شفاى چشم
مرحوم سيد نعمت اللّه جزائرى (رضوان اللّه تعالى عليه ) حدود سيصد سال قبل در مدرسه منصوريه شيراز در آن وقت كه شيراز دارالعلم بوده است تحصيل مى كرده .
شبها از نهايت فقر چراغ نداشته و از شعاع مهتاب براى مطالعه استفاده مى كرده است .
بالاخره چشمش را از دست مى دهد خودش در كتابش شرح حالش را مى نويسد: خواستم شياف بگيرم و بچشم بمالم پول نداشتم خواستم به طبيب بروم پول نداشتم .
با خود گفتم چرا من به دنبال طبيب حقيقى نروم ، بياد آيه قرآن افتادم كه خداوند در قرآن تعريف آب باران و عسل رافرموده و آن را مبارك و شفا خوانده .
قدرى از تربت قبر امام حسين (ع ) را با آب باران مخلوط كردم و با ميلچه در چشمم نمودم و خوابيدم فردا صبح كه چشمم را باز كردم چشم روشن شد بدون اينكه نيازى به شياف يا معالجه ديگرى داشته باشم .
اى سوخته دل سراى دلدار اينجاست
پيوسته كليد مشكل كار اينجاست
گر در پى عشق يوسف زهرائى
خوش آمده اى كه خانه يار اينجاست