خلیج همیشه فارس ایران

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
تشکر

تشکر

تشکر از دوستانی که همچنان یاری گر ما در آشنا کردن مخاطبین با خلیج همیشه فارس ایرانن
بهشون خسته نباشید و خدا قوت میگم :smile:


ضمن اینکه خوشحالیم که یکی از دوستان که
مدتی استراحت کردن دوباره در ارتقای کیفی تاپیک خودشون خلیج همیشه فارس ایران کمک حال ما شدند :gol::gol::gol:
 
آخرین ویرایش:

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
تشکر از دوستانی که همچنان یاری گر ما در آشنا کردن مخاطبین با خلیج همیشه فارس ایرانن
بهشون خسته نباشید و خدا قوت میگم :smile:


ضمن اینکه خوشحالیم که یکی از دوستان که
مدتی استراحت کردن دوباره در ارتقای کیفی تاپیک خودشون خلیج همیشه فارس ایران کمک حال ما شدند :gol::gol::gol:

سلام محمد اقا .

تو فوتبال میگن بهترین دفاع حمله است . حالا من از دفاع اخر اومدم به سانتر فوروارد .

انشالله در روزهای بعد پست های جامعی در خصوص خلیج فارس ارسال خواهم کرد .
 

vahid_007_006

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جزاير مهم خليج فارس
- جزيره لارك: جزيره لارك داراي 11 كيلومتر طول و 5/7 كيلومتر عرض است كه در نزديكي تنگه هرمز واقع شده است، شغل اكثريت قريب به اتفاق ساكنان جزيره پرورش دام و نخل و صيد ماهي است؛ كمي جمعيت در آن به علت كمي آب آشاميدني است.

2 - جزيره هرمز: جزيره هرمز در شمال جزيره لارك واقع شده است. اين جزيره تقريبا به شكل بيضي است. قطر اول آن 5/7 و قطر اصغرش 5/5 كيلومتر طول دارد. محيط آن حدود شش هزار متر است. در اطراف جزيره جلگه هاي كوچك و همواري وجود دارد. هر چند اين جزيره وسعت زيادي ندارد، ولي به سبب اينكه در مدخل خليج فارس قرار گرفته موقعيتش از نظر نظامي و بازرگاني مهم و حساس است.

اين جزيره سابقا «زرون» نام داشته كه معرب آن «جرون» است و هرمز نام بندر بسيار معتبري نزديك مصب رود ميناب (ميناب فعلي) بوده است. هرمز قديم كه در اوايل عهد مغول يكي از مراكز معتبر تجارت بين سواحل ايران و عربستان و هندوستان بود، از خود سلسله ملوك و امرايي داشت كه باج گذار امراي فارس و كرمان بودند.

پس از ضعف اتابكان فارس در اواخر قرن هشتم هجري، امير تيمور شهرهاي ساحلي نزديك به هرمز را مورد تاخت و تاز خود قرار داد و هفت قلعه را در آنجا تصرف كرد. اسامي اين هفت قلعه را شرف الدين علي يزدي چنين ذكر كرده است: قلعه مينار، در هرمز كهنه، قلعه تنگ زندان، قلعه كشكك، حصار شامل قلعه منوجان، قلعه ترزك و قلعه تازيان.

در نتيجه محافظين قلعه هاي نام برده به اتفاق امير هرمز كه ياراي پايداري را در خود نمي ديد و با عده اي از ساكنان شهر، ابتدا به جزيره قشم و سپس به جزيره جرون (هرمز فعلي) رهسپار شدند. از اين زمان به بعد هرمز قديم رو به ويراني نهاد و به تدريج متروك شد و به جاي آن جزيره جرون داراي اهميت و اعتبار گرديد و رفته رفته جاي هرمز قديم را گرفت. به طوري كه امراي آن نه تنها شوكت و قدرت سابق خود را به دست آوردند، بلكه بر اغلب نواحي خليج فارس، از جمله عمان و مسقط و بحرين، استيلا يافتند.

اين وضع تا دو قرن؛ يعني تا استيلاي دريانوردان پرتغالي بر اين نواحي، دوام داشت و بعد از آن هم تا سال 1031 هجري قمري كه هرمز به تصرف شاه عباس اول درآمد و خراب شد، از اهميت و اعتبار گذشته برخوردار بود. بيشتر سياحاني كه در دوران صفويه به ايران مسافرت كرده اند هرمز را ديده اند و در سفرنامه هاي خود به تفصيل از آبادي و رونق تجارت آن سخن به ميان آورده اند.

آثار شهر قديمي هرمز از زمان اردشير و خرابه هاي ابنيه و قلعه پرتغالي ها درشمال جزيره قرار دارد. هنگامي كه مسلمين به ايران حمله كردند، ايرانياني كه پيرو دين زرتشت بودند و به سوي هندوستان مهاجرت مي كردند، حدود يك سال و نيم در جزيره اقامت داشتند و به احتمال زياد آثاري هم در اين مدت از خود باقي گذاشته اند.

غير از خرابه هاي قلعه پرتغالي ها آثار ديگر هرمز عبارتند از: برج گلك، قصر بي بي گل، قصر صورت، مكتب خانه، خانه زعفراني، برج تيرانداز، برج ناقوس، زيارت خضر و الياس، الواح مقابر.

3 - جزيره قشم: جزيره قشم بزرگ ترين و پرجمعيت ترين جزيره خليج فارس است. طول آن 115 كيلومتر و عرضش از 10 تا 35 كيلومتر است. جزيره اي است كوهستاني كه بلندترين نقطه آن «كيش كوه» نام دارد و داراي 450 متر ارتفاع است.

اين جزيره متجاوز از 40 آبادي دارد كه مهم ترين آنها جزيره قشم است كه مركز جزيره نيز هست. آبادي هاي معروف ديگر آن عبارتند از: باسعيدو، درگهان، لافت، ديرستان.

جزيره قشم در ايران قبل از اسلام «برخت» و «ابركافان» (ابركاوان) نام داشته است و حتي اسم برخت تا اوايل استيلاي پرتغالي ها متداول بوده است. اسم ديگر اين جزيره به مناسبت زماني طولاني اش در قرون اول اسلامي «طويله» بوده است. اسامي قديمي اين جزيره با گذشت زمان فراموش شده است. در دوران بعد گاهي به مناسبت بندر لافت كه در شمال جزيره قرار دارد «جزيره لافت» و گاهي هم به اسم بندر قشم، «جزيره قشم» خوانده شده است. بناي «مسجد برخ» را كه در آبادي كوسه واقع شده است به احتمال زياد به دوران خليفه دوم نسبت مي دهند. اي بسا محل اين مسجد سابقا آتشكده بوده است. به استناد مندرجات صفحه 761 كتاب آثار شهرهاي باستاني سواحل جزاير خليج فارس، تاليف احمد اقتداري، در زمان حمله مغول گروهي از مردم به سرپرستي شخصي به نام توران به اين جزيره آمدند. وي خود را توران شاه ناميد و در آبادي توريان سكنا گزيد.

اين جزيره از قرن 17 تا 19 ميلادي بارها ميان پرتغالي ها، انگليس ها، ايراني ها و عرب ها دست به دست مي گشته است. انگليس ها در قرن نوزدهم ميلادي چندين پايگاه دريايي در بنادر قشم و باسعيدو بنا كردند ليكن، به علت گرماي شديد تابستان، آنها متروك شدند. آثار تاريخي به جا مانده در قشم عبارتند از: قلعه قشم كه يادگار دوران تسلط پرتغالي ها است، آثار شهر لافت، آثار سدهاي آب رساني و منابع ذخيره در جزيره، آثار قريه توريان و زيارتگاه بي بي مريم. نام جزيره قشم را «كشم» هم ضبط كرده اند.

4 - جزيره هنگام: جزيره هنگام در جنوب جزيره قشم واقع شده و داراي ده كيلومتر طول و سه تا شش كيلومتر عرض است. چندين پايگاه بزرگ نورافكن هاي دريايي ايران براي هدايت كشتي ها در اين جزيره بنا شده است.

5 - جزيره كيش: جزيره كيش بعد از قشم مهم ترين جزيره ايران است كه داراي پانزده كيلومتر طول و هشت كيلومتر عرض است. كيش نيز مانند اغلب جزاير خليج فارس جزيره اي است كوهستاني و به منزله يكي از قلل آتشفشاني خاموش است كه دامنه هاي اطراف آن به صورت جلگه هاي هموار درآمده و قابل كشت و زرع است. جزيره كيش به دليل داشتن آب شيرين و موقعيت جغرافيايي مناسب از قديم الايام منطقه اي مسكوني بوده است. جغرافيانويسان دوره اسلامي و نيز بنيامين تودلائي و ماركوپولو از آن نام برده اند. بنيامين بازار كيش را جذاب و پررونق يافته است.

