یک بار کودکانه صدا کن پدر مرا
تا صد هزار بار بگویم جواب تو
وصالِ او ز عمرِ جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به
یک بار کودکانه صدا کن پدر مرا
تا صد هزار بار بگویم جواب تو
هر که او دل به غم یار دهد خسته شود
رسته آنست که او دل به غم یار نداد
قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود
ورنه هیچ از دل بی رحم تو تقصیر نبود
دلم محراب زيبايي چو ابروي تو مي خواهد
بهانه كرده و تنها گل روي تو مي خواهد
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
ای قصه بهشت ز کویت حکایتی
اي دل چه انديشيده اي در عذر آن تقصيرها؟
زان سوي او چندان وفا، زين سوي تو چندين جفا
زان سوي او چندان كرم، زين سو خلاف و بيش و كم
زان سوي او چندان نعم، زين سوي تو چندين خطا
ای قصه بهشت ز کویت حکایتی
شرح جمال حور ز رویت روایتی
انفاس عیسی از لب لعلت لطیفهای
آب خضر ز نوش لبانت کنایتی
ياد با آنكه نهانت نظري با ما بود/ رقم مهر تو بر چهره ي ما پيدا بود
ياري اندركس نميبينيم ياران راچه شددر آرزوی خاک در یار سوختیم
یاد آور ای صبا که نکردی حمایتی
ياري اندركس نميبينيم ياران راچه شد
دوستي كي آخرآمد دوستداران راچه شد
در آتش ار خیال رخش دست میدهد
ساقی بیا که نیست ز دوزخ شکایتی
يارب از ابر هدايت برسان باراني
پيشتر زانكه چو گردي زميان برخيزم
ترک من ترک من بی سر و پا کرد و برفت
ترک من ترک من بی سر و پا کرد و برفت
جگرم را هدف تیر بلا کرد و برفت
چون سر زلف پریشان من سودایی را
داد بر باد و فرو هشت و رها کرد و برفت
تو که ساقی زمانی کرمی کن و وفا کنتو نه مرد عشق بودی خود از این حساب سعدی
که نه قوت گریزست و نه طاقت گزندت
تو که ساقی زمانی کرمی کن و وفا کن
که پیاله های صافی صنما تو داری و بس
تو مران مرا ز کویت ز مقابلت ز رویت
که تو کعبه امیدی و خدا تو داری و بس
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
دلا بکوش مگر دامنش به دست آری
که وصل بیطلب و انتظار ممکن نیست
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |