اندیشه پراگماتیسم یا کارکرد گرایی عمل گرایی یکی از نظریات برخاسته در بافت فلسفه اجتماعی و سیاسی است که توسط اندیشمندان و متفکرانی نظیر جان دیویی, جیمز, پیرس , رورتی و دیگران طرح و بسط داده شده است
اندیشه پراگماتیسم یا کارکرد گرایی (عمل گرایی) یکی از نظریات برخاسته در بافت فلسفه اجتماعی و سیاسی است که توسط اندیشمندان و متفکرانی نظیر جان دیویی, جیمز, پیرس , رورتی و دیگران طرح و بسط داده شده است. پرسش از عمل و نتایج آن در حوزه پراگماتیسم بررسی می شود. در نوشتار فرارو ضمن ایضاح اجمالی فلسفه پراگماتیسم تلاش می شود تا رابطه آن با نظریه ها و امور اجتماعی بررسی گردد.
ایده پراگماتیستی به گونه ای خاص از یک سو متوجه نقد و ارزیابی مفاهیم و مقولات جوهری و ذات انگارانه ی فلاسفه ای مانند افلاطون و ارسطو است و از سوی دیگر معطوف به کاربردی و سودمند بودن نظریات در عمل می باشد. آنچه در سطح اول فهم می شود این امر است که نظریه ای آنگاه, و تنها آنگاه مفید ,مؤثر و کاراست که در عمل نتایج مورد نظر و مطلوب را با خود به همراه داشته باشد.
برای سالیان درازی انسان از خود پرسیده است که" حقیقت چیست؟" اما هرچه بیشتر کاوش کرده, کمتر یافته است. این امر بیانگر عدم وجود حقیقت و نفی آن نیست؛ بلکه نخست آنکه نوع بشر از دستیابی به حقیقت مطلق تا کنون ناکام بوده است و دوم اینکه به جای خود حقیقت(به ماهو حقیقت) در پی شناخت حقیقتهای این و یا آن چیز برآمده است. از طرفی شناخت ماهیت یک شئی با شناخت به کارکرد آن شئی متفاوت است. پراگماتیستها به جای معرفت به جوهر و ماهیت چیزها به دنبال شناخت زوایا و کارکردهای اشیاء هستند.از این نظر حقایق درون اشیاء اصالت نداشته, بلکه حقایق در کارکرد و سودمندی آنها نهفته است. مضاف بر آن حقیقت مورد بحث نه در خود شئی بلکه در نتایج و نافع بودن اشیاء( از جمله نظریه ها)قابل احصاست. مطابق استدلال برخی از متفکران چنین قرائتی متضمن نسبیت انگاری و تشکیک افراطی است, امری که از جانب رورتی و دیگر پراگماتیست ها قویاٌ رد شده است. به هر جهت رویکرد ابزارانگارانه به نظریه ها و شناخت های متکثر ِ نسبی, و بسط آن به موضوعات انسانی و عرصه اجتماع موجد مشکلات و آسیبهای متعددی است که توسط اندیشمندان حوزه سیاست و جامعه خاطرنشان گردیده است.
اندیشه پراگماتیسم یا کارکرد گرایی (عمل گرایی) یکی از نظریات برخاسته در بافت فلسفه اجتماعی و سیاسی است که توسط اندیشمندان و متفکرانی نظیر جان دیویی, جیمز, پیرس , رورتی و دیگران طرح و بسط داده شده است. پرسش از عمل و نتایج آن در حوزه پراگماتیسم بررسی می شود. در نوشتار فرارو ضمن ایضاح اجمالی فلسفه پراگماتیسم تلاش می شود تا رابطه آن با نظریه ها و امور اجتماعی بررسی گردد.
ایده پراگماتیستی به گونه ای خاص از یک سو متوجه نقد و ارزیابی مفاهیم و مقولات جوهری و ذات انگارانه ی فلاسفه ای مانند افلاطون و ارسطو است و از سوی دیگر معطوف به کاربردی و سودمند بودن نظریات در عمل می باشد. آنچه در سطح اول فهم می شود این امر است که نظریه ای آنگاه, و تنها آنگاه مفید ,مؤثر و کاراست که در عمل نتایج مورد نظر و مطلوب را با خود به همراه داشته باشد.
برای سالیان درازی انسان از خود پرسیده است که" حقیقت چیست؟" اما هرچه بیشتر کاوش کرده, کمتر یافته است. این امر بیانگر عدم وجود حقیقت و نفی آن نیست؛ بلکه نخست آنکه نوع بشر از دستیابی به حقیقت مطلق تا کنون ناکام بوده است و دوم اینکه به جای خود حقیقت(به ماهو حقیقت) در پی شناخت حقیقتهای این و یا آن چیز برآمده است. از طرفی شناخت ماهیت یک شئی با شناخت به کارکرد آن شئی متفاوت است. پراگماتیستها به جای معرفت به جوهر و ماهیت چیزها به دنبال شناخت زوایا و کارکردهای اشیاء هستند.از این نظر حقایق درون اشیاء اصالت نداشته, بلکه حقایق در کارکرد و سودمندی آنها نهفته است. مضاف بر آن حقیقت مورد بحث نه در خود شئی بلکه در نتایج و نافع بودن اشیاء( از جمله نظریه ها)قابل احصاست. مطابق استدلال برخی از متفکران چنین قرائتی متضمن نسبیت انگاری و تشکیک افراطی است, امری که از جانب رورتی و دیگر پراگماتیست ها قویاٌ رد شده است. به هر جهت رویکرد ابزارانگارانه به نظریه ها و شناخت های متکثر ِ نسبی, و بسط آن به موضوعات انسانی و عرصه اجتماع موجد مشکلات و آسیبهای متعددی است که توسط اندیشمندان حوزه سیاست و جامعه خاطرنشان گردیده است.