مشاعرۀ سنّتی

alijan

عضو جدید
روزی گذشت پادشهی از گذر گهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خواست
 

arta_616

عضو جدید
تبی آنگونه هستی جانسوز و جانکاه
که مغز استخوان را آب می کرد!
 

Matrix

عضو جدید
(حوصله ات سریده ..جفت جفت میگی !!)
دری آن جا گشوده گشت خموش
دستهایی مرا به خود خواندند
اشکی از ابر چشمها بارید
دستهایی مرا ز خود راندند !!
 

Eghlima

عضو جدید
دوستان عيب كنندم كه چرا دل به تو دادم
بايد اول به تو گفتن كه چنين خوب چرايي
 

anna

عضو جدید
یکی داره ، یکی نداره
یکی خوابه ، یکی بیداره
یکی عاشقه ، یکی بیزاره...
یکی منم ، دیگری تویی...:cry: :cry:
 

pashe_naz2001

عضو جدید
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
 

Mahka

عضو جدید
روز ها فكر من اينست و همه شب سخنم
كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم
 

anna

عضو جدید
مسیحای من ای ترسای پیر
پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ، آی
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی
در بگشای..


م.ا.ثالث
 

alijan

عضو جدید
می خور که هر که آخر کار جهان بدید
از غم سبک درآمد و رطل گران گرفت
 

arta_616

عضو جدید
تو رو به قیمت جون
به همین یه لقمه نون
به عشقای بی نشون.....قسمت می دم
 

mar_mar

عضو جدید
من صفای عشق می خواهم از او
تا فدا سازم وجود خویش را
او تنی می خواهد از من آتشین
تا بسوزاند در او تشویش را
او به من می گوید ای آغوش گرم
مست نازم کن که من دیوانه ام
من به او می گویم ای نا آشنا
بگذر از من ،من تو را بیگانه ام
 

alijan

عضو جدید
ما نه مردان ریائیم و حریفان نفاق
آنکه او عالم سر است بدینحال گواه
 

arta_616

عضو جدید
مرا می خواستی تا شاعری را
ببینی روز و شب دیوانه خویش
مرا می خواستی تا در همه شهر
زهر کس بشنوی افسانه خویش
 

arta_616

عضو جدید
همه می ÷رسند:
چیست در زمزمه مبهم آب؟
چیست در همهمه دلکش برگ؟
 

alijan

عضو جدید
گوهری کزصدف کون و مکان بیرون بود
طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
 

arta_616

عضو جدید
دیدی همه ناپاکی و خو د پاک بماندی
آوخ که مرا نیز بدین ورطه کشاندی!!
 

alijan

عضو جدید
یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد
بوداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
 

arta_616

عضو جدید
دیدی که عاشقت کردم
خودت گفتی که فکر نمی کردم
اینجوری عاشقت بشم
ولی دیدی که عاشقت کردم
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
ميازار موري كه دانه كش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است
 

maxer

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
در انهدام گیاهان ،
ز خشکسال نگاه ،
به احترام تمام درختها برخیز ،
در اشک جاری شو .
 

arta_616

عضو جدید
و در تمام این شب تاریک
تاریک
چون تفاهم من با تو!
انسان افسانه مکرر اندوه و رنج را تکرار می کند
((مصدق))
 

فاطیما

عضو جدید
در جواني ناله کردم کسي يادم نکرد
در قفس جان دادم و صياد آزادم نکرد
آرزوي مرگ کردم، مرگ هم يادم نکرد
روزگار بي مروّت لحظه اي شادم نکرد
 

arta_616

عضو جدید
در میان دو درخت گل یاس شاعری تابی می بست
پسری سنگ به دیوار دبستان می زد
 

anna

عضو جدید
در فضایی که مکان گم شده از وسعت آن
می روم سوی قرونی که زمان برده ز یاد
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا