من بی می ناب زیستن نتوانمتو ترجم نکنی بر من مخلص گفتم
ذاک دعوای و ها انت و تلک الایام
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
من بی می ناب زیستن نتوانمتو ترجم نکنی بر من مخلص گفتم
ذاک دعوای و ها انت و تلک الایام
مجنون تو کوه را ز صحرا نشناختمن بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
توی عکسی که گوشه ی آلبوممجنون تو کوه را ز صحرا نشناخت
دیوانهٔ عشق تو سر از پا نشناخت
هر کس بتو ره یافت ز خود گم گردید
آنکس که ترا شناخت خود را نشناخت
هر که از جام عشق او می*خوردتوی عکسی که گوشه ی آلبوم
به من و زندگیم چسبیده
بچه ای .... به تمام غمهایم
با صدای بلند خندیده
شبیه سیدلای قشنگ در کارتونهر که از جام عشق او می*خورد
توبه گر سنگ بود بشکستش
شبیه سیدلای قشنگ در کارتون
شبیه بوسه ی یک ناشناس در تلفن
لب شیرینش چون تبسم کرد // شور در لؤلؤ خوشاب انداختنه دلم را در غمت پروای من
نه مرا در عشق تو پروای دل
لب شیرینش چون تبسم کرد // شور در لؤلؤ خوشاب انداخت
تشنگان وادی عشقت ز چشمتو رهرو دیرینه ی سرمنزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است
ماتم سرای عشق به آتش چه می کشیبهار چیست؟ ندانم که من بهار ندارم
ز روزگار چه پرسی که روزگار ندارم
ماتم سرای عشق به آتش چه می کشی
فردا به خاک سوختگان می کشانمت
تو ترک آبخورد محبت نمی کنی
اینقدر بی حقوق هم ای دل ندانمت
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر به در می آردبه من که در همه عمر به گلشنی نرسیدم
سخن مگو ز بهاران که من بهار ندانم
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند./گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا رایک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند
تا سبزه گردد شورهها تا روضه گردد گورها
انگور گردد غورهها تا پخته گردد نان ما
![]()
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |