مشاعرۀ سنّتی

[panjkhah]

دی می شد و گفتم صنما عهد به جای آر
گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست

تورا من چشم در راهم...
شباهنگام؛که میگیرند در شاخ تلاجن،
سایه ها رنگ سیاهی!
(نیما)

 

[Sima.N]

تورا من چشم در راهم...
شباهنگام؛که میگیرند در شاخ تلاجن،
سایه ها رنگ سیاهی!
(نیما)

یاد باد ان صحبت شبها که با زلف توام/مهرورزی بود با ما شهره ی افاق بود.....................

 

[panjkhah]

یاد باد ان صحبت شبها که با زلف توام/مهرورزی بود با ما شهره ی افاق بود.....................

دیدی که رسوا شد دلم؟! غرق تمنا شد دلم! دیدی که من با این دل بی آرزو عاشق شدم؟ با اینهمه افتادگی بر زلف او عاشق شدم!
(رهی معیری)

 

[infrequent]

دیدی که رسوا شد دلم؟! غرق تمنا شد دلم! دیدی که من با این دل بی آرزو عاشق شدم؟ با اینهمه افتادگی بر زلف او عاشق شدم!
(رهی معیری)

ما به فلک بوده ایم یار ملک بوده ایم
باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست

 

[panjkhah]

ما به فلک بوده ایم یار ملک بوده ایم
باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست

تاچشم گشودم ره عشق تو بدیدم این پنجره ها رو به بیابان سکوت است

 

[infrequent]

تاچشم گشودم ره عشق تو بدیدم این پنجره ها رو به بیابان سکوت است

تلخ کنی تلخ شوم لطف کنی لطف شوم
با تو خوش است ای صنم لب شکر خوش ذقنم

 

[panjkhah]

تلخ کنی تلخ شوم لطف کنی لطف شوم
با تو خوش است ای صنم لب شکر خوش ذقنم

ماه من پرده از آن صورت زیبا بردار تافلک لاف نیاید که چه ماهی دارد!

 

[چاووش]

ماه من پرده از آن صورت زیبا بردار تافلک لاف نیاید که چه ماهی دارد!

دوش گیسوی تو را ریخته دیدم بر دوش
خاطر آشفته ام امشب زپریشانی دوش

 

[امالیا]

دوش گیسوی تو را ریخته دیدم بر دوش
خاطر آشفته ام امشب زپریشانی دوش

شور عشق تازه یی دارد مگر دل کاین چنین
خاطرم امروز از غم های دیرین فارغ است

 

[panjkhah]

شور عشق تازه یی دارد مگر دل کاین چنین
خاطرم امروز از غم های دیرین فارغ است

تورا میبینم و هردم زیادت میشود میلم
مرا میبینی و دردم زیادم میکنی هردم
(حافظ)

 

[infrequent]

تورا میبینم و هردم زیادت میشود میلم
مرا میبینی و دردم زیادم میکنی هردم
(حافظ)

مرا دل سوزد و سینه تو را دامن ولی فرق است
که سوز از سوز و دود از دود و درد از درد می دانم

 

[snazari]

من و از طعنه ی اغیار چون بلبل فغان کردن

تو و در دامن هر خار چون گل ارمیدن ها

(رهی معیری)

 

[salvador]

آهنگ به جان من دل سوخته کردی

چون در دل من عشق بیفزود برفتی

 

[چاووش]

آهنگ به جان من دل سوخته کردی

چون در دل من عشق بیفزود برفتی

یک جهان برهم زدم کز جمله بگزیدم تورا
من چه میکردم به عالم گر نمیدیدم تو را

 

[31434]

افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن
مقدمش یا رب مبارک باد بر سرو و سمن

 

[baran72]

افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن
مقدمش یا رب مبارک باد بر سرو و سمن

نشان گرفته دلم را ،کمان ابروی ماهی
خدای را ! که مبــادا دل از نشانه بیفتد

 

[31434]

دیدم به خواب دوش که ماهی در آمدی
کز عکس روی او شب هجران سر آمدی

 

[امالیا]

دیدم به خواب دوش که ماهی در آمدی
کز عکس روی او شب هجران سر آمدی

یکسان گذشت در سیهی صبح و شام ما
لبخند آفتاب ندیده است بام ما

 

[infrequent]

یکسان گذشت در سیهی صبح و شام ما
لبخند آفتاب ندیده است بام ما

ای دل زکجا رسید این دم؟
ای دل زکجاست این تپیدن؟
ای مرغ بگو زبان مرغان
من دانم رمز تو شنیدن

 

[امالیا]

ای دل زکجا رسید این دم؟
ای دل زکجاست این تپیدن؟
ای مرغ بگو زبان مرغان
من دانم رمز تو شنیدن

نداند رسم یاری بی وفا یاری که من دارم
به آزار دلم کوشد دل آزاری که من دارم

 

[panjkhah]

ای دل زکجا رسید این دم؟
ای دل زکجاست این تپیدن؟
ای مرغ بگو زبان مرغان
من دانم رمز تو شنیدن

نفسم را پر پرواز از توست؛
به دماوند تو سوگند،که گر بگشایند بندم ازبند ببینند که آواز از توست!
(ایران - فریدون مشیری)

 

[infrequent]

نداند رسم یاری بی وفا یاری که من دارم
به آزار دلم کوشد دل آزاری که من دارم

من کجا بودم عجب بی تو این چندین زمان
در پی تو همچو تیر در کف تو چون کمان

 

[امالیا]

نفسم را پر پررواز از توست؛
به دماوند تو سوگند،که گر بگشایند بندم ازبند ببینند که آواز از توست!
(ایران - فریدون مشیری)

تا نپنداری که من در آتش از جوش تبم
در غم روی تو مدهوشم نه مدهوش تبم

 

[panjkhah]

نداند رسم یاری بی وفا یاری که من دارم
به آزار دلم کوشد دل آزاری که من دارم

من ترک عشق و شاهدو ساغر نمیکنم
صدبار توبه کردم و دیگر نمیکنم!
(حافظ)

 

[panjkhah]

تا نپنداری که من در آتش از جوش تبم
در غم روی تو مدهوشم نه مدهوش تبم

من از آن کشم ندامت که تورا نیازمودم
تو چرا ز من گریزی که وفایم آزمودی؟!

 

[امالیا]

من کجا بودم عجب بی تو این چندین زمان
در پی تو همچو تیر در کف تو چون کمان

ناصحم گوید: صبوری پیشه کن در عشق دوست
کز صبوری به شود درد تو, اما کی شود؟

 

[panjkhah]

ناصحم گوید: صبوری پیشه کن در عشق دوست
کز صبوری به شود درد تو, اما کی شود؟

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتندو به پیمانه زدند
(حافظ)

 

[امالیا]

من از آن کشم ندامت که تورا نیازمودم
تو چرا ز من گریزی که وفایم آزمودی؟!

یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ی ما پیدا بود

 

[infrequent]

یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ی ما پیدا بود

دزد دلم گشت گرفتار یار
دزد مرا دست ببستن گرفت
دوش چه شب بود که در نیمه شب
برق ز رخسار تو جستن گرفت

 

[panjkhah]

یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ی ما پیدا بود

دانی که چیست دولت؟دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن!

(حافظ)