مشاعرۀ سنّتی

[essyh2003]

درویش فریدون شد هم کیسه قارون شد
همکاسه سلطان شد تا باد چنین بادا

 

[ie student]

آن زمان که خبر مرگ مرا می شنوی

روی خندان تو را کاشکی میدیدم

شانه بالا زدنت را بی قید،و تکان دادن دستت

که مهم نیست زیاد...

 

[magsod]

دلی که شد گرفتار
دیگه رها نمیشه
پس چرا دل را گرفتار تو کنم

دلبر برفت ودلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

 

[essyh2003]

ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد
باز آن سلیمان شد تا باد چنین بادا

 

[googooli]

امروز كه در دست توام مرحمتي كن
فردا كه شوم خاك چه سود اشك ندامت ؟؟؟

 

[ie student]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه

اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

 

[magsod]

هر چندکان ارام دل دانم نبخشد کام دل
نقش خیالی میکشم فال دوا می می زنم

 

[essyh2003]

هم باده جدا خوردی هم عیش جدا کردی
غمخواره یاران شد تا باد چنین باد

 

[کالیگولا]

دست از ستم بردار کز این خلق نادرست
خیری اگر رسد به ستمکیش می رسد

 

[بشارت]

دوستت دارم ودانم که تویی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم

 

[essyh2003]

مر عاشقان را پند کس هرگز نباشد سودمند
نی آن چنان سیلیست این کش کس تواند کرد بند

 

[يامين]

مر عاشقان را پند کس هرگز نباشد سودمند
نی آن چنان سیلیست این کش کس تواند کرد بند

دوش از شور عشق و جذبه ي شوق
هرطرف مي شتافتم حيران
اخر كار ، شوق ديدارم
سوي دير مغان كشيد عنان

 

[کالیگولا]

نغمه هایی یا بوسه یی کز راه مهر/ خستگان را دلنواز کنی
هر دم از جایی به جایی رخ نهی/ تا نداند کس کجا ماوا کنی؟

 

[hamid_61]

یاری کن ای نفس که در این گوشه قفس

بانگی برآورم زدل خسته یک نفس


تنگ غروب و هول بیابان و راه دور

نه پرتو ستاره و و نه ناله جرس


ما را هوای چشمه خورشید در سر است

سهل است "سایه" گر برود سر در این هوس

 

[eng.saeedsgk]

از خودم:
سر را کنم به سجده اندر سلوک و عشقت
بی سر روم به سجده بی دل چه بایدم کرد

 

[magsod]

دلا تا کی در این زندان فریب این وان بینی
برون شو زین چاه ظلمانی تا جهان دگر بینی

 

[يامين]

یارب چها به سینه‌ی این خاکدان در است
کس نیست واقف اینهمه راز نهفته را ​

 

[essyh2003]

از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست
گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست

 

[magsod]

ترک درویش مگیر ار نبود سیم و زرش
در غمت سیم شمار اشک ورخش را زر مگیر

 

[يامين]

قاطي پاتي مي شود

 

[يامين]

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم******عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم​

 

[magsod]

می خور که شیخ و حافظ ومفتگیر و مصتعب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند

 

[يامين]

دهقان قضا بسی چو ما کشت و درود
غم خوردن بيهوده نميدارد سود ​

 

[magsod]

در وصل هم زاتشتو ای گل در اتشم
عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم


دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود

 

[essyh2003]

در پرده اسرار کسی را ره نیست

زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست

 

[magsod]

تو نیزباده بچنگ ار وراه صحرا گیر
که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا اورد

 

[essyh2003]

در خواب بدم مرا خردمندی گفت

کاز خواب کسی را گل شادی نشکفت

 

[JU JU]

تا تو نیستی
من به کدامین خنده‌ها پایدار باشیم
کدامین قلم مرا بنویسد
تو بنویسی و من بخوانم
من همین لوح سفید میمانم
تو بیا و مرا بنویس
من نیز میخوانم

 

[نازنین]

من از رنگ صلاح آندم به خون دل بشستم دست *** که چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد

 

[بشارت]

ديشب تو را به خوبي تشبيه ماه كردم
تو خوبتر زماهي ،من اشتباه كردم
دوشينه پيش رويت آيينه را نهادم
روز سفيد خود را ،آخر سياه كردم