گله
سالها هم صحبتم بودي و هم رازم نبودي
با تو عمري هم قفس بودم هم آوازم نبودي
باغ بودم بي خبر از من گذشتي گل نچيدي
دل به آواز تو بستم , نغمه پردازم نبودي
بر سر بامت نشستم دانه ي شوقم ندادي
خواستم تا پر گشايم بال پروازم نبودي
رازها در سينه پنهان کردم و با کس نگفتم
رفتم آن را با تو گويم محرم رازم نبودي
سوز دل در پرده گفتم ره به آوازم نبردي
ساز يک رنگي زدم دلدار دمسازم نبودي
روز تنهايي به چشمت شعله مهري نديدم
در شب ظلماني من پرتو اندازم نبودي
بود اميد همدم آغاز وانجامم تو باشي
فکر انجامم نکردي يار آغازم نبودي
فريدون مشيري
سلام خوبی
خوش میگذره؟/
از قراره شیرازیها چه خبر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