معماری با مصالحی از جنس دل

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چقدر دردآور است میخواهی خوب باشی
که میخواهی با همه مهربان باشی
اما بد فهمیده شوی و بد قضاوت شود
اما با تمام این قضاوت ها مهم نیست
من برای خودم زندگی میکنم
من برای مهر زندگی میکنم
......
و خدا هم هست!

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
‌‌‌چند سال بعد، خیلی بعد...

همه ی درگیری ها و مشغله های به هم رسیدنمان تمام شده...

همه ی این سختی ها و بالا و پایین شدن های این مسیر ناهموار...

آسان نیست به هم رسیدن دو عاشق!

قرار هم نبوده آسان باشد... هووم؟

از همان روز اول که قول دادیم تا ابد بمانیم، فکر اینجایش را هم کرده بودیم!

فکر خسته شدن ها اما کم نیاوردن ها...

فکر گریه ها و بغض ها اما نبریدن ها...

فکر افتادن و بلند شدن ها...

ادامه دادن ها...

چند سال بعد، خیلی بعد...

وسط خندیدن مان به یک فیلم کمدی،

وسط خرد کردن گوجه برای سالاد در حالی که به آن ناخنک می زنی،

وسط انتخاب رنگ کاموای شالگردنی که قرار است برایت ببافم،

وسط اتو کردن پیراهن مردانه ات یا شنیدن صدای دلنشینت که زده ای زیر آواز...

نمیدانم چه وقت و کجا ؟

ولی مطمئنم یکی از همان لحظه ها که مشغول زندگی روزمره ی دونفره ی هیجان انگیزمان هستیم و همه ی روزهای سخت را پشت سر گذاشته ایم،

ناگهان ساکت می شویم و هر دوی مان به یک چیز فکر می کنیم:

‌" پای دل در میان اگر باشد... " ‌‌



 
بالا