اين جزيره در زمان سلطنت اتابك ابوبكربن سعد «دولتخانه» ناميده مي شد. در همين دوره است كه تسلط امراي محلي بنوقيصر بر جزيره كيش پايان مي پذيرد و به تصرف ملوك هرمز درمي آيد. خرابه هاي قديم شهر كيش در امتداد ساحل شمالي جزيره باقي مانده است. كيش از گذشته هاي دور مركز دادوستد مرواريد بوده است. اين جزيره داراي بازاري قديمي و مسجد جامعي است كه از تمام مساجد كيش بزرگ تر است. نام اين جزيره را به صورت «قيس» يا «قيش» هم ضبط كرده اند.

6 - جزيره لاوان : (شيخ شعيب) جزيره شيخ شعيب در جنوب غربي بندر نخيلو قرار گرفته و داراي 24 كيلومتر طول و 5 كيلومتر عرض است و داراي چاه هاي آب شيرين است.

7 - جزيره خارك: جزيره خارك كه در زبان لاتيني آن را «آراكيا» گويند در شمال غربي بندر بوشهر به فاصله 60 كيلومتر از آن بندر واقع شده است. طول آن 10كيلومتر و عرضش 5/4 تا 5 كيلومتر است. اين جزيره داراي آب شيرين و اراضي آن براي كشاورزي مستعد است. به استناد گفته زمين شناسان، قريب يك ميليون سال از عمر خارك مي گذرد. ليكن بيش از چهارده هزار سال نيست كه سر از آب بيرون آورده است. به احتمال زياد خارك از سه هزار سال قبل از ميلاد جزو قلمرو عيلام بوده است. بنابراين در زمان هخامنشيان خارك ناشناخته نبوده است و احتمالا در زمان اسكندر، يونانيان از آن خبر داشته اند. زيرا «نثارك» دريادار اسكندر از مصب رود سند حركت كرد تا به رودخانه فرات برسد. هرچند بحريه او از كناره هاي خارك عبور نكرد، اما به مجرد رسيدن به مقصد يكي از همراهان خود به نام آندرستن را مامور كردتا به كشف كامل خليج فارس مبادرت كند.بنا به گفته استرابون، نويسنده قرن اول قبل از ميلاد، آندرستن در حالي كه خليج فارس را سير مي كرد به جزيره «ايكاريا» رسيد و در آنجا «معبد آپولو» را كشف كرد. به احتمال زياد مي توان گفت جزيره اي كه آندرستن دور زده همان جزيره خارك بوده است. يكي از نويسندگان قرن اول ميلادي روم به نام «پلين» از جزيره خارك به نام «آراكيا» نام برده است كه در آن مي توان به آساني ريشه امروزي خارك را پيدا كرد. در دوره اسلامي خارك از توقفگاه هاي دريايي بين بصره و هند و عمان بود. مسجد جامع خارك كه «استخري» در «مسالك الممالك» از آن نام برده، بيانگر وجود تعداد قابل ملاحظه اي ازمسلمانان در خارك بوده است. درباره اين جزيره از اواسط نيمه اول قرن هفتم هجري تا قرن دهم اطلاع زيادي در دست نيست.

در قرن شانزدهم ميلادي، خارك به تصرف پرتغالي ها درآمد. هلندي ها نيز در سال 1683 ميلادي خارك و بعضي جزاير ديگر خليج فارس را تصرف كردند. ديري نگذشت كه مير مهناي عرب هلندي ها را شكست داد و جزيره خارك را تسخير كرد. آنگاه كريم خان زند، در سال 1183 هجري قمري، خارك را از ميرمهنا باز پس گرفت. انگليس ها در دوران سلسله قاجار در جنگ هرات خارك را اشغال كردند و حتي پس از پايان مخاصمات و انعقاد عهدنامه پاريس، از تخليه آن خودداري مي كردند. آنها قصد داشتند آنجا را مركز نيروي نيروي دريايي انگلستان قرار دهند، ليكن به اين هدف نرسيدند. سرانجام در سال 1274 هجري قمري خارك را تخليه كردند و آن را تحويل ايران دادند.

8 - جزاير سه گانه:

جزيره ابوموسي با وسعت 12 كيلومتر مربع در 75 كيلومتري جنوب شرقي بندر لنگه و 57 كيلومتري شرق جزيره سيري واقع است. نفت ابوموسي به حوزه مبارك در بخش دريايي جزيره محدود مي شود كه از بهترين نوع و كيفيت در خليج فارس برخوردار است.

تنب بزرگ با مساحت 11 كيلومتر مربع در 31 كيلومتري جنوب غربي جزيره قشم و در بخش شمالي خط منصف خليج فارس قرار دارد و حداقل فاصله آن از كرانه هاي راس الخيمه بيش از 70 كيلومتر است. جزيره تنب كوچك هم با وسعت 2 كيلومتر مربع در 13/89 كيلومتري غرب تنب بزرگ و در 45 كيلومتري جنوب بندر لنگه واقع شده و از ديدگاه استراتژيك به عنوان يك نقطه ارتباطي و پشتوانه براي تنب بزرگ اهميت دارد.

منبع : دنیای اقتصاد
 

vahid_007_006

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خليج فارس گهواره تمدن عالم

خليج فارس از سمت شمال با ايران، از غرب با کويت و عراق و از جنوب با عربستان، بحرين و امارت متحده عربي همسايه است. وسعت آن 240 هزار کيلومتر است و پس از "خليج مکزيک" و "خليج هودسن" سومين خليج بزرگ جهان به شمار مي آيد.

خليج فارس

خليج فارس و سواحل آن معادن سرشار نفت و گاز دارد و مسير انتقال نفت کشورهايي چون کويت، عربستان و امارات متحده عربي است. به همين دليل، منطقه ‌اي مهم و راهبردي به شمار مي ‌آيد. بندرهاي مهمي در حاشيه خليج فارس وجود دارد که از آن ها مي‌ توان بندر شارجه، دوبي، ابوظبي و بندرعباس و بوشهر را نام برد.

دريانوردي در خليج فارس پيشينه بسيار طولاني دارد، ولي نخستين مدارک قطعي در اين زمينه به سده چهارم پيش از ميلاد مربوط است. دريانوردي ايرانيان در خليج فارس، قريب 500 سال پيش از ميلاد مسيح و در دوران سلطنت داريوش اول آغاز شد. داريوش بزرگ،‌ نخستين ناوگان دريايي جهان را به وجود آورد. کشتي ‌هاي او طول رودخانه"سند" را تا کرانه ‌هاي اقيانوس هند و درياي عمان و خليج فارس پيمودند و سپس شبه جزيره عربستان را دور زده و تا انتهاي درياي سرخ کنوني رسيدند. داريوش اول براي نخستين بار در محل کنوني کانال سوئز فرمان کندن ترعه‌ اي را داد و کشتي هايش از طريق همين ترعه به درياي مديترانه راه يافتند. در کتيبه ‌اي که در محل اين کانال به دست آمده، نوشته شده است: من پارسي هستم. از پارس مصر را گشودم. من فرمان کندن اين ترعه را داده ام از رودي که از مصر روان است به دريايي که از پارس آيد پس اين جوي کنده شد، چنان که فرمان داده ‌ام و ناوها آيند از مصر از اين آبراه به پارس چنان که خواست من بود. اين نخستين مدرک مکتوب به جا مانده درباره خليج فارس است. در دوره داريوش دوم ناوگان ايران به رهبري سردار "صداسب" ماموريت يافت تا جهان را دور بزند. وي عازم مديترانه و سواحل شنقيط (موريتاني) تا نزديک "اشانتي" و سواحل بنين پيش رفتند، ولي در اثر برخورد با اقوام وحشي سفر را ناتمام گذاشتند.

