این بیان زیبا
چشم من بیشتر دقت میکنم.
اتفاقاً امروز یکم باهاش دردو دل کردم یکم سبک شدم.
حالا فکر نکنید که چه زود متحول شدم نه من خودم اون حرفایی رو که زدین متوجه بودم اما مشکلات آدمو بد جور فیتیله پیچ میکنه ادم راهشو اشتباه میره.
ممنون که دلمو روشن کردین.![]()
.... سلام ..دوستان من مصاحبه شغلی پیش رو دارم
چند تا مشکل دارم که میترسم تخت تاثیر اون به چیزی که آرزومه نرسم
ممنون میشم راهنماییم کنید
راستش من جدیدا متوجه شدم وقتی توی موقعیت های جدید قرار میگیرم
نفس هام به شماره میوفته و قدرت صحبت کردن بدون لرزش صدا از من ساقط میشه
حتی بعضی وقتا که الان داره بیشتر هم میشه،توی این موقعیت ها گونه هام شروع میکنن به پرش!!!
که متاسفانه بدترین حالته که حتی نمیتونم کنترلش کنم و متاسفانه موردی هم هست که طرف به عینه میبینه و کار رو خراب میکنه
راستش خودم میدونم اگه مسلط باشم به تمامی مطالب و کم و کیف اون هیچکدوم از این اتفاق ها نمیفته و حتی خیلی هم خوب اجراش میکنم
اما الان واقعا نمیدونم چه جوریه اون محیط و آدم هاش میترسم این اتفاق ها رخ بده
در کل به نظرتون چطور آرامش خودم رو حفظ کنم توی اون چند دقیقه تا بتونم خود واقعیم و توانایی هام رو صحیح نشون بدم؟
بازهم ممنونم
.... سلام ..
.. در ابتدا دعا می کنم که پذیرفته شین ....
این عدم تسلط شما بر می گرده به روابط عمومی ضعیف ... با احتمال زیاد شما زیاد در جمع های تازه شکل گرفته فعال نیستین ....
خب پیشنهاد زیاد هست ، یکیشو میزارم ... تجربی.
مراحل "
" چندین متن گزینش پیدا کنین و به سوالایی که درش هست پاسخ کامل بدین ...برای مثال شما تا چه حد با این سازمان اشنایی دارید.... به صورت رسمی در ذهن و سپس به زبان بیارید ... جواب بایدخیلی روان و بدور از کلمات دوستانه باشه .
"" یک دوربین دورادور از یک میز و صندلی بزارید....بشینید ..... خیلی مرتب و با شخصیتی که در افکارتون هست .... خودتون باشین ... راحت ولی با اقتدار ...
""" شرو به حرف زدن کنین ... از خود برای گزینش گر خیالی حرف بزنین ... به سوال های خیالی پاسخ کامل بدین ... این مرحله باید کاملا توسط دوربین ضبط بشه ....
نکات /حرکت دادن دست ها قدرت تکلم شمارو زیاد می کنه .... ظاهر اراسته و شیک خیلی موثره هم در گزینش هم در بالابردن اعتماد به نفس ..
موید باشید.
آبجی جونم منم برای کنفرانسا دقیقا همین کار رو میکنم دوستام رو هم بیچاره میکردم از بس جمعشون میکردم برا توضیح دادن.تسلطم هم برای ارائه خوب بود یعنی عالی بود
البته میدونم اگه تسلطم رو زیاد کنم میتونم حتما خوب خودم رو نشون بدم
اما برای مصاحبه اینجا چندنفر هستن و مبحث هم تخصصیه .یه جور جو سنگین میشه
ولی آبجی جون این رو از پسش بر میام میدونم چون من به این مباحث علاقه زیاد دارم میتونم سریع تسلط پیدا کنم
به نظرم در کنار تمرین روی مباحث برای بیشتر شدن تسلطت ...
سعی کن به اندازه شب قبلش استراحت کنی ... غذای سبک بخوری ... صبحانه هم بخوری ... یه شکلاتم قبلش بخور قندت نیوفته :دی
شب قبل آهنگ ملایم و آرامش بخش گوش کن ... خوندن کتاب ، خوندن شعر ، قرآن خوندن ، نماز خوندن یا هر کار دیگه ای که معمولا آرومت میکنه رو انجام بده ...
چون تا حدودی میشناسمت فکر میکنم روی فاز معنویت کار کنی خوبه برات :دی
ان شاءالله موفق باشی عزیزم ...
چرا مشقولهفکرم خیلی مشغوله...خیلی مدام فکر وخیال ..جوری که همش حواسم پرته خیلی اذیتم
باید چکار کنم؟؟؟؟
دلم خیلی گرفته
چرا مشقوله
ب چی فکر میکنی
آخه نمی دونم این گرفتگی دل چیه که سراغ همه میاد ....فکرم خیلی مشغوله...خیلی مدام فکر وخیال ..جوری که همش حواسم پرته خیلی اذیتم
باید چکار کنم؟؟؟؟
دلم خیلی گرفته
آخه نمی دونم این گرفتگی دل چیه که سراغ همه میاد ....
حکمتش چیه خدا می دونه ...
جوش نزن خودم درس می خونم ......فیلسوف میشم ...........پادزهرش رو برات کشف می کنم .....
نگی نوش دارویه ها ...
ایام بهار و این حس و حالفکرم خیلی مشغوله...خیلی مدام فکر وخیال ..جوری که همش حواسم پرته خیلی اذیتم
باید چکار کنم؟؟؟؟
دلم خیلی گرفته
ایام بهار و این حس و حال
بگردین ... سعی کنید از ازوا دور شید ... روزگار را به شادکامی بگزارنید ، گاهی به خرید گاهی به ....
چاره کارت اینه که با افراد پرانرژی و شاد نشست و برخاست کنی..معجزه میکنه![]()
من خودم از اون آدمای پر انرژی ام یه جوری که همیشه بقیه از بودن با من لذت میبرن
می تونی منبع ناراحتیتو پیدا کنی ...یه چیزی که تو دلت بوده و خواستی که حذفش کنی یا فراموشش کنی ...شاید یه خواسته ...شاید یه کاستی ...شاید یه دلخوری و....خیلی خسته میشم همش بیرون که هستم دانشگاه که میرم با دوستام میگم و میخندم ولی همش میخوام خودمو گول بزنم تو سینه ام همش غمه
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
S | مشاوره تحصیلی تلفنی | تالار مشاوره | 0 | |
A | مشاوره برای تغییر شاخه در رشته فنی حرفه ای از الکترونیک به کامپیوتر یا مکانیک! | تالار مشاوره | 1 | |
![]() |
سیستم مشاوره جدید در ایران | تالار مشاوره | 0 | |
A | مشاوره کاری | تالار مشاوره | 1 | |
![]() |
اساسنامه تالار مشاوره | تالار مشاوره | 2 |