نه ملک پادشا را در چشم خوبرویان
وقعیست ای برادر نه زهد پارسا را
ای کاش برفتادی برقع ز روی لیلی
تا مدعی نماندی مجنون مبتلا را
وقعیست ای برادر نه زهد پارسا را
ای کاش برفتادی برقع ز روی لیلی
تا مدعی نماندی مجنون مبتلا را
من از بیگانگان هر گز ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
ندیدم در جهان کامی دریغا
بماندم بی سرانجـــامی دریغا
تا کران این بازار نقد جان یه کف رفتم/ شادیش گران دیدم، اندهش به ارزانیدلتنگ ترین منظره در عالم پرواز
مرغی است که در کنج قفس بال گشوده ست...
مِی خواهم و کنجی که به جز یار نباشدتار و پود هستیم بر باد رفت اما نرفت
عـاشقی ها از دلم دیوانگی ها از سرم
رهی معیری
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |