دوستانم همه از دستم رفت
دل به هر پاک دلی بستم رفت
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
جان به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
دوستانم همه از دستم رفت
دل به هر پاک دلی بستم رفت
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
جان به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
آدما از آدما زود سیر میشن
آدما از عشق هم دلگیر میشن
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
جان به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
در غم ما روزها بیگاه شد روزها با سوزها همراه شدناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلا کش باشد
دل درد تو را به جان مداوا نکنندناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلا کش باشد
دل درد تو را به جان مداوا نکنند
در عشق تو جان ز غم محابا نکنند
دل درد تو را به جان مداوا نکنند
در عشق تو جان ز غم محابا نکنند
دل در این پیرزن عشوه گر دهر مبند کین عروسی است که در عقد بسی داماد است
تو به من سنگ زدی من نرمیدم نگسستم
باز گفتم که تو صیادی و من اهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
تو به من سنگ زدی من نرمیدم نگسستم
باز گفتم که تو صیادی و من اهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
مرا چون دایه ی فضلش به شیر لطف پرورده ست
چو من مخمور آن شیرم سر زمزم نمیدارم
منم چون شاخ تشنه در بهاران
تویی همچون هوای ابر و باران
نیست سری کز تو پر آشوب نیست
این همه هم خوب شدن خوب نیست
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
كه دروغی تو ، دروغ
كه فریبی تو. ، فریب
در ازدحام اين همه ظلمت
بي عصا
چراغ را هم از ما گرفته اند
اما من
ديوار به ديوار
به سايه روشن خانه باز خواهم گشت
پس زنده باد اميد
یار را دیدم که او با دیگر اســــــــــت
ترک ما کرده،حرمت عشقم شکست
تو گفتی که پس از سیاه رنگی نبود پس موی سیاه من چرا گشت سفیدامروز تولدمه و عشق زندگیم برا همیشه منو ترک کرد
دیگه نمیدونم چیکار کنم
نمیتونم
شاید این کادو تولدش بود
باورم نمیشه تموم شد
عاشق همیشه تنهاست
تو گفتی که پس از سیاه رنگی نبود پس موی سیاه من چرا گشت سفید
تو را دوست میدارم
اخر تو معنای عشق را میدانی
اخر تو زیبایی عشق را میشناسی
یا رب از ابر هدایت برسان بارانی * پیشتر زانکه چو برگی ز میان برخیزم
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کاو به تایید نظر حل معما می کرد
دوستانم همه از دستم رفت
دل به هر پاک دلی بستم رفت
تو میروی و رفتنت در خاطرم هستسزوار نبودم دل عاشقم را اینگونه تنها بگذاری
اخر تو چه میدانی زجر عشق چیست
چشمانم هر روز بارانیست
تو میروی و رفتنت در خاطرم هست
تنهاییم نه گفتنت در خاطرم هست
سکوت خواهم کرد در برابر نگاه مهربانت
اخر چگونه مهربانی چون تو را ناراحت کنم
همیشه دوستت دارم
ان نگاه مهربان را
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |