خب خيلي مواقع ملاحظه مي كردم.
اختلاف نظرهايم مثلا هر كسي مهندس ناظر جدي يه قسمتي مي شد همون روز اول به يه كارگر گير مي داد و اونو از قسمتش منتقل مي كرد تا حساب كار دست بقيه بياد اما من همچين كاري نكردم.با از موضع بالا برخورد مي كردن.اما من همچين كاري را نمي كردم.
در مورد نوع برخورد در خونه آنها اكثرا متاهل بودن و وقتي بحث مي كرديم اكثرا مي گفتن اين رفتارت احترام گذاشتن به اين انداره -آزادي دادن كامل به خانم-اينكه مطيع بودن را انتظار نداري باعث ميشه در زندگي به سختي بخوري.
خاله هايم كه از لحاظ سني بهم نزديكن بيشتر به من ميگن مغروري و همين طور ميگن با اين رفتارت زن دليل ميشي.
ظاهرا غرور شما به قدر کافی باعث اقتدارت نشده، البته دوستات هم زیاد از حد سخت می گیرن،
به نظرم بهتره از کارت شروع کنی و اجازه بدی رفتارت باعث بشه زیردستات ازت حساب ببرن، من خودم درکت می کنم و جای تو باشم احتمالا می گم یه جوری کار کنین که اذیت نشین (اگه هم کسی بگه آخ بشینم زار زار براش گریه کنم، شاید برا همینه همکار نیستیم
)،آدمای مثل تو مهربونو هم خیلی خیلی دوست دارم، اما اینجوری کار پیش نمی ره، تو میتونی تو زمان استراحت یا غیر کاری باهاشون بگی ، بخندی با حتی چای بخوری ولی تو محل کار بدونن که اگه کم کاری کنن عواقبشو می بینن و با کسی شوخی نداری، بدونن هرچقدر هم با تو صمیمی باشن کار کاره، مگه اینکه واقعا مشکل داشته باشن
این یه نمونه از اقتداره.
اما در مورد همسر، همین بحث مطیع بودن، ببین به همسرت آزادی بده اما تا حدی که بدونه اگه زمانی با کاریش مخالف باشی، میتونی مانعش بشی، بدونه نیازه ازت برا خیلی کارا اجازه بگیره.
مثلا در مورد ممونی رفتن، باهات صحبت می کنه که میخوام برم فلان مهمانی (از دوستای دوران مجردیش)، ازش بپرس مهمونی کیه، کیا میان، ساعت و ... اما نه با لحن یه بازپرس، با لحن کسی که براش مهمه کجا میره، با کیا هست و احساسش از اینکه قراره پیش دوستاش باشه چیه، با لحن کسی که وظیفشه بدونه همسرش کجا میره و با کیا نشست و برخاست داره، منظورم اینه که نباشه اگه گفت میخوام برم مهمانی فلان دوستم، تو هم بگی اشکال نداره برو (به صرف اینکه دوستشو دیدی یا حتی می شناسی) .
اومدیم و خانم از همون اول اقتدار شما رو حس نکنه، واگه شما اقدامی نکنی بعدا هم حس نکنه، اما اگه
همون مهمونی رو رفت و بهت نگفت چون اقتدار تو رو حس نمی کنه، یا اصلا تو یه خانواده ی آزاد بزرگ شده و لازم نمی دونه تو بدونی، تو باید ازش همون سوالای بالا رو بپرسی اما این بار بهش بفهمونی که چون شوهرشی ( نه دوستش) داری اینا رو ازش می پرسی، نه اینکه بداخلاقی کنی، ولی به روش هم نخندی، معمولا یکی دو بار اول اثر میکنه.
اما حواست باشه کار به لج و لجبازی نگذره، بهش بفهمون که بهش اطمینان داری از مهمونی رفتنش اما بفهمه لازمه ازش باخبر باشی.
(دوست عزیز مرسی از تاپیکت ، به نظرم خوبن این بحثا ، قصد منم فقط نظر دادن و رسیدن به یه نتیجه با همفکری هم هستش )