درياي عمان و خليج فارس

زمين شناسان معتقدند که در حدود 500 هزار سال پيش، صورت اوليه خليج فارس در کنار دشت ‌هاي جنوبي ايران تشکيل شد و به مرور زمان، بر اثر تغيير و تحول در ساختار دروني و بيروني زمين، شکل ثابت کنوني خود را يافت. دريانوردي در خليج فارس پيشينه بسيار طولاني دارد، ولي نخستين مدارک قطعي در اين زمينه به سده چهارم پيش از ميلاد مربوط است. پس از بسته شدن راه بازرگاني ميان خاور و باختر در دوره عثماني، پرتغالي ‌ها متوجه اهميت اين خليج شدند، به طوري که سراسر سده شانزدهم ميلادي خليج فارس را در تصرف خود داشتند، اما پس از آن انگلستان توانست کشورهاي رقيب را از آن خارج کند و در آغاز قرن نوزدهم بر آن تسلط يابد. اولين بار يوناني ‌ها بودند که اين خليج را "پرسيکوس سينوس" يا "سينوس پرسيکوس" که همان خليج فارس است، ناميده اند. از آن جا که اين نام براي اولين بار در منابع درست و معتبر تاريخي که غيرايرانيان نوشته اند، آمده است، هيچ گونه شائبه نژادي در وضع آن وجود ندارد. چنان که يونانيان بودند که نخستين بار، سرزمين ايران را نيز"پارسه" و"پرسپوليس" يعني شهر يا کشور پارسيان ناميدند. "استرابن" جغرافي دان قرن اول ميلادي نيز به کرات در کتاب خود از خليج فارس نام برده است. وي محل سکونت اعراب را بين درياي سرخ و خليج فارس عنوان مي کند. هم چنين "فلاريوس آريانوس" مورخ ديگر يوناني در کتاب تاريخ سفرهاي جنگي اسکندر از اين خليج به نام "پرسيکون کيت" که چيزي جز خليج فارس نيست، نام مي‌ برد. از ويژگي ‌هاي بارز خليج فارس که آن را از ساير درياهاي مشابه ممتاز و برتر کرده است ذخائر سرشار دريايي، غذايي، گياهي و نفت و گاز است. اين امکانات، که مجموع آن به تحقيق در هيچ دريايي وجود ندارد. دريانوردي در خليج فارس پيشينه بسيار طولاني دارد، ولي نخستين مدارک قطعي در اين زمينه به سده چهارم پيش از ميلاد مربوط است اين خليج از موقعيت ژئوپلتيک، جغرافياي سياسي و جايگاه مواصلاتي آن که بعد از فتوحات عثماني ها بهترين مسير تجارتي شرق و غرب بوده است، بهره مند است. خليج فارس توسط تنگه هرمز به درياي عمان و از طريق آن به درياهاي آزاد مرتبط است و جزاير مهم آن عبارتند از: خارک، ابوموسي، تنب بزرگ، تنب کوچک، کيش، قشم، و لاوان که تمامي آن ها به ايران تعلق دارد.

جزيره کيش:

اين جزيره بيضي شکل با مساحت 7 / 89 کيلومتر مربع و با طول 6 / 15 و عرض 7 کيلومتر، در جنوب غربي بندرعباس و در ميان آب هاي نيلگون خليج فارس واقع شده است. فاصله دريايي اين جزيره تا بندرلنگه 50 مايل دريايي است. جزيره کيش از نظر محيط زيست طبيعي، يکي از بکرترين مناطق خليج فارس است. استعدادهاي طبيعي و موقعيت جغرافيايي ويژه آن زمينه بهره ‌برداري جهانگردي و تجاري از آن را در حد قابل توجهي فراهم ساخته است. سواحل کم نظير اين جزيره مرجاني، نه تنها در فصول گوناگون سال بلکه در طول يک روز،‌ در ساعات مختلف جلوه‌ هاي بديع و گونه‌گون و بسيار زيبايي از طبيعت را به تماشا مي ‌گذارند. سواحل کيش در شرق و شمال شرقي و جنوب از زيباترين سواحل جهان است. در سواحل جنوب غربي آن زيباترين منظره غروب خورشيد را مي توان ديد. از جمله نقاط ديدني جزيره کيش "آکواريوم بزرگ" آن است که در گوشه شرقي جزيره، با معماري زيبا قرار دارد و گونه ‌هاي مختلف ماهيان و آبزيان اطراف جزيره در آن به تماشا گذارده شده است. قريب 70 نوع ماهي هاي تزئيني در اين آکواريوم وجود دارد که از نظر شکل و رنگ پولک ‌ها و زيبايي ظاهري، کم نظير و برخي از آن ها نيز بسيار کمياب هستند. علاوه بر اين، مرکز پرورش و کشت مرواريد کيش يکي از جذاب ‌ترين ديدني ‌هاي جزيره است. اسکله تفريحي جزيره کيش با امکانات مفيد و مختصر در بخش جنوبي جزيره از ديگر جاذبه‌ هاي کيش است. در اين اسکله، سرگرمي‌ هايي از قبيل گردش در روي آب با قايق کف شيشه‌ اي که از بالاي آن مي‌ توان عبور گروهي ماهي‌ ها و زيبايي ‌هاي دنياي زير آب را مشاهده کرد، ‌هم چنين امکانات ورزش اسکي روي آب براي علاقه ‌مندان فراهم شده است.

جزيره لاوان:

اين جزيره از شمال شرقي به بندر مقام، از شرق به جزيره شتور و از جنوب به حوزه‌ هاي نفتي رسالت، رشادت و سلمان محدود مي ‌شود. وسعت اين جزيره 76 کيلومتر مربع است و پس از قشم و کيش بزرگ ‌ترين جزيره ايران در آب ‌هاي خليج فارس است. فاصله اين جزيره تا بندر لنگه 91 و تا بندرعباس حدود 198 مايل دريايي است. جزيره لاوان دورترين جزيره نسبت به مرکز استان هرمزگان است. آب و هواي آن گرم و مرطوب و دماي آن در تابستان به حدود 50 درجه سانتيگراد مي رسد و رطوبت هواي آن نيز بسيار زياد است. ذخاير نفتي آب ‌هاي نزديک جزيره لاوان بسيار قابل توجه است. در حال حاضر صنايع جزيره منحصر به تأسيسات نفتي است که با نام "مجتمع پالايشي لاوان" فعاليت دارد. يکي از شگفتي‌ هاي اين جزيره وجود کندو هاي عسل در کنار تأسيسات نفتي و مخازن آن ها است که عسل آن ها به رنگ سبز تيره است و بوي نفت مي‌ دهد، اما طعم آن مشابه عسل‌ هاي معمولي است. اهالي جزيره در فصل معيني از سال به صيد مرواريد مي‌ پردازند و تنها کالاي صادراتي جزيره، مرواريد آن است. اين جزيره يک بندرگاه مناسب براي صدور فرآورده‌ هاي نفتي و يک اسکله فلزي جهت حمل و نقل دريايي دارد.

جزيره هندورابي:

جزيره هندورابي با 8/22 کيلومتر مربع مساحت، در فاصله 325 کيلومتري بندر عباس و 133 کيلومتري بندرلنگه و در حد فاصل بين دو جزيره کيش و لاوان قرار گرفته است. اين جزيره سرزميني هموار و تقريباً بدون عارضه طبيعي است. بلندترين نقطه آن 29 متر و بزرگ ترين قطر آن هفت و نيم کيلومتر است. اين جزيره از يک رشته ارتفاعات کوتاه پوشيده است و کرانه‌ هاي آن با شيب ملايمي به دريا منتهي مي‌ شوند.

جزيره ابوموسي:

جنوبي ‌ترين جزيره ايراني آب هاي خليج ‌فارس، جزيره ابوموسي است. اين جزيره در 222 کيلومتري بندرعباس و هم چنين در 75 کيلومتري بندر لنگه واقع شده است. جزيره ابوموسي يکي از 14 جزيره استان هرمزگان است که بيشترين فاصله از سواحل ايراني خليج فارس را دارد و طول و عرض آن درحدود 5/4 کيلومتر است. شهر ابوموسي مرکز جزيره ابوموسي مي ‌باشد. ارتفاع آن از سطح دريا 46 متر و مساحت آن دو و دو دهم کيلومتر مربع است.

جزيره ابوموسي

جزيره ابوموسي نزديک ‌ترين پهنه خشکي از خاک ايران به خط استوا است که‌ آب و هواي مرطوب و گرم ‌تري دارد. اين جزيره فاقد آب و اراضي مناسب کشاورزي است، ولي کشت و زرع محدودي در آن صورت مي ‌گيرد و بيشتر مردم بومي محل به صيد ماهي اشتغال دارند.

جزيره تنب بزرگ:

اين جزيره در فاصله 14 مايل دريايي از جنوب غربي جزيره قشم، در فاصله 97 مايل دريايي از بندرعباس و در فاصله 27 مايل دريايي از شمال شرقي ابوموسي واقع شده است. طول و عرض آن سه و هفتاد و پنج دهم در سه و نه دهم کيلومتر و مساحت آن 3/10 دهم کيلومتر مربع است. مرتفع ‌ترين نقطه جزيره تنب 53 متر از سطح دريا ارتفاع دارد در قسمت ‌هاي جنوب غربي اين جزيره و در نزديکي سواحل آن، خانه ‌هاي مسکوني از راه چندين خيابان و جاده به هم پيوسته ‌اند. اين جزيره داراي موج ‌شکن و لنگرگاه است. مردم بومي اين جزيره از صيد ماهي و مرواريد امرار معاش مي‌ کنند. در اين جزيره معدن خاک سرخ نيز وجود دارد.

جزيره تنب کوچک:

اين جزيره مثلث شکل در شش مايلي غرب جزيره تنب بزرگ قرار دارد. فاصله آن تا مرکز استان،‌ از طريق دريا، حدود 150 مايل دريايي است. بزرگ ‌ترين قطر جزيره 9/1 کيلومتر و مساحت آن حدود 2 کيلومتر مربع است. اين جزيره غيرمسکوني است و مرتفع ‌ترين نقطه آن از سطح دريا، 21 متر ارتفاع دارد.

درباره نام خليج فارس تا اوايل دهه 1960 ميلادي هيچ گونه بحث و جدلي در ميان نبوده و در تمام منابع اروپايي و آسيايي و آمريکايي و دايرة المعارف ها و نقشه هاي جغرافيايي اين کشورها نام خليج فارس در تمام زبان ها به همين نام ذکر شده است.

اصطلاح "خليج عربي" براي نخستين بار از طرف يکي از نمايندگان سياسي انگليس در خليج فارس به نام "سر چارلز بلگريو" عنوان شد و در واقع او بود که به قصد تفرقه بين ايران و کشورهاي عرب اين تخم لق را در دهان اعراب شکسته است. سر چارلز بلگريو که بيش از 30 سال نماينده سياسي و کارگزار دولت انگليس در خليج فارس بوده است، بعد از مراجعت به انگلستان در سال 1966 ميلادي کتابي درباره سواحل جنوبي خليج فارس منتشر کرد و در آن براي اولين بار نوشت که عرب ها ترجيح مي دهند خليج فارس را خليج عربي بنامند.

نگاهي چند به تاريخ خليج فارس:

دولت ماد در روزگار"هوخشتر" به اوج عظمت و قدرت رسيد و حدود آن از جنوب به کرانه ‌هاي جنوبي درياي پارس امتداد پيدا کرد. جزيره ابوموسي با ديگر جزاير خليج فارس در اين دوره، ابتدا جزو يکي از ايالت ‌هاي جنوب غربي و سپس جزو استان چهاردهم دولت ماد به نام "درنگيانه" و بخشي از کرمان بود. اما به دلايلي مبهم، شايد دوري مرکز حکومت از آب ‌هاي جنوب يا جنگ و نزاع‌ هاي دائمي، فرصت بهره‌ مندي از درياي جنوب را پيدا نکردند. پارس ‌ها ابتدا در بخش ‌هاي جنوبي ايران سکونت برگزيدند و اولين امپراتوري ايراني را پايه ‌ريزي کردند و نخستين حکومتي که به طور مشخص به آب‌ هاي جنوب ايران توجه خاص مبذول داشت، آن را"درياي پارس" ناميدند. پس از پيدايش امپراتوري‌ هاي بزرگ ايراني تا پيش از ظهور اسلام، درياي پارس و برخي از شهرهاي ساحلي از مراکز مهم سکونت و تجارت به شمار مي ‌رفتند و درياي پارس در ساماندهي سکونت در اين شهرها، نقش تعيين ‌کننده ‌اي داشت و بالاخره اين که تمام اين نقاط و مراکز مهم تجاري، تحت سلطه و اقتدار ايرانيان بوده و دامنه قلمرو امپراتوري ايران، آب ‌هاي خليج فارس را نيز در بر مي‌ گرفته است.

نقشه ماهواره اي خليج فارس

با ظهور اسلام شرايط تغيير کرد. عرب ‌هاي ساکن مرکز به تدريج بر تمام شبه ‌جزيره فايق آمدند. نيمه جنوبي خليج فارس در سده ‌هاي اوليه دوران اسلامي به سمت خاور، عمان و به سمت باختر، "بحرين" خوانده مي ‌شد. با اين که مناطق کرانه‌ هاي جنوبي خليج فارس، جناح جنوبي امپراتوري‌ هاي پيش از اسلام ايران را شکل مي ‌داد، در دوران پس از اسلام بيشتر به منطقه تماس ميان ايران و عرب‌ هاي شبه ‌جزيره عربستان تبديل شد. در همين حال، پرتغالي‌ ها نيز بيش از يک قرن به فعاليت ‌هاي سوداگري در اين منطقه پرداختند و ماندگاري آن ها در سواحل و جزاير خليج فارس از 1507 ميلادي(913 هجري قمري) آغاز شد و حدود 117 سال طول کشيد. "آلفونس دو البوکرک" با انديشه فرمانروايي بر خليج فارس و درياي عمان، پس از يک سلسله درگيري‌ ها وارد هرمز شد. درگيري ‌هاي شاه اسماعيل صفوي با ازبک‌ ها و عثماني ‌ها و شورش‌ هاي خارجي در مرزهاي شمالي، وي را از پرداختن به مسائل جنوب ايران بازداشت. در اين زمان، پرتغالي ‌ها تمام شهرها، جزاير و بنادر پررونق و مهم خليج فارس را که تحت فرمانروايي ايرانيان بود، به اطاعت واداشت. در اين دوره، جزيره هرمز جزيره ‌اي باشکوه بود. با قدرتمند شدن ايران در زمان حکومت شاه‌ عباس صفوي، شرايط براي باز پس گيري نواحي جنوبي ايران از دست پرتغالي ‌ها فراهم شد.

شاه ‌عباس يکي از سرداران خود به نام"امام ‌قلي‌ خان" را مامور بيرون راندن پرتغالي‌ ها کرد و بالاخره پس از درگيري ‌‌هاي بسيار توانستند به اقتدار 117 ساله پرتغالي ‌ها در سواحل و جزاير خليج فارس پايان دهند. پارس ‌ها ابتدا در بخش ‌هاي جنوبي ايران سکونت برگزيدند و اولين امپراتوري ايراني را پايه ‌ريزي کردند و نخستين حکومتي که به طور مشخص به آب‌ هاي جنوب ايران توجه خاص مبذول داشت، آن را "درياي پارس" ناميدند. در سال 1763 ميلادي، لطيف‌ خان از طرف نادرشاه، جزيره کيش و ساير جزاير ايران از جمله ابوموسي را از دست ياغيان خارج کرد و به بحرين لشکرکشي کرد و شيخ "جبار هوله" را شکست داد و کليد دژ بحرين را براي نادرشاه فرستاد. پس از کريم ‌خان زند نيز آقامحمدخان قاجار، نزديک به 10 سال با جانشينان کريم ‌خان ‌زند و ساير مدعيان سلطنت جنگ کرد و موفق شد، بر تمام ايران از جمله بنادر و جزاير درياي پارس مسلط شود، در روزگار سلطنت فتحعلي ‌شاه، جزاير درياي پارس، جزو ايالت فارس به شمار مي ‌رفت. در سال 1819 ميلادي، انگلستان، ناوگان متحدي مرکب از ناوهاي شرکت هند شرقي و ناوگان پادشاهي بريتانيا را به بهانه حفظ امنيت و سرکوبي شورشيان به خليج فارس فرستاد. در مسقط، ناوگان کمکي و قواي اعزامي سلطان دست‌ نشانده مسقط، به ناوگان بريتانيا پيوستند. نيروهاي متفقين از راه دريا و خشکي به محاصره رأس ‌الخيمه، پايتخت قواسم پرداخت و سرانجام پس از شش روز مقاومت، سقوط کرد. بيشتر مردم آن کشته شدند و بيش از 200 فروند کشتي و لنج اعراب قواسم که اغلب ماهيگيري و تجاري بودند به آتش کشيده شدند. اين امر، باعث شکست سخت شيخ‌ هاي امارات کوچک قواسم چون ابوظبي، دوبي، شارجه، ام ‌القوين و رأس ‌الخيمه شد. سپس استعمارگران انگليسي به کرانه ‌‌هاي عرب‌ نشين خليج فارس گام نهادند.

ناوگان نيروي دريايي جمهوري اسلامي ايران در آب هاي خليج فارس

پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران و خارج شدن کشور از زير سلطه آمريکا، دشمنان ايران براي زير فشار قرار دادن نظام جمهوري اسلامي، از تمام اهرم‌ هاي خود استفاده کردند تا بحران ‌هاي مختلفي را براي جلوگيري از حرکت رو به رشد انقلاب اسلامي به وجود آورند. به وجود آوردن درگيري‌ سياسي و جنگ‌ هاي متمادي به خصوص حمله عراق به ايران از جمله حوادث اين سال‌ ها بوده است. مطرح شدن ادعاهاي واهي از جانب کشور امارات متحده عربي بر سر حاکميت جزاير سه ‌گانه (ابوموسي، تنب بزرگ و تنب کوچک) پس از سال ‌ها تحريک قدرت ‌هاي استکباري در دهه اخير در ادامه فشارهاي سياسي به جمهوري اسلامي در دستور کار آنان قرار گرفت، اما همواره مسئولان ايران با به کار گرفتن سياست‌ هاي تأميني و مدبرانه، موضوع را در حد يک سوءتفاهم دانسته و با رفت ‌و آمدهاي دوجانبه مسئولان دو کشور در جهت حل مشکل، عمل شده است.
 

*Chakavak*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ابتکار یک تاجر ایرانی در زنده نگاه داشتن نام خلیج فارس

ابتکار یک تاجر ایرانی در زنده نگاه داشتن نام خلیج فارس

البته تاریخ خبر برمیگرده به 5 بهمن 88 ، ولی چون واسه خودم جالب بود گفتم بزارم :

كمال گلستاني اين تاجر ايراني كه در عرصه واردات قلم فعاليت مي‌كند، درباره ابتكار خود مي‌گويد: براي نخستين بار سفارش ساخت خودكاري كه روي آن نقشه و نام "خليج فارس " حكاكي شده است را به يك شركت خارجي داده‌ايم كه نقشه حك شده روي قلم متعلق به وضعيت كنوني خليج فارس و نقشه روي جعبه اين خودكار متعلق به 600 سال پيش يعني قديمي‌ترين نقشه موجود در دنيا درباره خليج فارس است.

