آنکه گم شده است بین هزار و یک شب، شب قدر نیست، آن تـویی.
که اگر خود را پیدا کنی و قدرش را بدانی و روح را روان کنی و جان را جلا بدهی و قلب را قوّت ببخشی و دل را دوا، هر شب، شب قدر است و هر روز، روز قدر است و هر دم، دم قدر.
آن تقویم که ندیده اش می گیری، عمر تـوست و آن ماه که به میهمانی خدا نمی روی، همه دوازده ماه است که سفره خدا همیشه پهن است و ضیافتش مدام و رزقش دائم.
تو اما مهمان نمی شوی، چون صاحبخانه را نمی شناسی و خانه را گم کـرده ای و شب را نمی دانی و روز را هم.
بگرد و پیدا کن هم خودت را و هم خانه را و هم صاحبخانه را...
که اگر خـانه را یافتی و صاحبخانه را هم؛ همه شب ها، شب قدر می شود و همه روزها، روز قدر.
قدر خویش را بدان پیش از آنکه دفتر قدر و تقدیر بسته شود.
| عرقان نظر آهاری |