عشق ديگر نيست اين، اين خيرگيست
چلچراغي در سکوت و تيرگيست
عشق چون در سينه ام بيدار شد
از طلب پا تا سرم ايثار شد
اين دگر من نيستم، من نيستم
حيف از آن عمري که با من زيستم
فروغ
ربط ما و تو نهان تا به کی از بیم رقیبان
گو بداند همه خلق ما ز تـــــــــو و تو زمایـــــــــی
فروغی بسطامی