به گفته وي نمونه‌اي از اين قلم به زودي به نشريه نشنال جئوگرافيك كه در زمينه موضوع خليج فارس، موضوعات متعددي داشته است، هديه خواهد شد.

وي قلم خليج فارس را چنين توصيف مي‌كند كه قسمت بالاي اين قلم به رنگ ارغواني است و نقشه و نام خليج فارس روي آن حك شده، جعبه اين قلم نيز در ابعاد 20 در 20 با نقشه رنگي خليج فارس متعلق به 600 سال پيش زينت شده است.
گلستاني درباره نحوه بدست آوردن اين نقشه نيز مي‌گويد: به دنبال تهيه اين نقشه به فرانسه سفر كردم و نزديكي موزه لوور گالري را پيدا كردم كه فقط نقشه مي‌فروشد، نقشه جزئي‌ترين مناطق كره زمين در آنجا وجود دارد، قديمي‌ترين نقشه خليج فارس را بدست آوردم كه توسط يك اروپايي طراحي شده بود، پس از آن كپي نقشه را به شركت سازنده خودكار در چين رساندم تا روي جعبه اين خودكار از تصوير آن استفاده كنند.

اين تاجر ايراني پيش از اين منشور كوروش را نيز با تمام جزئيات روي قلم پياده كرده و نمونه نفيس آن را كه با الماس زينت شده به موزه بريتانيا براي قرار دادن در كنار اصل منشور كوروش و موزه ملي ايران هديه كرده است.

گلستاني به گذشته كاري خود اشاره مي‌كند و مي‌گويد: در دهه 50 زماني كه محصل بودم تعطيلي تابستان در مغازه قلم فروشي كه متعلق به يكي از اقوام بود كار مي‌كردم و در اوج بچگي مي‌ديدم كه خيلي‌ها هستند كه به قلم عشق مي‌ورزند. اواخر سال 60 وارد تجارتخانه‌اي با محوريت قلم شدم و پس از آن به مرور پيشرفت كردم تا اينكه با روابطي كه در دنيا بدست آوردم در حال حاضر تبديل به يكي از واردكنندگان قلم در كشور شده‌ام و اين توانايي را دارم كه به كارخانه‌هاي سازنده دنيا سفارش ساخت بدهم و در موزه‌هاي معتبر دنيا كارهاي خود را در معرض نمايش قرار دهم.

وي ادامه مي‌دهد: در حال حاضر فقط به خاطر علاقه‌اي كه به كشورم دارم و به خاطر شيطنت‌هايي كه از سوي اعراب براي حذف نام "فارس " در دنيا صورت مي‌پذيرد اقدام به توليد قلم "خليج فارس " كرده‌ام، اگر كوزه‌گر بودم حتماً كوزه خليج فارس را مي‌ساختم، ساخت قلم "خليج فارس " براي ما به مراتب سخت‌تر از توليد قلم "منشور كوروش " بوده است چون اين قلم براي اينكه در دسترس تمام مردم براي تبليغ بيشتر نام "خليج فارس " قرار گيرد بايد قلم ارزاني مي‌بود به همين دليل بايد به كارخانه سازنده سفارش بيشتري داده مي‌شد.
لینک
 

vahid_007_006

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جزاير سه گانه خليج فارس و داستان بحرين

خبرگزاري فارس: همه قراين نشان مي دهد كه اعراب پس از 40 سال عداوت با اين نام ، يك مرحله تعقل گرايي را در اين مورد پيش گرفته اند و رسانه هاي گروهي ايراني نبايد با برخورد نسنجيده آنها را بدبين نمايند. علائم همين منطق گرايي و تعقل گرايي عربي كم كم در خصوص جزاير سه گانه نيز در افق پديدار شده است .

جزاير سه گانه خليج فارس ونشانه هاي از نمودار شدن تعقل گرايي عربي

كاربرد واژه خليج فارسي عربي از سوي يك رهبر عربي پس از 40 سال عداوت عمومي اينگونه رهبران با نام خليج فارس، در رسانه هاي عرب زبان هم بازتاب يافت. اما متاسفانه بعضي از جرائد ايران با اين موضوع برخورد منصفانه اي نداشتند.

اين نگارنده مطلبي با نام عكس العمل رسانه هاي گروهي عربي در دو سال گذشته در مورد نام خليج فارس و جزاير سه گانه تحرير نموده ام كه بزودي قرار است در يكي از جرايد چاپ شود و خواهيد ديد كه خيزش خود جوش و مردمي ديماه 1383 عليه اقدام مشكوك نشنال جيوگرافي كه بازتاب جهاني پيدا كرد اثرات مهم و مثبتي بر افكار عمومي در جهان عرب گذاشت. رسانه هاي ديداري و شنيداري عربي نيز همگي خبر مربوطه را بازتاب دادند كه در مجموع با بررسي 15 مقاله در اين زمينه مي توان گفت از آن ارزيابي و پيام مثبتي دريافت مي شود و برخلاف دهه 70- 80 ميلادي كه رسانه هاي عربي بر تغيير نام خليج فارس بطور عداوت آميزي پافشاري مي كردند و حتي دربسياري از اسناد و نقشه هاي تاريخي هم دست كاري نمودند اما اينبار حتي قوم گرايان نيز برخورد منصفانه تري در پيش گرفتند و بجاي اينكه رگ گردن خود را متورم كنند با خونسردي همگي اعتراف كردند كه ازنظر تاريخي خليج در همه جا همواره تا قبل از دوره ناصر با پسوند فارسي ثبت شده است.

اين اعتراف دير هنگام خود به تنهايي قدم بسيار مهمي است و در مجموع اظهار نظرهاي رسانه هاي عربي بيشتر در نكوهش كساني بود كه هوس خصمانه اي براي تغيير يك جانبه اين نام كهن داشته اند. برخلاف سالهاي 1350- 1370 اكنون روشنفكرا عربي هنگام مواجه شدن با اعتراضات ايراني ها خيلي صبورانه و منطقي همدردي مي كنند پس از 40 سال عداوت با يك نام بين المللي براي اولين بار يك رهبر عربي (امير قطر ) در تهران واژه خليج فارسي عربي بكار برد و اين يگ گام مثبت بود ولي بعضي جرايد ما كه گاهي اوقات احساساتي مي شوند با اين مطلب نيز برخوردي تند كردند حتي دانشگاه خليج عربي كه 10 سال از عمر آن مي گذرد اكنون عموما خود را دانشگاه خليج مي نامد. در همين رابطه تلويزيون الجزيره كه در ميان اعراب به تابو شكني معروف است پس از 40 سال اولين رسانه عربي بود كه بطور رسمي در نقشه هاي خبري خود پسوند عربي را از جلو نام خليج حذف نمود و تاكنون نيز اين سياست را ادامه داده است و به همين سبك بسياري ديگر از رسانه هاي صوتي و تصويري عربي هم از الجزيره تبعيت نموده اند وبه قول نويسندگان كويتي و مصري سعيد المنعم و صلاح الساير، اميد مي رود كه: (بزودي) يك روزي برسد كه پسوند اصلي ، كهن و بين المللي را سر جاي خودش برگردانند».

همه قراين نشان مي دهد كه آنها پس از 40 سال عداوت با اين نام ، يك مرحله تعقل گرايي را در اين مورد پيش گرفته اند و رسانه هاي گروهي ايراني نبايد با برخورد نسنجيده آنها را بدبين نمايند. علائم همين منطق گرايي و تعقل گرايي عربي كم كم در خصوص جزاير سه گانه نيز در افق پديدار شده است

امروزه بسياري از پژوهشگران و افراد آگاه در كشورهاي عربي و حتي در خود امارات لب به سخن گشوده اند و مي پرسند كه چرا دولت امـارات با صرف ميلياردها دلار، هزينه حد اقل دهها سمينار ، نشست وكنگره وچاپ صدها خبر، مقاله، ترجمه، رساله و چاپ دهها كتاب تكراري و بي محتوا و دهها مصاحبه راديو تلويزيوني و آگهي هاي تبليغاتي و اجير كردن حقوقدان و به اصطلاح پژوهشگر كه تا كنون هيچ دستاوردي را نداشته اند و بجز اينكه باعث كدورت ميان ملتهاي همكيش و همسايه شده و به تفرقه افكني بخاطر هيچ مشغول اند .

اشغالگر ناميدن ايران و قرار دادن جزاير سه گانه در رديف مشكل فلسطين در قطعنامه پاياني اجلاس هاي سران و يا اجلاس وزراء كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس و بيانيه هاي اجلاس اتحاديه عرب، چه عايدي براي جهان اسلام و جهان عرب داشته است. افرادي مانند المبروك بن عبدالعزيز نويسنده تونسي معتقد است: منحرف كردن اذهان عمومي از مشكلات واقعي منطقه و آب به آسياب دشمنان جهان عرب و اسلام ريختن تنها دستاورد اين هزينه هاي ميلياردي بوده است مگر اين سه جزيره اهميتش از جولان- سبته و مليله و لواء اسكندرون بيشتر است؟ پس چرا بيانيه هاي اتحاديه عرب فقط به اين سه جزيره چسبيده است؟ اين پرسشهاي بجا از سطح مردم عادي به سطح نويسندگان و حتي به جايگاه دبير كل اتحاديه عرب هم رسيد و عمر موسي نيز سكوت را شكست و به قرار دادن سوء تفاهم امارات با ايران در سطح يك مسئله بين الدولي و همتراز قرار دادن آن در سطح مشكلاتي چون فلسطين انتقاد نمود. به هر حال اگر تحريكات و شيطنت هاي دشمنان ايران نبود، اعراب با حوصله و تعقل بيشتري با اين موضوع برخورد مي كردند.

31 مي 2006 روزنامه الكتروني ايلاف مقاله اي در رابطه با جزاير سه گانه خبر داد كه :

"موسسه بين‌المللي پژوهش‌هاي راهبردي " كه مقر آن در پاريس است، برگزار كننده همايشي در مورد جزاير سه گانه (ايراني) در شهر لندن بود و در حاشيه آن نمايشگاهي از نقشه‌ها و اسناد تاريخي خليج فارس و سه جزيره ايراني برپا گرديد. اين مقاله لحن ملايم تري از قبل دارد و و برخلاف گذشته كه با جزم و حتم ، جزاير را عربي و اشغال شده و متعلق به امارات مي ناميد اما اينباربه سابقه اختلاف اشاره كرده است و جمله اي دارد كه : « جزاير، اختلافي در خليج هستند معروف به خليج فارس در اسناد قديمي كه اعراب از زمان حركت قومي عربي در دهه 60 آن را به خليج عربي تغيير دادند».

سمينار مذكوردر لندن نيز بدور از احساسات ملي و قومي به موضوع جزاير پرداخته و از آن شعارهاي بي محتوا خبري نبوده است. نخستين سخنران اين همايش ژنرال بازنشسته "هنري پاريس " استاد سابق دانشگاه جنگ فرانسه و مشاور پيشين رئيس جمهوري فرانسه در مسايل خليج فارس و خاورميانه بود. كه جزاير سه گانه و نام خليج فارس را سمبل ناسيوناليزم ايراني ناميده است.

سخنران بعدي همايش پروفسور "هال گاردنر " استاد دانشگاه آمريكايي پاريس بود كه مطلبي را با عنوان "مناقشه قلمرو و انرژي در خليج فارس: ايالات متحده، امارات متحده عربي، ايران و عراق " ارايه كرد. دكتر سعيد الشهابي ، استيون اوكويچ، تيري كوويل ، كريستوف رويلارد، رئيس موسسه يورو سويك لندن ، اساتيد و پژوهشگران دانشگاههاي فرانسه، لندن، و آمريكا از جمله سخنرانان بودند.

خود امارات نيزبه تازگي وب سايتي را كه بيشتر از يكصد مقاله و خبر و مطلب تكراري بي محتوا و تحريك كننده داشت را برچيده و تنها يك وب سايت با مطالب ملايم تر و با بيان پيشينه منازعه را ارائه نموده است، مجلس كويت نيز پژوهشي در سايت خود دارد كه از تعصبات سابق خبري نيست و كمي بوي اعتدال مي دهد. مجلس كويت كه همواره جانب امارات را داشته است شرحي برتاريخچه منازعه دارد كه بعضي مطالب مفيد از آن قابل استخراج است زيرا هرجا بحث از تاريخچه اين منازعه به ميان آيد حقانيت ايران بارز تر مي شود.

مي دانيد كه پس از 100 سال گفتگو و مجادله پيوسته مقامات دولتي ايران برعليه بريتانيا سرانجام در روز نهم آذر 1350 جزاير غصب شده ايراني از سوي بريتانيا، به مام وطن بازگشت و بارضايت جامعه بين المللي و مسكوت ماندن موضوع در شوراي امنيت، وسپس با امضاي قرارداد الجزيره ، عراق و امارات نيز ادعاهاي واهي خود را تقريبا رها كردند.

اما با برقراري جمهوري اسلامي مجدداً دو كشور فوق بويژه صدام ادعاهاي خود رااز نو تكرار نمود و حتي موضوع جزاير سه گانه يكي از بهانه هاي صدام براي حمله به ايران قرار گرفت.

با آغاز نامه نگاري صدام براي مبادله اسرا و تائيد مجدد وي بر معتبر بودن« قرارداد الجزاير » موضوع جزاير سه گانه تقريبا بدون مدعي گرديد تا اينكه در سال 1371 هنگاميكه تلاش آمريكا و غرب براي انزواي بين المللي ايران بدليل مسئله سلمان رشدي شدت يافته بود، امارات عربي متحده فرصت را غنيمت شمردو به بهانه توقيف كشتي خاطر، زمان را براي تاخت و تاز در اين خصوص مناسب يافت.

امارات متحده عربي از سال 1992 تاكنون اقدام به تهيه اوراقي گزينشي از مجموعه 11 هزار نامه، ‌تلگراف و گزارش اداره نايب السلطنه انگليس در هند كه مربوط به سالهاي 1860 تا 1971 است نموده و چند كتاب تكراري در اين خصوص به چاپ رسانده است. مهمترين مجموعه تهيه شده در اين خصوص در كتابي تحت عنوان ((منازعه امارات و ايران پيرامون جزاير سه گانه بر اساس اسناد انگليس)) توسط آقاي وليد حمدي كه يك تبعه عراق است تهيه ودر سال 1993 در لندن به چاپ رسيده است و سپس اين كتاب پايه و اساس ادعاهاي مطبوعات وكتب ومقالات اماراتيها شده وتا كنون حد اقل 100 مقاله و نوشته يا اظهار نظر در اين خصوص از سوي امارات منتشر گرديده است. وجالب اينكه از اين مكاتبات بي ارزش به عنوان اسناد قانوني ياد مي كنند، اسنادي كه با كمي ريزبيني مي تواند بيشتر به نفع ايران تمام شود تا امارات موضوعي كه به تازگي بسياري از عربها هم متوجه آن شده اند.

دكتر پيروز مجتهد زاده در اين خصوص معتقد است آنچه امارات ارايه مي كندارزش حقوقي ندارد و اسناد قابل طرح در يك دعواي حقوقي بين المللي به حساب نمي آيد.

جزاير سه گانه فاقد سكونت دايمي بوده و تنها جزيره ابوموسي است كه در اواخر قرن 19 به سكونتگاه دايمي تعدادي از ماهيگيران و دامداران ايراني بندري و بلوچ تبار تبديل شده است اما با اين وجود همواره در طول تاريخ اين جزاير در داخل حوزه حاكميت بلامنازع ايران بوده است ونامه تهديد آميز ميرزا رضا آغاسي در سال 1840 به دولت بريتانيا در خصوص جزاير خليج فارس خود موئد اين ادعا است.

تنب كوچك بدليل عدم وجود آب شرب در آن هيچگاه سكونتگاه انسان نبوده و حتي براي استراحت صيادان، ‌مسافرين عازم زيارت حج و تجار نيز كاربرد نداشته است.

دولت ايران كه از سال 1887 متوجه دخالت هاي استعمارگرايانه انگليس در جزاير سه گانه شد تا سال 1971 بيشتر از يكصد يادداشت، اعتراض نامه و اقدام عملي مانند فرستادن مخبر و بازرس و در سالهاي پس از جنگ جهاني دوم پرواز و فرود هلي كوبترها در اين جزاير بطور مستمر انجام مي گرفت و حتي در چند مرحله فرماندهان ارتش به شاه ايران پيشنهاد بازپس گيري قهر آميز جزاير را مطرح نكرده بودند . تلاش ايران در جهت رفع اشغال جزاير يك سابقه طولاني داشته و اين اقدامات مؤثر و سابقه اعتراضات مكرر ايران موضع ايران را در مذاكرات فشرده سالهاي 1970-1971 براي باز پس گيري جزاير مستحكم تر مي نمود.

