آن شب تنهاترین شب کوفه بود و خسوفی ترین شب تاریخ، چند پاره ابر تیره و سیاه بر شهر کوفه سایه انداخته بود. روحی الهی در سکوت غمگین شب به پرواز ملکوت درآمده بود. مرغابی ها غمگینانه ترین آوازها را به گلوی شب ریخته بودند، زمین از این فاجعه می لرزید و ستونهای مسجد کوفه مرثیه سر داده بودند.
علی(ع) آن مرد عدالت، در بستر شهادت آرمیده بود، عرشیان نگران این صحنه با یکدیگر نجوا می کردند. محراب کوفه در سکوتی غنوده بود. بیوه زنان و طفلان بی پدر، درغبار سنگین آن لحظه های جان فرسا دیده ها را بر در دوخته و منتظر باز شدن آن با دستان یتیم نواز مولایشان بودند که باز هم پدر و پناهشان بیاید و برایشان قوت شبانه بیاورد.
آری شانه های زخمی علی(ع) به انبان نان و خرما الفتی دیرینه داشت و ایتام و بی پناهان با طنین گامهای او مانوس بودند.
های ای زمینیان با علی چه کردند...؟
این سوالی بود که آسمانیان از اهل زمین می پرسیدند شب می رفت تا به صبح برسد که ناگهان حزن انگیزترین فریادها از خانه علی(ع) برخاست. کوفه درمیان دستان آکنده از شرمش، مردمی از تبار عرشیان را با فرق شکافته به عرشیان تقدیم می کرد. تاریخ هم از عمق این فاجعه تام می گریست و خطاب به زمینیان می گفت...؟ ای مردم با تجسم عدالت چه کردید؟ ننگتان باد که با وسوسه های شیطانی، دستان خود را به خون بهترین انسان آلودید... آیا نیندیشید که زمین، لحظه های بدون علی(ع) را چگونه سر کند؟ شب بدون مناجات علی(ع) چگونه سحر کند؟
نفرین بر آن دستان مظلوم کش که خاک نشینان را باز هم بر خاک نشاندند و زخمی عمیق در سینه درد آلود تاریخ بشر نشاندند، زخمی که با هیچ مرهمی التیام نمی یابد.
دوستان بیاین تو این شبا قدر با هم بودن قدر سلامتی قدر نعمت هایی که خدا بهمون داده و ما تو مشغله های زندگیمون فراموش کردیم رو بیشتر بدونیم خیلی ها بودن که پارسال احیا گرفتن تا صبح جوشن کبیر خوندن العفو گفتن و آخرین احیاشون رو برگزار کردن و امسال دیگه نیستن یعنی دیگه نیستن مثل پدر من ...
اونایی که باباهای مهربونتون کنارتونن تو رو خدا خیلی قدرشونو بدونید .
بینه زمزمه های جوشن وقتی دارید خدا رو قسم میدین به اون همه اسم زیبا تو اون بغض و اشکاتون تو رو خدا منم دعا کنید خیلی محتاج دعاتونم .
التماس دعا
3- سند امامت
شب قدر بزرگترین سند امامت و تداوم آن در طول زمان است. در روایات فراوانی، وجود شب قدر را در هر زمان دلیل لزوم امامت و بقای آن دانسته اند، لذا سوره قدر به منزله شناسنامه اهلبیت علیهمالسلام شمرده شده است كه به برخی روایات اشاره میشود:
از امام صادق علیه السلام نقل شده است كه فرمود: علی علیهالسلام زیاد میفرمود: هیچ گاه تیمی و عدوی (ابوبكر و عمر) خدمت پیامبر جمع نشدند مگر آن كه آن حضرت سوره «اِنّا اَنْزَلْناهُ ...» را با خشوع و گریه میخواند، سپس آن دو عرض میكردند چقدر رقّت شما نسبت به این سوره شدید است. پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله میفرمود: به جهت آنچه چشمم دیده و دلم فهمیده است و به جهت آنچه دل این شخص [یعنی علی علیهالسلام ] پس از من خواهد دید. آن دو میگفتند: مگر شما چه دیدهای و او چه میبیند؟
فرمود: پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله برای آن دو نوشت «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فیها بِاِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ اَمْرٍ» ؛ «ملائكه و روح در آن شب با اذن پروردگارشان برای (تقدیر) هر كاری نازل میشوند.» آنگاه میفرمود: آیا بعد از «كُلُّ اَمْرٍ؛ تمام امرها» كه خداوند میفرماید، چیزی باقی خواهد ماند؟ میگفتند: نه. سپس حضرت میفرمود: آیا میدانید آن كسی كه هر امری بر او نازل میشود كیست؟ میگفتند: تو هستی ای رسول خدا! آنگاه میفرمود: بله ولی آیا شب قدر بعد از من هم ادامه دارد؟ میگفتند: بله. میفرمود: آیا [در شبهای قدر] بعد از من هم آن امر نازل میشود؟ میگفتند: بله. سپس میفرمود: بر چه كسی؟ میگفتند: نمیدانیم. سپس آن حضرت از سر من (علی) میگرفت (و دست را روی سر من قرار میداد) و میفرمود: اگر نمیدانید بدانید، آن شخص پس از من این مرد است.
