تا تو نگاه میکنی کار من اه کردن است
ای بفدای چشم تو این چه نگاه کردن است!!!
تو را چو نکهت گل تاب آرمیدن نیست
نسیم غیر ندانم چه گفت در گوشت؟
تا تو نگاه میکنی کار من اه کردن است
ای بفدای چشم تو این چه نگاه کردن است!!!
تو را چو نکهت گل تاب آرمیدن نیست
نسیم غیر ندانم چه گفت در گوشت؟
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
شدم به یاد تو خاموش آن چنان که دگر
فغان هم از دل سنگم به در نمی آید
دیشب که خفته بودی در بستر خیالم
می سوخت از تمنا پا تا سر خیالم
دیشب که خفته بودی در بستر خیالم
می سوخت از تمنا پا تا سر خیالم
من و حسرت با تو ما شدن
توئی و بدون من رها شدن!
من و حسرت با تو ما شدن
توئی و بدون من رها شدن!
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
اخ!!یاده یکی از دوستام افتادم!!!!
در عشق نباید لغزیر
در ره جنگ بباید جنگ
حال دانی که چرا میجنگم
منم همان عاشق جنگم!!!
درد بی عشقی ز جانم برده طاقت ورنه من
داشتم آرام تا آرام جانی داشتم
اخ!!یاده یکی از دوستام افتادم!!!!
در عشق نباید لغزیر
در ره جنگ بباید جنگ
حال دانی که چرا میجنگم
منم همان عاشق جنگم!!!
میسوزم از فراقت روی از جفا بگردان
هجران بلای ما شد یا رب بلا بگردان
ماییم و سینه ای که بود آشیان آه
ماییم و دیده ای که بود آشنای اشک
خب بد نیست!!همیشه به من میگه ناز پرورده تنعم!!!به خودش میگه عاشق بلاکش!!اامیدوارم خاطرش شیرین باشه!
من اگر کامرا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و این ها به زکاتم دادند!!
خب بد نیست!!همیشه به من میگه ناز پرورده تنعم!!!به خودش میگه عاشق بلاکش!!ا
عجب .......
دکتر از شما بعیده!!! ن!!!
دل و دین و عقل و هوشم همه را به آب دادی
ز کدام باده ساقی به من خخراب دادی
چی بعیده؟؟؟دکتر از شما بعیده!!! ن!!!
دل و دین و عقل و هوشم همه را به آب دادی
ز کدام باده ساقی به من خخراب دادی
خب بد نیست!!همیشه به من میگه ناز پرورده تنعم!!!به خودش میگه عاشق بلاکش!!ا
یاد با آنکه چو چشمت به عتابم میکشت
معجز عیسویت بر لب شکرخا بود
دذر این درگه که گه گه که که و که که شود
ناگه از امروزت مشو غره که از فردا نه ای اگه
هرکی خوند با تفسیرش خیلی استاده!!
هر زمان سوزد ز محرومی به داغ دیگرش
لاله آسا هر که را رنگی در این بستان دهد
دوش دیدم ک هملائک در میخانه زدند
گل ادم بسرشتندو به پیمانه زدند
دل شکسته ام آن لحظه دل ز جان برداشتهر زمان سوزد ز محرومی به داغ دیگرش
لاله آسا هر که را رنگی در این بستان دهد
دل شکسته ام آن لحظه دل ز جان برداشت
که رسم جور و جفای تو در جهان آمد
ز جور یار چه نالم؟ که طالع دل من
چنان که بخت عراقی است همچنان آمد
در جست و جوی اهل دلی عمر ما گذشت
جان در هوای گوهر نایاب داده ایم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |