تا کی ای بوستان روحانی
گله از دست بوستانبانت
بلبلانیم یک نفس بگذار
تا بنالیم در گلستانت
گله از دست بوستانبانت
بلبلانیم یک نفس بگذار
تا بنالیم در گلستانت
ترک ما سوی کس نمینگرد / آه از این کبریا و جاه و جلالتا کی ای بوستان روحانی
گله از دست بوستانبانت
بلبلانیم یک نفس بگذار
تا بنالیم در گلستانت
لطف حق با تو مداراها کندترک ما سوی کس نمینگرد / آه از این کبریا و جاه و جلال
همچو عمرم بی وفا بگذشت ما هم سال ها / عمر گو برچین بساط ماه و سال خویشتن
در این منگر که در دامم که پر گشت است این جامم / به پیری عمر نو بنگر چه شیرین است بی خویشینگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت / به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
در این منگر که در دامم که پر گشت است این جامم / به پیری عمر نو بنگر چه شیرین است بی خویشی
در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا
یک نعره مستانه زجایی نشنیدمروا باشد انالحق از درختی
چرا نبود روا ازنیکبختی
یک نعره مستانه زجایی نشنیدم
ویران شود این شهر که میخانه ندارد
در انجمن عقل فروشان ننهم پای
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند / که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
در انجمن عقل فروشان ننهم پای
دیوان سر صحبت فرزانه ندارد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |