مشاعرۀ سنّتی

eli jooni

عضو جدید
از بزم طرب باده گساران همه رفتند

ما با كه نشينيم كه ياران همه رفتند

بسلامت



دانی چرا در سیرخود برخویش می لرزد قلم
ترسد که ظلمی را زند درحق مظلومی رقم
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
توچرا میم داده ای حرف آخر ه بود
پس تو اکنون باختی تا مسابقه بعدی خدانگهدارت بود
دوستان شوخي بس است من خسته ام
بس که پاي
نت خود بنشسته ام
با اجازه اي رفيقان
شب خوش
من که ديگر
دفترم را بسته ام

برم بخوابم كه صبح سر كار چرت نزنم
شب خوش دوستان:gol:
 

eli jooni

عضو جدید
دوستان شوخي بس است من خسته ام
بس که پاي
نت خود بنشسته ام
با اجازه اي رفيقان
شب خوش
من که ديگر
دفترم را بسته ام

برم بخوابم كه صبح سر كار چرت نزنم
شب خوش دوستان:gol:


من میزنم ز دست سیستم ونت هردو فریاد
که ملت راگرفتارخود کرده ا ست ای داد بیداد.

شبت بخیر
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان شوخي بس است من خسته ام
بس که پاي
نت خود بنشسته ام
با اجازه اي رفيقان
شب خوش
من که ديگر
دفترم را بسته ام

برم بخوابم كه صبح سر كار چرت نزنم
شب خوش دوستان:gol:
گرچه اخر رفتی و موضوع عوض کردی
منتظر می مانم تا روزی برگردی
.....



شبتون خوش...
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
گرچه اخر رفتی و موضوع عوض کردی
منتظر می مانم تا روزی برگردی
.....شبتون خوش...

يار شيرين سخنم نظر لطف خدا شامل حالت باشد
روزگارت شاد وهمه بر وفق مرادت باشد

از محبت خارها گل مي شود
خوابم گرفته و گردنم داره
شل مي شود:D

واقعاً خوابم مياد، شب خوش:gol:
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
رک بگو بامن حسودی کرده ای؟
نازنینا من خواهرتم باماچرا؟؟
آن سفر کرده که امد ز پیت
بود صد دل عاشق خواهرت
ولی تا تو را دید دل داد،داد!
تمام شب شعر را باد داد...
من اکنون تو را پند میدهم
نخواهم شوی تجربه !خواهرم
میان تمام شعر و عشق و نوای
گزین عشق را عشق و لطف خدای
:gol:
:gol:
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یک روز می‌ آیی که من دیگر دچارت نیستم

از صبر لبریزم ولی چشم انتظارت نیستم


یک روز می‌ آیی که من نه عقل دارم نه جنون

نه شک به چیزی نه یقین مست و خمارت نیستم


شب‌ زنده داری میکنی تا صبح زاری میکنی

تو بیقراری میکنی من بیقرارت نیستم


پاییز تو سر میرسد قدری زمستانی و بعد

گل میدهی نو میشوی من در بهارت نیستم


زنگارها را شسته‌ام دور از کدورت‌ های دور

آیینه‌ ای رو به توام اما کنارت نیستم


دور دلم دیوار نیست انکار من دشوار نیست

اصلا منی در کار نیست امن ام حصارت نیستم


- افشین یدالهی
 

tanin67

عضو جدید
یک روز می‌ آیی که من دیگر دچارت نیستم

از صبر لبریزم ولی چشم انتظارت نیستم


یک روز می‌ آیی که من نه عقل دارم نه جنون

نه شک به چیزی نه یقین مست و خمارت نیستم


شب‌ زنده داری میکنی تا صبح زاری میکنی

تو بیقراری میکنی من بیقرارت نیستم


پاییز تو سر میرسد قدری زمستانی و بعد

گل میدهی نو میشوی من در بهارت نیستم


زنگارها را شسته‌ام دور از کدورت‌ های دور

آیینه‌ ای رو به توام اما کنارت نیستم


دور دلم دیوار نیست انکار من دشوار نیست

اصلا منی در کار نیست امن ام حصارت نیستم


- افشین یدالهی

من نه آنم که زبوني کشم از چرخ فلک
چرخ برهم زنم ار غير مرادم گردد:)
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
من نه آنم که زبوني کشم از چرخ فلک
چرخ برهم زنم ار غير مرادم گردد:)
دور سر هلهله و هاله شاهین اجل


ما به سرگیجه کبوتر بپرانیم که چه



کشتی ای را که پی غرق شدن ساخته اند


هی به جان کندن از این ورطه برانیم که چه



 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
دور سر هلهله و هاله شاهین اجل


ما به سرگیجه کبوتر بپرانیم که چه



کشتی ای را که پی غرق شدن ساخته اند


هی به جان کندن از این ورطه برانیم که چه
هيچ کس ما را نمي آرد به خاطر، اي عجب
ياد عالم مي کنيم اما فراموشيم ما
:cry:
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
هيچ کس ما را نمي آرد به خاطر، اي عجب
ياد عالم مي کنيم اما فراموشيم ما
:cry:

آن دوست خوش کلام ما از بهر چه مخفي شده
کوش
عاشق ؟ جان نثاران را چه شد
اين روم خالي شد از
مهر و محبت ساقيا
چند پرسي مي گساران را چه شد
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلگیر میشوی و ، دمی دم نمیزنی
سنگِ صبورِاین شب یلدا مرا ببخش

شرمنده ام که کام تو را تلخ میکنم
ای ماهرویِ صادق و زیبا مرا ببخش
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلگیر میشوی و ، دمی دم نمیزنی
سنگِ صبورِاین شب یلدا مرا ببخش

شرمنده ام که کام تو را تلخ میکنم
ای ماهرویِ صادق و زیبا مرا ببخش

شبي پرسيدمش از
بيقراري
به غير از من كسي را
دوست مي داري
دوچشمش بر هم افتاد از
خجالت
ميان
گريه هايش گفت : آري
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلگیر میشوی و ، دمی دم نمیزنی
سنگِ صبورِاین شب یلدا مرا ببخش

شرمنده ام که کام تو را تلخ میکنم
ای ماهرویِ صادق و زیبا مرا ببخش
شبی در خواب او را با رقیبان در سخن دیدم
نبیند هیچ کس در خواب یارب آنچه من دیدم
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

شبي پرسيدمش از
بيقراري
به غير از من كسي را
دوست مي داري
دوچشمش بر هم افتاد از
خجالت
ميان
گريه هايش گفت : آري
[FONT=&quot]یک گامِ دگر مانده،در معرض تابوتم[/FONT]
[FONT=&quot]کبریت بکِش بانو،من بشکه‌ی باروتم[/FONT]
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا