من با خاطرات تو زنده خواهم ماند

**سمیرا**

عضو جدید
کاربر ممتاز
آهسته آهسته

دوستت دارم
...

آهسته آهسته


دوستت دارم
...

مثل نم نم باران ...

آهسته آهسته


دوستت دارم


مثل پیچک عاشق
...

اندکی صبر؛


دلدار نازک دل من؛


این باد خزان نیز بگذرد

آهسته آهسته...


 

**سمیرا**

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه دیــر به دیــر به خواب زندگی ام می آیی
نمی دانی که من دلواپســی هایم را
با رویـــــاهای تــــو رنگ می زنم ؟!
نمی دانی که اندوهـــــم
با خیــال تـــو می آمیــزد ...
تا غــزل غــزل ترانه شود ؟!
تو خـوب می دانی
خـوب من
خوب می دانی ...
که در اندوه فاصــــله
پنجــــره ی اتاقم باز نمی شــود
حتی تا هوای تازه بنوشم...
 

**سمیرا**

عضو جدید
کاربر ممتاز
دفتر نقاشیم را برمی دارم
نقاش خوبی نیستم اما
دلم پر می کشد برای آنکه نقاشی کنم تو را
میان سپیدی بی خط روزها
و تو می شوی اولین طرح رنگی دفتر نقاشی زندگی
میان دستانت صندوقچه ای می کشم
که یادگار دیروزهاست
و پر است از کودکانه های من
و تو و لبخندهایی که انقضا ندارند
و پر است از لحظه هایی که
تن ها تنها نبودند
و پر است از نیمکت های سبز و درختان بلند
و قلب تو نقاشی می شود
میان سینه ی سبزت
قلبی سرخ که عشق را خوب می داند
و موسیقی محبت را ماهرانه می نوازد
قلبی که هم خانه اش خدای رنگین کمان است
و هم نقش ماه همیشه بر تن آبی حوضش نقاشی شده
نقاشیم را نگاه می کنم
لبخند می زنم
و خدا بوسه ای بر گونه ی سرخم می نشاند
بوسه ی خدا نمره ی 20 دل من است
شرمگین ، خدا را نگاه می کنم
و بوسه ای پنهانی بر چشمانش مهمان می شود
نقاشیم را قاب می گیرم...
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلگیرم از این شهر سرد
این کوچه های بی عبور
وقتی به من فکر می کنی
حس می کنم از راه دور
آخر یه شب این گریه ها سوی چشام می بره
ااااااااااااااااوه..من خیلی این اهنگ را دوست میدارم:gol:
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
مگه کم ناز چشاتو کشیدم دسته گلم؟
که دیگه یه ذره خندتم مال ما نمیشه..:surprised:
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
من نمی خوام بگم که چشات خود ستاره ست
چشات اگه نباشه ستاره بی اشاره ست
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای دل تنها بس چشم انتظاری
من موندم و شب هام
شبای بی قراری
چرا تنهام میزاری؟
باز اون چشات دوباره اومد به یادم
خدا برس به دادم
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
و باز همان قصه تکراری...
قصه دوست داشتن ها و نماندن ها و پر کشیدن های ناگهانی..
قصه دوستت دارم ..دوستم داری های عاشقانه
قصه در خیال با آغوش ِ گرم ..شب را سحر کردن
و با گرمی کلام ِ یک "او" ی مهربان صبح را روز کردن
قصه "من" بودن ها.."او" بودن ها و یکی شدن ها
باز همان قصه تکراری!
باز همان سادگی تنها یک کلام "دوستت دارم" و باز همان شیدایی یک عمر فسون شدن
و باز دوست داشتن ِِ تو "ای یار" و تکرار باور دوست داشتن هایت حتی در خیال
براستی باز همان قصه همیشگی!
قصه -دوستت دارم- ها!
همین کافی ست برای تمام نگفته هایم
مگر نه؟
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
من ایمان دارم به چشم های کهربایت
ایمان دارم به آن خدا
ایمان دارم به لحظه های تنهایی ام
ایمان دارم حتی به احساس نیازهای شبانه ام
ایمان دارم که دوست داشتن هنوز وجود دارد
ایمان دارم که روزی از کوچه ای دورکسی با کلامش مرا خواهد ربود
خواهد خنداند
و خواهد برد تا بی نهایت دور
و در ان جا من هستم با "او"
من هستم با دوست داشتن های "او
من هستم با احساس نیازهای "او"
ایمان دارم به تمام این لحظه لحظه ها
می دانم که می دانی از چه می گویم ای یار
مگر نه؟
 
آخرین ویرایش:

**سمیرا**

عضو جدید
کاربر ممتاز
چو بیگانه رفتی تو ای ناز من
تو بودی غریبانه در ساز من
دو چشمم پر از اشک در هجر توست

تویی بی خبر از من و راز من

نگاهی نکردی به تنهایی ام

ندیدی کجا بوده آغاز من

ندیدی کجا هستم و می روم

ندیدی که غم بوده دمساز من

ندیدی،نخواستی ببینی تو رنج مرا

گذشتی و رفتی تو طناز من

تو رفتی و با رفتنت نازنین

شکستی پر و بال پرواز من
نکردی زمن تو یادی به عشق
پر از غم شده شعر و آواز من

غروبی غم انگیز در سینه ام

تو را می کند یاد ای ناز من
منم عاشق روی مهتاب تو
تو بودی پری روی و زیبای من...
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]نمی خواستم که روزی بیایی و روزی هم اینگونه بروی[/FONT]
[FONT=&quot]نمی خواستم من باشم و تمام سرگیجه هایی که به مرگ می کشاندم[/FONT]
[FONT=&quot]نمی خواستم چشمانت مرا بکشاند به اعماق هر لذت[/FONT]
[FONT=&quot]نمی خواستم نباشی برایم[/FONT]
[FONT=&quot]نمی خواستم از یادم بکاهمت[/FONT]
[FONT=&quot]نمی خواستم بروی[/FONT]
[FONT=&quot]نمی خواستم اینگونه بروی و نیایی[/FONT]
[FONT=&quot]نمی خواستم لحظه ای دوریت را از خود حس کنم[/FONT]
[FONT=&quot]نمی خواستم بگویم به خود بگذار برود که نیاید!![/FONT]
[FONT=&quot]نمی خواستم بگویم که برو و نیا دیگر![/FONT]
[FONT=&quot]نمی خواستم چشمانت را به وداع بنشانم[/FONT]
[FONT=&quot]نمی خواستم نباشی[/FONT]
[FONT=&quot]بخدا نمی خواستم!![/FONT]
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]به آن خدا سوگند[/FONT]
[FONT=&quot]که تنها او می داند و من !![/FONT]
[FONT=&quot]که چقدر در این لحظه ها نیاز من به تو نیاز به تمامی کاینات است و بس[/FONT]
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]می دانی ای یار؟[/FONT]
[FONT=&quot]و چقدر قلب کوچکم مدام می لرزد تنها برای یک لحظه!![/FONT]
[FONT=&quot]که بیایی و با نگاهت تنها یکبار دیگر صدایم کنی![/FONT]
[FONT=&quot]که بگویی تنها"ناز چطوری"[/FONT]
[FONT=&quot]آه که چقدر تنها برای این یک جمله ات دلتنگم![/FONT]
[FONT=&quot]ای یار می دانی چقدر دلتنگم[/FONT]
[FONT=&quot]می بینی چقدر کم توقعم[/FONT]
[FONT=&quot]می فهمی چقدر برایم عزیز بوده ای[/FONT]
[FONT=&quot]آه ..[/FONT]
[FONT=&quot]"او"ی مهربانم[/FONT]
[FONT=&quot]"او"ی ماهتابم[/FONT]
[FONT=&quot]"او"ی تنهایم[/FONT]
[FONT=&quot]"او"ی بیرحمم[/FONT]
[FONT=&quot]تنها یک دم مرا دریاب!![/FONT]
[FONT=&quot]یک لحظه را دریغ نکن از "ناز"[/FONT]
[FONT=&quot]که این "ناز" چقدر خسته است[/FONT]
[FONT=&quot]خسته!![/FONT]
[FONT=&quot]نمی خواستم!![/FONT]
[FONT=&quot]نمی خواستم باور کنم که نیستی برایم[/FONT]
 
آخرین ویرایش:

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]نمی خواستم ای یار![/FONT]
[FONT=&quot]تو مجبورم می کنی[/FONT]
[FONT=&quot]مجبورم کردی[/FONT]
[FONT=&quot]تو اینگونه خواستی مگر نه؟![/FONT]
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]و "او"[/FONT]
[FONT=&quot]که چه تند می دود[/FONT]
[FONT=&quot]!!که نرسد!![/FONT]
[FONT=&quot]که نبیند!![/FONT]
[FONT=&quot]که نماند!![/FONT]
[FONT=&quot]که نگوید!![/FONT]
[FONT=&quot]و "ناز"[/FONT]
[FONT=&quot]که مدام می دود!![/FONT]
[FONT=&quot]که برسد!![/FONT]
[FONT=&quot]که ببیند!1[/FONT]
[FONT=&quot]که بماند![/FONT]
[FONT=&quot]که بگوید!![/FONT]
[FONT=&quot]که بگوید چقدر دوستت دارم ..بگذار بشمارم ..[/FONT]
[FONT=&quot]براستی می دانی ای یار؟!![/FONT]
 

rozmary3000

اخراجی موقت
آخرین ایستگاه که به تو می رسم

می دوم

صدایت می زنم ...

و تو آن طرف پل نیشخند می زنی

می دوی

می روی !

...................................

گم می شوم ...!

