سلام به همه دوستان و بزرگواران
معمولا تاپیک های مختلف رو مطالعه می کنم و اغلب از این طریق با آدم های مختلف تفکرات مختلف و برداشت های متفاوت آشنا می شم .
اینجا قصد دارم تنها تجربه خودم رو در زمینه تحصیلات دانشگاهی بیان کنم بخصوص علاقه مندان تحصیل در دانشگاه صنعتی شریف - ابتدا به چند جمله من دقت کنید :
1-آیا می دانید دنیای سایبر و محیط های مجازی بسادگی شما را با حجم عظیمی از اطلاعات می فریبد و شما را در خواب خرگوشی فرو می برد مگر اینکه با یک موجود مجازی اما هوشمند بشکلی هوشمند برخورد کنید .
2- آیا می دانید داشتن اطلاعات در مورد یک پدیده یا بقول عامیانه ( چیز ) به معنی علم داشتن نسبت به آن نیست .
3- آیا می دانید اگر اهداف و آرمان های خود را بر مبنای برداشت ها و تجربیات دیگران پایه ریزی کنید شاید هیچگاه فرصت بازگشت به نقطه صفر حرکت خود را باز نیابید و یا مجبور شوید بهای سنگینی برای آن بپردازید.
4- آیا می دانید شما موجودی منحصر به فرد با دنیایی کاملا متفاوت از دیگران با مشخصه هایی بارز هستید .
5-آیا به خاطر دارید چند بار در زندگی خود به خاطر نظرات موافق و مخالف رویا های خود را به فراموشی سپرده اید .
6- آیا شما قربانی یا یک برنده هستید ؟
تجربه شاید عجیب من :
من این سوالات را در سن 31 سالگی از خود پرسیدم و پس از سالها کار و فعالیت در زمینه هایی متفات از رشته تحصیلی و تخصصم ( مهندسی برق - الکترونیک ) به یکباره بر زمان پیروز شدم آنرا متوقف کردم و شروع کردم به بازسازی رویا هایم بی تفاوت نسبت به تغییراتی که دنیای مکان-زمان-ماده وانرژی مرا به حرکت در راستایش محکوم کرده بود.
بهای سنگینی پرداختم تا به این نقطه رسیدم از دست دادن سلامتی و جوانی در طی سالهای اسارت در زندان زمان و مکان -از دست دادن عشقی که امروز بیش از سالهای قبل وجودم را آکنده از شور می کند اما نیست تا التهاب و شورم را نظاره کند - از دست دادن رویاهایم و حتی معنویتی که سالهای جوانیم را در راهش خرج کردم ( آری این عجیب از و کمی باور نکردنی اما این واقعیتی است که برایم رخ داده تنها به این دلیل که به ندای درونم گوش نسپردم و رویا هایم را فراموش کردم درونم شور دانستن بود و تحقیق و نگارش و کشف اسراری که مرا در خود غرق می کرد اما در آن سالها انجام یکسری فعالیت های ماشینی و تکراری بدون تفکر و از روی عادت و دور شدن از خود واقعی دور شدن از فعالیت فکری که عاشقش بودم و ... از من موجودی متفاوت ساخت )
یک سال و نیم در خانه ماندم و شروع کردم به باز یافتن خود و مطالعه برای قبولی در کارشناسی ارشد آن هم فقط به دانشگاه شریف نه اشتباه نکنید اینجا را نه بخاطر اسمش فقط بخاطر آنچه درونم می طلبید انتخاب کردم و آنروز ها تمام ورودی های اطلاعاتی ام را بستم و فقط مطالعه و مطالعه و مطالعه نه کلاس کنکور نه آزمون های آزمایشی نه وب گردی و تاپیک خوانی ارتباطم با دنیای بیرون قطع بود حتی نمی دانستم کنکور چه تغییراتی کرده فقط یک روز با یک کله طاس و بیریخت رفتم پست خونه و دفترچه گرفتم و باقی مراحل در آن یک سال و نیم خود را برای امتحان تافل و ایلز هم آماده کردم فقط به سراغ مراجع اصلی و اینگلیسی رفتم ریاضیاتم رو از اول دبستان مرور کردم راستش شده بودم یپا راسپوتین اصلا دیونه شده بودم شبها خوابهام یا شامل حل کردن مسله و تست میشد یا صحبت با آدم های عجیب و غریبی که اسم خیلی هاشونو در کتابها می خوندم و سرتونو درد نیارم با رتبه یک رقمی در دانشگاه شریف قبول شدم باز تمام ورودی هام بسته بود هدف بعدی مشخص شد
و از همان نقطه ورود قدم بعدی را برداشتم و امروز برنده ام نه بخاطر اینکه در شریف تحصیل کردم و فارغ التحصیل شدم بخاطر اینکه به ندای درونم پس از سالها گوش دادم می دانید پس از سالها چه فهمیدم علت این ندای درونی آشنایی با آدم هایی بود که باید با آنها روبرو می شد و آینده ام را با همین ارتباطات شکل دیگری دیدم اصلا این محیط علمی شریف نبود که مرا به خود فرا می خواند بر خلاف آنچه می اندیشیدم.
در پایان یک چیز یادم رفت من از دانشگاه آزاد یکی از شهرستان ها فارغ التحصیل شده بودم و معدلم کمتر از15 بود .
امیدوارم همه کسانی که این نوشته را می خوانند به ندای قلبی خود گوش فرا دهند و به آنچه موفقیت می پندارند دست یابند .