مشاعرۀ سنّتی

[امالیا]

يار با ماست چه حاجت که زيادت طلبيم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

سازیم با جفای نکویان کزین گروه
ناسازی زمانه کشد انتقام ما

 

[*zahedan]

سازیم با جفای نکویان کزین گروه
ناسازی زمانه کشد انتقام ما

اي ساربان عاشقان رحمي به اين دلخسته کن
توبار جانان مي بري من بار هجران ميبرم

​

 

[امالیا]

اي ساربان عاشقان رحمي به اين دلخسته کن
توبار جانان مي بري من بار هجران ميبرم

​

مرا بود از جهان جمعیتی در کنج آسایش
پریشان کرد حالم تا پریشان کرد گیسو را

 

[*zahedan]

مرا بود از جهان جمعیتی در کنج آسایش
پریشان کرد حالم تا پریشان کرد گیسو را

ای دل بشارت می دهم خوش روزگاری می رسد
یا درد و غم طی می شود یا شهریاری می رسد

 

[امالیا]

ای دل بشارت می دهم خوش روزگاری می رسد
یا درد و غم طی می شود یا شهریاری می رسد

دل زودباورم را به کرشمه ای ربودی
چو نیاز ما فزون شد تو به ناز خود فزودی

 

[*zahedan]

دل زودباورم را به کرشمه ای ربودی
چو نیاز ما فزون شد تو به ناز خود فزودی

يک جمله بگو تا که دلم شعر سرايد
اين دل ز فراق لب تو همچو کباب است

​

 

[امالیا]

يک جمله بگو تا که دلم شعر سرايد
اين دل ز فراق لب تو همچو کباب است

​

تو ای ستاره ی خندان کجا خبر داری؟
ز ناله ی سحر و گریه ی شبانه ی ما

 

[*zahedan]

تو ای ستاره ی خندان کجا خبر داری؟
ز ناله ی سحر و گریه ی شبانه ی ما

از خنده ي ديروز حكايت چه كني؟
بازآ و ببين گريه ي امروز مرا ...!

 

[امالیا]

از خنده ي ديروز حكايت چه كني؟
بازآ و ببين گريه ي امروز مرا ...!

آن کش نفسی قرار بی روی تو نیست
اندیش که بی تو مدتی چون باشد

 

[*zahedan]

آن کش نفسی قرار بی روی تو نیست
اندیش که بی تو مدتی چون باشد

در قفس بنشسته ام ، چشم انتظار
كي گشايم پر، به سوي آن ديار

 

[aynaz.m]

در قفس بنشسته ام ، چشم انتظار
كي گشايم پر، به سوي آن ديار

روزها گذشت
چشم انتظارم هنوز
اما نمیدانم کی وقت امدنت میشود
میدانی دیگر ان دختر جوان سابق نیستم

 

[*zahedan]

روزها گذشت
چشم انتظارم هنوز
اما نمیدانم کی وقت امدنت میشود
میدانی دیگر ان دختر جوان سابق نیستم

ماندیم و سرودیم .در این گوشه ی خلوت
هیهات ازاین ، شور و ، از این عشق و ، محبت

 

[aynaz.m]

ماندیم و سرودیم .در این گوشه ی خلوت
هیهات ازاین ، شور و ، از این عشق و ، محبت

تو نگاهت مهربان
دستانت نوازشگر
اخر کجای دنیا مهربانی بی ارزش هست نمیدانم

 

[aynaz.m]

تو نگاهت مهربان
دستانت نوازشگر
اخر کجای دنیا مهربانی بی ارزش هست نمیدانم

میدانی تازگی لبخند زدن ان هم بدون دلیل را خوب یاد گرفتم
میخواهی پرواز کنی
کافیست دیگر به کسی نامهربانی نکنی
کافیست دلت و نگاهت اسمانی شود
شاید به اسمان دعوت شدی

 

[*zahedan]

میدانی تازگی لبخند زدن ان هم بدون دلیل را خوب یاد گرفتم
میخواهی پرواز کنی
کافیست دیگر به کسی نامهربانی نکنی
کافیست دلت و نگاهت اسمانی شود
شاید به اسمان دعوت شدی

يك به يك يـاران زمن رو تافتند
رفتن و يك ريسمان از غم برايم بافتند
ناكس آنان كه دلم را زير پا انداختند
رفتن و ويرانه اي از غم برايم ساختند
يادشان ازمن جدا ، اما خدا همراهــشان
آن عزيزاني كه در رفتن چو اسبان تاختند
​

 

[IRANI91]

يك به يك يـاران زمن رو تافتند
رفتن و يك ريسمان از غم برايم بافتند
ناكس آنان كه دلم را زير پا انداختند
رفتن و ويرانه اي از غم برايم ساختند
يادشان ازمن جدا ، اما خدا همراهــشان
آن عزيزاني كه در رفتن چو اسبان تاختند
​

دچار یعنی عاشق!!
و فکر کن که چه تنهاست
اگر که ماهی کوچک
دچار دریای بی کران باشد
دچار باید بود...

 

[maede_s]

دچار یعنی عاشق!!
و فکر کن که چه تنهاست
اگر که ماهی کوچک
دچار دریای بی کران باشد
دچار باید بود...

دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است

بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی

 

[901010]

دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است

بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی

یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند

 

[dr.known]

یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند

دانی که چرا راز نهان با تو نگویم
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

 

[901010]

دانی که چرا راز نهان با تو نگویم
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

یک شبی پروانگان جمع آمدند
در مضیفی طالب شمع آمدند!!!

 

[dr.known]

یک شبی پروانگان جمع آمدند
در مضیفی طالب شمع آمدند!!!

دانی که چرا زمیوه ها سیب نکوست
نیم رخ عاشق استو نیمی رخ دوست

 

[901010]

دانی که چرا زمیوه ها سیب نکوست
نیم رخ عاشق استو نیمی رخ دوست

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

 

[dr.known]

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

شاید این جمعه بیاید شاید
پرده از چهره گشاید شاید

 

[901010]

شاید این جمعه بیاید شاید
پرده از چهره گشاید شاید

دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

 

[dr.known]

دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

نابرده رنج گنج میسر نمی شود
مزد ان گرفت جانبرادر که کار کرد

 

[901010]

نابرده رنج گنج میسر نمی شود
مزد ان گرفت جانبرادر که کار کرد

دل در این پیرزن عشوه گر دهر مبند
کاین عروسی است که در عقد بسی داماد است

 

[dr.known]

دل در این پیرزن عشوه گر دهر مبند
کاین عروسی است که در عقد بسی داماد است

تاتو نگاه میکنی کار من اه کردن است
ای بفدای چشم تو این چه نگاه کردن است

 

[901010]

تاتو نگاه میکنی کار من اه کردن است
ای بفدای چشم تو این چه نگاه کردن است

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

 

[dr.known]

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر ان ظلمت شب اب حیاتم دادند

 

[901010]

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر ان ظلمت شب اب حیاتم دادند

دربندم از آن دو زلف بند اندر بند
نالانم از آن عقیق قند اندر قند
ای وعده فردای تو پیچ اندر پیچ
آخر غم هجران تو چند اندر چند