در سال 1877 دولت ايران كه متوجه شده بود كه در ابوموسي و تنب بزرگ تجارت وصيادي رونق گرفته است تصميم گرفت كه برخلاف گذشته كه بدليل فقر و نبود امكانات ،معدود سكنه آن از ماليات معاف بودند برآنها ماليات وضع كند، اين اقدام با مخالفت انگليسي ها مواجه شد اما چون نمي توانستند آنجا را متعلق به انگليس بنامند مدعي شدند كه اين جزيره تحت الحمايه آنها است و به شيخ راس الخيمه تعلق دارد از اينجا بود كه منازعه مستمر بر سر ابوموسي درگرفت ولي ايرانيها بر ايراني بودن جزاير و اعمال حق تاريخي و جغرافيايي خود تأكيد مي كردند و علي رغم تهديد انگليس،‌ايران پرچم خود را بر اين جزاير برافراشت. انگليسي ها كه متوجه معادن خاك سرخ و اهميت آن شده بودند در سال 1904 اين پرچمها را برداشتند و سه عدد نامه خود ساخته كه نشان مي داد كه بين حاكم لنگه و شيوخ قاسمي رد و بدل شده اند. را مطرح ساختند كه متضمن تعارفات و پذيرش حق شيوخ قاسمي عمان بر جزاير است را، به دولت ايران ارائه نمودند. دولت ايران نيز متقابلاً پنج نامه از حاكم لنگه در رد و تكذيب سه نامه مورد ادعاي انگليس ارائه نمود. دولت انگليس سند سازي و جمع آوري شهادت از افراد را در اين خصوص شروع كرد و هر روز بر پوشه اي كه ابتدا فقط سه نامه بي اعتبار در آن بود مداركي افزود تا اينكه امروزه اماراتيها مدعي هستند كه در اين پوشه صدها سند دارند!!.

اماراتيها از چند هزار سال سابقه حكومت در سواحل خليج فارس فقط و به زنجيره حوادث سالهاي 1887 تا 1971 علاقه مند هستند، و از تاريخ قديم و نقشه قديمي بي زار هستند چون اين اسناد و نقشه ها همگي ادعاي ايران را تاييد مي كند آنها مدعي هستند كه حقوق بين الملل در دعاوي به گذشته ها نگاه نمي كند و دوره معاصر ملاك قضاوت قرار مي گيرد.
 

vahid_007_006

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
علي رغم اينكه بريتانيا متعهد بود كه در امور محلي و قضائي شيوخ دخالت نكند اما عملاً از سال 1945 انگليسي ها تمام امور را در دست داشتند حتي در اين سال بريتانيا از شيوخ تعهد گرفت كه حق حل و فصل هيچگونه مسائل قضائي را نداشته باشند.

نسل اول اماراتي به مالكيت ايران بر جزاير باور داشت و شيخ راس الخيمه حداقل سه بار 1904-1935-1949 پرچم خود را در جهت دوستي با ايران از تنب جمع كرد ولي انگليسي ها هر بار او را تهديد كردند كه در صورتيكه به موضوع پرچم و مالكيت تنب همچنان كم توجه باشد. پرچم شارجه را بجاي راس الخيمه بر تنب نصب خواهند كرد.( اسناد كتاب حمدي)

همگان مي دانند كه زمانيكه اين جزاير به ايران مسترد شد كشوري بنام امارات متحده عربي وجود نداشته و اميران محلي يا شيوخ قبائل هفت گانه كه بعدها متحد شدند در فاصله سالهاي 1820 تا 1971 حتي بر زادگاه و منزل محل سكونت خود نيز حاكميت مؤثر نداشته اند يك نمونه آن سندي است كه انگليسي ها قرارداد شيخ را با شركت آلماني لغو و به وي هشدار مي دهند كه بدون اجازه انگليسي ها حق بستن هيچگونه قرارداد ندارد.( اسناد در كتاب حمدي نيز آمده است)

اماراتي ها مي گويند كه جزاير عربي هستند حتي به فرض محال بپذيريم كه عربي باشند آيا اين دليلي بر تعلق آن به امارات مي شود ؟ هنگاميكه ارتش ايران وارد تنمب شد بجز يك پاسگاه هيچ موجود و انسان ديگري در آنجا نبود كه عربي بودن آنها اثبات شود خاك و سنگلاخ آنجا هم ما نديديم كه به زبان عربي حرف بزنند!

وجود قبر و سنگچين و منزل قديمي مربوط به گله داران عرب و يا گذرنامه اماراتي در دست چند خانوار در ابوموسي هيچ دليلي برعربي ناميدن جزاير وتعلق به امارات نمي شود كمااينكه قلعه اي عظيم و قبر صدها پرتغالي و انگليسي در جزيره هرمز ايران و يا در بندر ممباساي كنيا و در بنادر موزامبيك وجود دارد ولي آنها مدعي مالكيت آن جزاير نيستند. همچنين قبر صدها نفر از علما و شخصيت هاي ايراني در نجف،‌كربلا و مدينه است. ولي هيچگاه عرف بين الملل وجود اينگونه قبور را دليلي بر مالكيت نداسته است.

دلايل متعددي براي اثبات حاكميت ايران بر جزاير وجود دارد.

از جمله آنها دلايل تاريخي و دلايل حقوقي است كه البته از حوصله اين مقاله خارج است

مي دانيد كه بيشتر از دهها سفر نامه نويس و تاريخ نويس عرب و عجم حاكميت ايران را از 500 سال قبل از ميلاد مسيح و از ازمنه باستان تا قرون اخير را بر تمام خليج فارس كه بطريق اولي جزاير را نيز شامل مي شود مورد تائيد قرار مي دهد. در سال 1735 - 1747 در دوره نادرشاه حاشيه جنوبي خليج فارس بويژه بحرين و راس الخيمه سرزمين ايراني محسوب مي شد. در سال 1888 ناصرالدين شاه ضمن ارائه نقشه اي از انگليس خواست كه مالكيت ايران را برجزاير سه گانه به رسميت شناسد. اما انگلستان مطابق معاهده 1892 حمايت از شيوخ پيشنهادات مكرر ايران را رد مي كرد.

به دستور محمد علي فروغي در تاريخ 9 مرداد 1312-31 جولاي 1933 يك واحد نيروي دريايي ايران پرچم انگليس را از جزيره ابوموسي و باسعيدو پائين كشيده و بدور افكند.

بر اساس اسناد كتاب حمدي در همان سال نيروي دريايي ايران چند بار جهت ديد و بازديد در جزاير نيرو پياده كرد و وزارتخارجه ايران طي يادداشتي به اعتراض دولت انگلستان نيز چنين پاسخ داده است:

429-31/5/1312

اعتراض شما به مسافرت كشتي پلنگ به جزيره تنب جهت بازديد از چراغ دريائي، بي ربط است. مأمورين شاهنشاهي هنگاميكه مأمور بازديد از كليه چراغهاي ساحلي هستند نمي توانند معاينه چراغ تنب كه ملك مسلم و جزءلايتجزاي خاك ايران است خودداري نمايند.

در سال 1969 - مايكل استوارت وزير خارجه وقت بريتانيا به تهران سفر كرد و در ديدار با وزير دربار شاه گفت:‌ما با امانت كامل به شما عرض مي كنم ما جزء ‌وظايف خود مي دانيم كه بر بازگرداندن جزاير به ايران تأكيد كنيم. "

زمانيكه بريتانيا در سال 1820 با قرارداد تحت الحمايگي سلطه خود را بر شيوخ تحميل كرد رأس اليخمه و شارجه يك امارت واحد بودند و در سال 1921 رأس الخيمه از شارجه جدا شد و ابوموسي به قواسم شارجه واگذار گرديد و تنب ها به رأس الخيمه سپرده شد .

حاكميت ايران بر بحرين كه در دورترين نقاط از ساحل ايران قرار داشته است دليل اين است كه ايران بر جزاير نزديكتر به ساحل خود مانند ابوموسي و تنب نيزحاكميت داشته ا ست.

داستان بحرين

بحرين قبل از اسلام يكي از ساتراپي هاي ايران بود و بعد نيز چون در مسير تردد ايرانيان جهت سفر به اماكن مقدس قرار داشت همواره محل تلاقي ايرانيان بود بحرين در زمانهاي قديم نامهاي ديگري مانند دلمون و جزيره مرواريد داشت و در دوره قرامطه، ابو سعيد بهرام گناوه اي كه به همراه ايل و تبار خود به اين منطقه رفته بود حاكميت را در آنجا بدست گرفت از آن زمان آنجا را بهرام آباد و سپس بهران و بحرين ناميدند درمدت زمان بين 1622 تا سال 1783 بحرين رسما در حاكميت ايران بود و در سال 1783 قبايل عرب العتوب از پرداخت ماليات به ايران سرباز زدند.

ايران در عصر جديد مجددا در سال 1927 بحرين را سرزمين ايراني دانست و نامه اعتراض خود را نسبت به اشغال بحرين توسط انگلستان در جامعه ملل نشر ساخت و سرانجام در 11 نوامبر 1957 دولت ايران رسما بحرين را استان چهاردهم اعلام كرد و به تمامي بحريني هايي كه علاقه مند بودند شناسنامه ايراني اعطا نمود. بريتانيا اين اقدام ايران را محكوم نمود اما انتوني ايدن وزير خارجه براي حل مشكلات خليج فارس پيشنهاداتي به ايران ارايه نمود از جمله آن صرف نظر كردن ايران از بحرين و ابوموسي و در عوض برگشت دو جزيره تمب به ايران و صرف نظر كردن بريتانيا ازاعتراض به تصرف جزيره سيري توسط ايران بود. ايران اين شروط را نپذيرفت. يك دهه بعد انگليسي ها شاه ايران را به نظر سنجي در مورد بحرين راضي كردند شاه با توجه به گزارشات چاپلوسانه ساواك و وزارت خارجه وقت اطمينان تام داشت كه 80 درصد مردم به پيوستگي بحرين به دولت شاهنشاهي راي خواهند داد!!. مردم بحرين در ملي شدن نفت ايران همانند مردم تهران شور و شعف نشان داده بودند.

ريچاردلي ، نماينده آقاي اوتانت دبيركل سازمان ملل متحد در بحرين حضور پيدا كردند و در هتل منامه دفتري باز كردند وگفتند تمام افراد بالغ شناسنامه بحريني خودش را بياورد و راي بدهد( درآن زمان عده اي زيادي شناسنامه ايراني نيز داشتند وهنوز هم عده اي زياد از مردم بحرين گذرنامه ايراني خود را نگاهداشته اند ) شماره شناسنامه را مينوشتند با اسم ورسم وآدرس فلان و به دو پرسش استقلال يا انضمام به ايران جواب مي دادند. اما نتيجه نظر سنجي 1970 غير قابل تصور بود 75 درصد راي دهندگان به استقلال بحرين راي دادند. وزارتخارجه ايران از قبل پذيرفته بود كه نتيجه نظر سنجي را برسميت بشناسد. در مجلس ايران به شيوه راي و انجام تقلب اعتراضاتي شد اما بزودي اين اعتراضات خاموش شد و علت هم هنوز در پرده ابهام است.

بررسي ها نشان مي دهد كه خود شيوخ، در مقابل ايران و در ملاقات باطرفهاي ايراني همواره نرمش نشان مي دادند و حاضر بودند بطور دو جانبه مشكل را حل كنند اما انگليس با هرگونه مذاكرات دو جانبه و حل مسالمت آميز مخالف بود و با بهانه تراشي دفع الوقت مي كرد و خواستار تعويق تصميمات ايران به بعد از خروج انگليس از منطقه در سال 1971 بود. از سوي ديگر مقامات مذاكره كننده انگليسي بدنبال ادامه دسيسه گري خود بهانه تراشي مي كرده و ادعا مي نموده اند كه كه دستورپذيري شيوخ از انگليس كم شده است و لذا نمي توانند در مورد استرداد جزاير تصميم بگيرند. در همين حال ‌انگليس شيوخ را از هرگونه مذاكره مستقيم با ايران برحذر مي داشت.

شيخ صقر در تاريخ 28/8/48 به دعوت اردشير زاهدي وارد تهران شده و برطبق نوشته جرايد ايران اظهار داشته است حاضر نيستم براي اين جزيره كوچك فاقد سكنه روابطمان را با ايران برهم بزنيم و به هر نحو كه شاهنشاه صلاح بدانند موافق حل موضوع است.

دولت ايران قاطعانه جزاير را ايراني مي دانست و حاضر به خريد و يا اجاره نبود بويژه در مورد تمب بزرگ و كوچك بدليل نزديكي آن دو جزيره به سواحل ايران ، مطابق حقوق بين الملل و كنوانسيون حقوق درياها و همچنين بر اساس قطعنامه هاي مربوط به استعمارزدايي ، تسويه استعمار يا خروج استعمارگر از سرزمين هاي اشغال شده اين دو جزيره قانونا به ايران ملحق مي شد و خود مذاكره كنندگان بريتانيايي نيز آن را ايراني مي دانستند ولذا ايران حاضر به هيچ نوع گفتگو بر سر تنمب ها نبود. اما حاضر بود در مورد ابوموسي بدليل پافشاري انگليسي ها و اينكه شيخ از عايدات معدن اكسيد آهن آن صرف نظر مي كرد به امير شارجه كمك مالي ارايه نمايد ايران در اين رابطه به شيخ شارجه حاضر شد سالانه مبلغ 1.5 مليون پوند انگليس كمك كند اين يك كمك توسعه اي و نشانه حسن نيت ايران بود وهيچ ربطي به حقانيت و مالكيت امارات برابوموسي ندارد براي سال نخست اين مبلغ طي سه فقره چك به حاكم شارجه پرداخت گرديد كه مورد پذيرش طرف اماراتي قرار گرفت. اين مبلغ هر سال قابل پرداخت بود تا زمانيكه درآمد آن شيخ نشين نشين به سقف سه مليون پوند در سال برسد. در دومين سال تاسيس امارات درآمد آن از اين سقف گذشت .

اما ايران حاضر نشد علي رغم اصرار طرفهاي انگليسي ، هيچ مساعدت مشابهي را به حاكم راس الخيمه براي تمب ها بدهد ايران تن به هيچگونه نوشته ويا قرارداد و مساعدت مالي در مورد تمب نبود بويژه اينكه راس الخيمه مبلغي را طرح كرده بود كه طرف مذاكره كننده ايراني آن را نا مربوط مي دانست و هرگونه مذاكره با وي را بر سر مبلغ كمك قطع نمود.

بامداد 9/9/50- ارتش ايران و هيئت سياسي ايراني در سه جزيره پياده شد. در ابوموسي طي مراسمي شيخ صقر برادر شيخ خالد حاكم شارجه به استقبال و ميهمان نوازي هيئت ايراني آمدند، استاندار بنادر آقاي عطائي و هيأت همراه به اتفاق به بازديد از جزيره پرداختند. هويدا همان روز در پارلمان اعلام كرد كه هر سه جزيره بطور كامل به حاكميت كامل ايران بازگشت.

جهانيان نسبت به اين تغيير و تحول واكنش مثبت نشان دادند تنها دو كشور عربي عراق و ليبي به اين موضوع معترض بودند و به تحريك مردم و جهان عرب مي پرداختند كه اعتراض آنها نيز در شوراي امنيت بلا اثر شد و بدين صورت مشكل جزاير فيصله يافت.

سرجفري آرثور در زمان بازپس گيري جزاير توسط ايران در منطقه بود وي بعدها در يك سمينار دردانشگاه كمبريج در پاسخ به اعتراضات و اتهام اعراب نسبت به وي و كارگزاران وقت انگليس اظهار داشت“ عربهاي در آن موقع نمي دانستند كه چگونه يك قرص نان را بين خود تقسيم كنند! ما دست برداشتن ايران از بحرين را و استقلال امارات را براي آنها تأمين كرديم آنها چه مي خواهند و آيا بيش از اين مي خواهند؟”.

* عضو هئيت علمي دانشگاه و كارشناس خاورميانه عربي

منابع:

- اسناد وزارت خارجه بريتانيا مندرج در كتاب وليد حمدي الأعظمي : "النزاع بين دولة الإمارات العربية وإيران حول جزر أبوموسى وطنب الكبرى وطنب الصغرى في الوثائق البريطانية " ، دار الحكمة ، 1993م ،

- باسم عجمي : "تاريخ الصراع على الجزر الثلاث " ، الحياة ، العدد الصادر في 23/3/1997م ، ص : 18 .

- على حميدان اولين سفير امارات در سازمان ملل : الإمارات وإيران والجزر الثلاث ، الشرق الأوسط ، العدد 6774 الصادر في 15/6/1997م

خاطرات مكتوب و شفاهي مذاكره كنندگان ايراني و همچنين خسرو افشار- نمازي- پزشكپور- و خاطرات فروغي رئيس وقت مدرسه ايران در دبي كه به مثابه سفير ايران در دبي عمل مي كرد

- محمد عجم، خليج فارس نامي كهن تر از تاريخ ،پارت، تهران 1383

http://www.farsi-arabi.persianblog.com

http://www.un.int/uae/m-A,ap.htm

http://www.majlesalommah.net/run.asp?id=719

تاريخ النزاع حول الجزر الثلاث

http://www.majlesalommah.net/run.asp?id=726

http://www.elaph.com/ElaphWeb/Politics/2006/5/152467.htm

قرامطه دسته‌اي از اسماعيليان اند بودند كه در سال 286 ه.ق. به رهبري ابوسعيد حسين بن بهرام جنابي( گناوه اي) در بحرين ضد خلفاي عباسي قيام كرد. ابوسعيد دامنه متصرفات خود را وسعت داد و در سال 302 ه.ق. كشته شد. پس از او ابوطاهر سليمان به رياست رسيد در ذي الحجه سال 317 به مكه حمله كرد و حجر اسود(سنگ سياه) كعبه را به احسائه مركز حكومت قرامطه برد. قرمطيان ( كرامتيان) بحرين تا سال 367 درسواحل خليج فارس و منطقه بحرين قدرت داشتند. بسياري از شخصيت‌هاي علمي و ادبي به اتهام قرمطي بودن مخصوصا در دوران غزنويان كه خود را طرفدار متعصب خلفاي عباسي مي‌‌نمودند، كشته شدند.

جمعيت بحرين طبق آمار سالهاي 53 و 1354بالغ بر دويست وبيست هزار نفر بوده و... از سي و سه جزيره كوچك وبزرگ تشكيل شده كه مركز آن منامه است.
 

Similar threads

بالا