فرمود: پس آن گاه آن دو نفر همیشه اینگونه بودند كه شب قدر را بعد از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به سبب هراسی كه بر دل آن دو میافتاد، میشناختند.» (11)
و در جای دیگر علی علیه السلام فرمود: «به حقیقت شب قدر در هر سال وجود دارد و امر سال در آن شب نازل میشود و به راستی برای آن امر صاحبان امری است. عرضه شد آنان چه كسانی هستند؟ فرمود: «اَنَا وَ اَحَدَ عَشَرَ مِنْ صُلْبی اَئِمَّةً مُحَدَّثُونَ» (12)؛ من و یازده امام از نسل من كه همه امامانی محدَّث میباشند ( ملائكه را نمیبینند ولی صدای آنها را میشنوند). »
و در برخی روایات آمده كه خود ولایت علی علیه السلام و ائمه علیهمالسلام جزء تقدیرات آن شب است (13) و دستور دادهاند كه با مخالفان برای اثبات امامت و بقای آن و زنده بودن مهدی علیه السلام به شب قدر استدلال كنید.(14) آری، بقای شب قدر دلیل محكمی است بر بقای امامت و بقای امامت اقتضا میكند حیات و زنده بودن مهدی علیه السلام را و حیات مهدی علیه السلام نشانه حیات مذهب پیشتاز و همیشه در صحنه تشیّع است. لذا اسلام اصیل و قرآن تا ابد زنده است.
از اینجا روشن شد كه شب قدر، یعنی شب ولایت و امامت (15) و معنای روایاتی كه شب قدر را به فاطمه زهرا علیهاالسلام تفسیر نموده (16) است، روشن شد كه حقیقت شب قدر امامت و ولایت است و حقیقت ولایت و امامت زهرای مرضیه علیهاالسلام است.
آن شب تنهاترین شب کوفه بود و خسوفی ترین شب تاریخ، چند پاره ابر تیره و سیاه بر شهر کوفه سایه انداخته بود. روحی الهی در سکوت غمگین شب به پرواز ملکوت درآمده بود. مرغابی ها غمگینانه ترین آوازها را به گلوی شب ریخته بودند، زمین از این فاجعه می لرزید و ستونهای مسجد کوفه مرثیه سر داده بودند.
علی(ع) آن مرد عدالت، در بستر شهادت آرمیده بود، عرشیان نگران این صحنه با یکدیگر نجوا می کردند. محراب کوفه در سکوتی غنوده بود. بیوه زنان و طفلان بی پدر، درغبار سنگین آن لحظه های جان فرسا دیده ها را بر در دوخته و منتظر باز شدن آن با دستان یتیم نواز مولایشان بودند که باز هم پدر و پناهشان بیاید و برایشان قوت شبانه بیاورد.
آری شانه های زخمی علی(ع) به انبان نان و خرما الفتی دیرینه داشت و ایتام و بی پناهان با طنین گامهای او مانوس بودند.
های ای زمینیان با علی چه کردند...؟
این سوالی بود که آسمانیان از اهل زمین می پرسیدند شب می رفت تا به صبح برسد که ناگهان حزن انگیزترین فریادها از خانه علی(ع) برخاست. کوفه درمیان دستان آکنده از شرمش، مردمی از تبار عرشیان را با فرق شکافته به عرشیان تقدیم می کرد. تاریخ هم از عمق این فاجعه تام می گریست و خطاب به زمینیان می گفت...؟ ای مردم با تجسم عدالت چه کردید؟ ننگتان باد که با وسوسه های شیطانی، دستان خود را به خون بهترین انسان آلودید... آیا نیندیشید که زمین، لحظه های بدون علی(ع) را چگونه سر کند؟ شب بدون مناجات علی(ع) چگونه سحر کند؟
نفرین بر آن دستان مظلوم کش که خاک نشینان را باز هم بر خاک نشاندند و زخمی عمیق در سینه درد آلود تاریخ بشر نشاندند، زخمی که با هیچ مرهمی التیام نمی یابد.
فعل مـــرا دیدی ولـی چیزی نگفتی | بنده همان بنــده، خــــدا مثل همیشه |
از ما توسل، از تو لطف و دستگیری | آقا همــــان آقا، گـــدا مثــــل همیشه |
ممنون از اینکه دست ما را رو نکردی | مثل همیشــــــه باز هـــم ستار بودی |
چه خوب شد در معصیت مرگم نیامد | ممنــــون از اینکه باز بــا مــا یـــار بودی |
با ایـــن گناهانی که مــن انجام دادم | باور نمیکـــــردم که دســتم را بگیری |
تو آن قدر لطف و کرامت پیشهای که | روزی هـــــــزاران بار توبــــه میپذیری |
جا مانده بودم تو مـــرا اینجا رساندی | من خـــواب بــــودم تو مــرا بیدار کردی |
وقتی سحــــرهای مناجـــاتت نبودم | آن شب به جای من، تو استغفار کردی |
هــر چند از دست خودم دل گیرم اما | احساس دلتنگی در این شبها نکردم |
سـوگند بر سجادهی خانم رقیه (س) | من مهـــــربانتر از خودت پیــــدا نکردم |
در را به روی ما گنـــــهکاران نبندیـــد | ما هــــم دلی داریم گـرچه رو سیاهیم |
گفتند اینجا بار عصــــــیان میپذیرند | دیدیـــم بیش از عالمی غــرق گناهیم |