من با خاطرات تو زنده خواهم ماند

Martin Eco

عضو جدید
کاربر ممتاز
تردید کن که ستارگان از آتشند
تردید کن خورشید در حرکت است
حتی در درستیه حقیقت تردید کن
اما در دوستیه من هرگز تردید نکن..

(هملت،شکسپیر)
 

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
همین که می نویسمُ و به واژه می کشم تو رو

دوباره بارِغم می شینه روی شونه های من
همین که میشکفی مثِ یه گل میونِ دفترم
دوباره گرمی لبات، دوباره گونه های من
همین که میری از دلم، قرار آخرم میشی
دوباره زخم می خورم، دوباره باورم میشی
همیشه کم میارمت، همیشه کم میارمت
نمیشه که نبارمت...
 

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید*** گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
گفتم ز مهرورزان رسم وفا
بیاموز***گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید
گفتم که بر خیالت راه نظر
ببندم***گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید
گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم
کرد***گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
گفتم خوشا هوایی کز باد صبح
خیزد***گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید
گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو
کشت***گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید
گفتم دل رحیمت کی عزم صلح
دارد***گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید
گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر
آمد*** گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید
 
آخرین ویرایش:

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم می خواد وقتی بچه دار شدم ..وقتی بچه ام بزرگ شد و ازم پرسید عشق دوره جوونیت کی بوده؟ با دست به گوشه اتاق اشاره کم بگم اوناهاش اونجا نشسته!
 

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز

بگــذار ..
در همیــن یـکـــ جملــه
دوبـــاره عاشقِ هم شویم !
مــن نامَـت را صــدا مــے کـنـــم!...
تـــو بـگـــو ...... جانَــم.....!
 

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز
درد دارد . .
وقتی چیزی را کسر می کنی که با وجودت جمــع زده شده است! ...
 

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز
به بند دلت میاویز رخت خاطره ام را ...
گرد باد های فراموشی حرمت نمی شناسند ............
.
 

K.K.J

عضو جدید
موهایم را
آنقدر کوتاه میکنم
تا خاطره انگشتانت را
از یاد ببرند ...

... دیری نمی پاید،
خاطراتت
دوباره می رویند .. !!
 

K.K.J

عضو جدید
وقتی می روی
تمام چیزهای عادی
یادگاری می شوند
حساس می شوند
ترک بر می دارند

بر مبل نمی شود نشست
که تو آنجا نشسته بوده ای
هوا را نمی شود نفس کشید
که عطر تو آنجا بوده است

وقتی نیستی
همه چیز
تو را یادآوری می کند
تو را و نبودنت را...
 

K.K.J

عضو جدید
گاهـ ـی حجـ ـم ِ دلــــتنـگی هایـ ـم
آن قــَ ـــ ـدر زیـاد میشود
که دنیــــا
با تمام ِ وسعتش
برایـَم تنگ میشود ...
... دلتنــگـم...
دلتنـــــگ کسی کـــــه
گردش روزگــــارش به من که رسیــــد از
حرکـت ایستـاد...
دلتنگ کسی که دلتنگی هایم را ندید...
دلتنگ ِ خود َم...
خودی که مدتهــــ ــــ ــاست گم کـر د ه ام ...

گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم
حالا یک بار از شهر می رویم

یک بار از دیار … یک بار از یاد … یک بار از دل … و یک بار از دست....
 

K.K.J

عضو جدید
برای نبودن که . . .

همیشه لازم نیستــــــــــ راه دوری رفته باشی

میتوانی همین جا

پشت تمـــــــــام ِ بغضهایت ، گم شده باشی

این روزها خوبم ، کار میکنم ، شعر میخوانم

قصه می نویسم و گـــــــــــاهی

دلم که برایتــــــــــــ . . . تنگ میشود

تمام خیابانها را ، با یادتـــــــــــ . . . پیاده میروم .
 

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

K.K.J

عضو جدید
ديوانـ ـ ــه كسـ ـ ــي اسـ ـت
كه معشـ ـ ــوق را
در مجـ ـ ــاورت
آغـ ـ ــــوش ديگـ ـ ــري
ببينـ ـ ــد و بـ ـ ــاز برايـ ـش
بنويسـ ـ ــد !
مـ ـن اگـ ـر
ديوانـ* ـ ــه نبـ ـ ــودم ،
اينجـ ـ ــا نبـ ـ ــودم !
ميـ ـان ايـ ـن همـ ـ ـه
دل سـ ـ ــنگ ...

مثـ ـ ــل تـ ـ ــو ...!!!!!!!
 

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
روبرو دریا...
پشت سر جاده...
دست در دست عشق، روی شن های ساحل...
جای قذمها، رفته در ماسه...
یک شاخه خشکیده روی ماسه...
یک ذست ،شاخه بدست ...
دو قلب تو در تو روی ماسه ...
چشمهایش...
آن رویای شیرین است ...
هرگز فراموش نخواهد شد....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه خوش خیال است ، فاصله را میگویم ، به خیالش تو را از من دور کرده

نمیداند جای تو امن است ، اینجا در میان دل من . . .
 

K.K.J

عضو جدید
با`هيچ `با`ر`ا`ني` `رد` `پا`يت `از`كو`چه` `ها`ى` قلبم` پاك` `نميشو`د

پس تنها ادامه میدهم,
در زیر باران حتا به درخواست چتر هم
جواب رد میدهم,
میخواهم تنهاییم را
به رخ این هوای دو نفره بکشم ...!
 

m.r119

عضو جدید
کاربر ممتاز
والله که شهر بی تو مرا حبس می شود
آوارگی کوه و بیابانم آرزوست
 

m.r119

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیهوده دلت گرفته
بیهوده!
تا بوده جهان
جهان همین بوده!
باید بروی به دیدنش باید...
باری به هزار سال ابری هم
باران به اتاق تو نمی‌آید!
 

m.r119

عضو جدید
کاربر ممتاز

تو نیستی که ببینی
چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاری است
چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است
هنوز پنجره باز است ...


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو نیستی که ببینی
چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاری است
چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است
هنوز پنجره باز است ...
اگه دلت خواست ، خورشیدم باش

اگه دلت خواست ، مهتابم شو

شبا که خوابی آروم آروم

اگه دلت خواست ، بی تابم شو

اگه دلـــت خواست ، آوازم باش

اگه دلــــت خواست ، آهنگــم کــن

تو که نباشی خیلی تنهام

اگه دلت خواست ، دلتنگم کن

تو کـه نباشی دلـگیرم ، خـاموش و تـنـهـام

تو که نباشی می میرم ، از دست دنـیـا

تو که نباشی دلـتنگم ، آه از بـی کـسی تنهایی

تو که نباشی وای از من ، با شب گریه ها

اگه دلت خواست خوابم کن با فکر فردا

تو که نباشی تاریکم تنهای تنها ، بی رویا

تو که نـبـاشی می سوزم با یـادت ایـنـجا
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بیهوده دلت گرفته
بیهوده!
تا بوده جهان
جهان همین بوده!
باید بروی به دیدنش باید...
باری به هزار سال ابری هم
باران به اتاق تو نمی‌آید!
گفتگوها دارم که اگر واژه توان داشت ترا می گفتم

واژه ها دارم در سر که اگر...

خلوتی بود و دلی بود ترا می گفتم

دارم از کوچه آن خاطره ها می گذرم

گوش کن گوش...

ترا می گویم

تو که همدردی و همدل

تو که معنای بهاری و بهاری و بهار

همزبانی

و چه می دانم در کجائی و کجائی است دلت

این قدر هست که از جنس منی و همزبانی

می توانم به تو از دورترین نقطه خاک با کلامی برسانم

عالمی واژه و حرف و سخن و خاطره را

و بگویم

تو بدانی که چه می گویم

و بگویم: صد سال بهتر از این...

و نخندی به امیدی که مراست

و بدانی که بهار

سایه سبز خدا در قفس امروزست.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با`هيچ `با`ر`ا`ني` `رد` `پا`يت `از`كو`چه` `ها`ى` قلبم` پاك` `نميشو`د

پس تنها ادامه میدهم,
در زیر باران حتا به درخواست چتر هم
جواب رد میدهم,
میخواهم تنهاییم را
به رخ این هوای دو نفره بکشم ...!
خدایا من به عشق او گرفتارم گرفتارم
من از درد غریب دل خبر دارم خبر دارم
خدایا بال و پر بشکست و پر زد در غبار غم
من از روز وداع تلخ او از سرزمین دل
برای قلب بیمارم عزادارم عزادارم
منی که رفت از کف اختیارم چون بدیدم او
کسی که با صدایش در سکوتم غصه می کارم
کسی که اشک لرزان مرا نادیده رفت آخر
دو چشمان سیاهش شد دلیل رنج و آزارم
کسی که بوسه می زد بر لبم هر دم به آرامی
خودش روزی جدایی پیشه کرد و گریه شد کارم
زمانی در غرور حس گرم بودنم با او
ولی حالا میان این و آن درمانده و خوارم
به فریادم رس ای درمان ناچاران دلداده
طلب گر می کنم یاری شب و روز از تو ناچارم
به دار آویخت این چشمان محکوم نگاهش را
روان شد سیل خون دل از آن چشمان بر دارم
نمیداند که با بگشودن صندقچه ی قلبم
چه بی پروا هویدا کرده مروارید اسرارم
ولی من تا بهار آید دل از باران صفا گیرد
به عشق او به عهد خود وفادارم وفادارم
 