با سلام

لطفا ادامه بدهيد

مجوز دريافت شد

مي دوني قرار از چين هندونه وارده كنن
 

arash62

عضو جدید
شانه‌هاي تو

وقتي كه شانه هايم

در زير بار حادثه مي‌خواست بشكند

يك لحظه از خاطر پريشان من گذشت

" بر شانه هاي تو "

بر شانه‌هاي تو

مي‌شد اگر سري بگـذارم

و اين بغض درد را

از تنگـناي سينه برآرم به هاي هاي

آن جان پناه مهر

شايد كه مي‌توانست

از بار اين مصيبت سنگـين آسوده‌ام كند.
 

ooraman

عضو جدید
کاربر ممتاز
من با خاطرات تو زنده خوام ماند!
:w05::w05::w05::w05::w05:

رویای زیبای زندگیم!ببین چه ملتمسانه به انتظار بازگشتت نشسته ام....ولی میدانم که تو هرگز باز نمیگردی!


 
آخرین ویرایش:

kajal4

عضو جدید
کاربر ممتاز
باید فراموشت كنم
چندیست تمرین می كنم
من می توانم! می شود!
ارام تلقین می كنم
حالم؟ نه اصلا خوب نیست
تا بعد بهتر می شود!!
فكری برای این دل تنهای غمگین می كنم
من می پذیرم رفته ای
و بر نمی گردی همین!
خود را برای درك این
صدبار تحسین می كنم.
كم كم زیادم میروی
این روزگار و رسم اوست
این جمله را با تلخی اش

صد بار تضمین می كنم
 

**سمیرا**

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزی اگر به سراغ من آمد به او بگو :من خوب می شناختمش...
نامت چو آوازی همِشه بر لب او بود...
...حتی زمان مرگ
آن لحظه های پر از درد و غم و غروب...
آن بیقرار عشق
...چشم انتظار دیدن رویت نشسته بود...
روزی اگر سراغ من آمد به او بگو ...شب در میان تاریکی در نور مهتاب
هر روز در درخشش خورشید تابناک...
...هر لحظه در برابر آیینه ی زمان
در انتظار دیدن رویت نشسته بود...
روزی اگر سراغ من آمد به او بگو :...جز تو دلش را به هیچ کس امانت نداد...
هرگز خیانتی به دستان تو نکرد هرگز نگاه پاک و زلال تو را
با هیچ چشم سیاه مستی عوض نکرد...
تا آخرین نفس
در انتظار دیدن رویت نشسته بود....
روزی اگر سراغ من آمد به او بگو:...افسوس ! دیر شد ؛ ای کاش !کمی زودتر می آمدی...
اما بگو :... من خوب می دانم
حتی در آن جهان
آن خفته ی خاموش
در انتظار دیدن رویت نشسته است روزی اگر ....... اما ؛ نه
او هیچوقت دیگر نمی آید....
کاش عمرم را به پایش هدر نمی کردم...
 

**سمیرا**

عضو جدید
کاربر ممتاز
من نمی توانم دردهايت را پايان بخشم. حتی نمی توانم برای لحظه ای آنرا تسکين دهم.

اما امروز بگذار تا در کنارت بمانم و دستهايت را بگيرم و در کنارت راه بروم.

من به تو گوش می سپارم آنزمان که نياز به صحبت با کسی را داری.
...
من با تو در نگرانيهايت شريک می شوم و تو را برای رويارويی با ترسهايت ياری می دهم.

من اينجا هستم و در کنارت خواهم ماند.

تا هر تپه ای را صعود کنی.

پس دستت را به من بده.

تو تنها نيستی من با توام حتی اگر فاصله بسيار باشد.

و زمانی که دردهايت التيام يافت

به تو کمک می کنم که لبخند زدن را بياموزی....
 

**سمیرا**

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر شب در رؤیای من

قدم می نهی !

بیدار که می شوم ...
...
چشم من از تو خالیست !

و نگاهم ... درد می گیرد ازین بیداری

اگر تنها در رؤیای من می پائی ...

بگذار تا ابد بخوابم..... !
 

**سمیرا**

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنها نشستم!
تازه بعد از این همه وقت یادم افتاد چقدر نیستی...
چقدر توی این روزهایی که باید باشی نیستی!
دلم گرفت برای همه‌ی این نبودن‌ها
برای اینکه می‌شد باشی و نیستی!
...نیستی...
دلم گرفت ...
امان از دست تو
 

**سمیرا**

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش
مرا تبعید کنند
به احساس تو ...
به خیالی از تو به تشویش شیرین داشتنت ..
به
...تازگی جاری شدن در تو...
کاش مرا تبعید کنند به تمام بیت های ناتمام شعرهایت
به تمام انگیزه بودنت ..
تبعید به تو ،حس لمس ماندگاری است
که من دوستش دارم
 

**سمیرا**

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش میشد هیچ کس تنها نبود ...
کاش میشد دیدنت رویا نبود ....
گفته بودی با تو می مانم !! ولی .....
رفتی و گفتی که اینجا جا نبود ....
سالیان سال تنها مانده ام .....
شاید این رفتن سزای من نبود ......
من دعا کردم برای بازگشت ......
دست های تو ولی بالا نبود ......
باز هم گفتی که فردا میرسی ......
کاش روز دیدنت فردا نبود ....
 

Similar threads

بالا