الهام3

عضو جدید
امشب از آسمان ديده ي تو

روي شعرم ستاره مي بارد

در سكوت سپيد كاغذ ها

پنجه هايم جرقه مي كارد

شعر ديوانه ي تب آلودم

شرمگين از شيار خواهش ها

پيكرش را دوباره مي سوزد

عطش جاودان آتش ها

آري، آغاز، دوست داشتن است

گرچه پايان راه نا پيداست

من به پايان دگر نينديشم

كه همين دوست داشتن زيباست

از سياهي چرا حذر كردن

شب پر از قطره هاي الماس است

آنچه از شب بجاي مي ماند

عطر سكر آور گل ياس است

آه، بگذار گم شوم در تو

كس نيابد ز من نشانه ي من

روح سوزان آه مرطوبت

بوزد بر تن ترانه ي من

آه بگذار زين دريچه ي باز

خفته در پرنيان روياها

با پر روشني سفر گيرم

يگذرم از حصار دنياها

داني از زندگي چه مي خواهم

من تو باشم ، تو ، پاي تا سر تو

زندگي گر هزار باره بود

بار ديگر تو، بار ديگر تو

آنچه در من نهفته درياييست

كي توان نهفتنم باشد

با تو زين سهمگين طوفاني

كاش ياراي گفتنم باشد

بس كه لبريزم از تو، مي خواهم

بدوم در ميان صحرا ها

سر بكوبم به سنگ كوهستان

تن بكوبم به موج درياها

بس كه لبريزم از تو، مي خواهم

چون غباري ز خود فرو ريزم

زير پاي تو سر نهم آرام

به سبك سايه ي تو آويزم

آري آغاز دوست داشتن است

گرچه پايان راه نا پيداست

من به پايان دگر نينديشم

كه همين دوست داشتن زيباست
 

الهام3

عضو جدید
خاطرم نیست تو از بارانی....

یا که از جنس نسیم....*

هر چه هستی ..

گذرا نیست هوایت....

.بویت.....

تو مرا یاد کنی یا نکنی...

من به یادت هستم....​
 

K.K.J

عضو جدید
دلم برای یک نفر تنگ است....
نه میدانم نامش چیست...
و نه میدانم چه می کند...
حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم....
رنگ موهایش را نمی دانم....
لبخندش را هم ندیده ام....
فقط میدانم که باید باشد و نیست......!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم برای یک نفر تنگ است....
نه میدانم نامش چیست...
و نه میدانم چه می کند...
حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم....
رنگ موهایش را نمی دانم....
لبخندش را هم ندیده ام....
فقط میدانم که باید باشد و نیست......!



به تو می اندیشم

به تو و تندی طوفان نگاهت بر من

به خود و عشق عمیقت در تن

به تو و خاطره ها

که چرا هیچ زمانی من و تو ما نشدیم

جام قلبم که به دست تو شکست

من چرا باز تو را می بخشم؟؟؟

به تو می اندیشم

به تو که غرق در افکار خودی

من در اندیشه افکار توام

قانعم بر نگه کوته تو

هر زمان در پی دیدار توام…
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خاطرم نیست تو از بارانی....

یا که از جنس نسیم....*

هر چه هستی ..

گذرا نیست هوایت....

.بویت.....

تو مرا یاد کنی یا نکنی...

من به یادت هستم....​


کنارم باش ...





کنارم باش ، اگه حتی خیالی

اگه یه حسرتِ بی انتهائی

کنارم باش و با من زندگی کن !

اگه دنیا پره از بی وفائی



به چشمات دلخوشم توُ قاب نقره

تو این روزا که مثل شب سیاهه

نمی گـم از دلم ، از بی قراری

که حتی گفتنـش هم اشــتبـاهه



می خوام معنی رفتن تو وجودم

رسـیـدن به شـروع تازه باشـه

تجسـم می کنم عشق نفس گیر

که هستی ، تا دل ترانه وا شه



که هستی و هنوز از بوته ی یاس

سراغ عطـر دسـتاتو می گیـرم

کـنــار پنـجـره مثــل قـدیـمـا

با لجـبازی می آم جاتو می گیرم



به غـم هایِ همـه دنیـا می خـنـدیـم

من و تو ... هم نفس ... شونه به شونه

اگـرچـه دوری ... امـا با خیـالت

پر از گـرمی عـشـقـه تـوی خـونه !



کنارم باش ، اگه حتی خیالی

اگه یـه حسـرت بی انتهـائی

کنارم باش و با من زندگی کن !

شبـیـهِ لحـظـه هـای آشـنائی
 

Similar threads

بالا