♡... مـــادر... ♡

CHATR be DAST

عضو جدید
هزار پس مانده از نگاه های بی معنی
دو صد تیپا خورده از زمانه ی شوم
و صد رانده شده از کوچه های وفا
به نزد تو آمده ام
و تو را خواهم دید
ای آشنای دیرین من
،
هنوز هم بی شکایت از طومار بلند جفاهایم
مرا به جان دوست می داری ...

س.م.چتر به دست
 

Comet1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن كه بي تابي من ديد و نخفت
هي نوازش كرد و باز هم قصه گفت

با صداي ناله ام بيدار گشت
با چه لطفي بهرم از جان مي گذشت

شيره ي جان داد و آرامم نمود
وز شراب عشق در جامم نمود

او مرا مي خواست ببيند شاد شاد
بر ره خوشبختيم جان مي نهاد

هر قدم با پاي خردم گام داشت
نطفه هاي معرفت در سينه كاشت

او مرا هنگام افتادن گرفت
خود ز پا افتاد و من ماندم شگفت

كيست او تابنده تر از گوهر است
روشني بخش وجودم مادر است

چون زبان با لطف نام او گشود
كرد ملك بر نام زيبايش سجود

زير پاي او كليدي از بهشت
كي توان بر وصف نام او نوشت




مدينه ولي زاده جوشقان

 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
مادر، گلبرگ ها بر دستانت بوسه می زنند؛ دریاها به تو غبطه می خورند؛
بادها نام تو را تا عرش خدا می برند؛ و ملکوتیان بر تو درود می فرستند
 

toprak

عضو جدید
مادر تکیه گاه نیست بلکه از تکیه کردن بی نیاز می کند
 

toprak

عضو جدید
چه کسی به کمکم دوید
وقتی زمین خوردمپ
و قصه ی زیبایی برایم خواند
یا جای زخمم را بوس کرد تا خوبش کند؟؟؟؟
مادرم
 

ruya*

عضو جدید
http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon1.gif

با توام اي ماه خونه
با توام اي گل پونه
اي نشونه ي صداقت
اي بهونه ي رفاقت
تو عزيزي, مهربوني
واسه من يه همزبوني
تو برام يه تكيه گاهي
واسه من پشت و پناهي
با توام اي مادر من
اي تويي تاج سر من
واسه من يه هم صدايي
اي به قربون دعاهات
من فداي خاك پاهات
خستم از بوي نمازت
قربون راز و نيازت
با توام اي شور خونه
بركت تو نور خونه
اي نشونه ي صداقت
اي بهونه ي رفاقت
تو بهاري, نازنيني
واسه من يه همنشيني
تو براي من يه مامن
تو همه جون و تن من
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
آسودگی از محن ندارد مادر
آسایش جان و تن ندارد مادر
دارد غم و اندوه جگر گوشه خویش
ورنه غم خویشتن ندارد مادر




به بهشت نمیروم اگر مادرم آنجا نباشد ...:gol:

حسین پناهی
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
زیباترین واژه بر لبان آدمی واژه “مادر” است
زیباترین خطاب “مادر جان” است
“مادر” واژه ایست سرشار از امید و عشق
واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید
روزت مبارک مادر جان
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی خیس از باران به خانه رسیدم
برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟
خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟.
پدرم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد

اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت
باران احمق

این است معنی مادر
 

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز هوای پنجره، بوی مادرم میداد
انگار که دلـش باز هوای دلم کرده بود
بوی عطر تنــش،،
عرق پیراهــنـش،،
اتاق کوچکم را پر کرده و انگار که مرا در آغوش خود میفشارید
...برای چند لحظه آرامش، وجودم را فرا گرفته بود
هرم نفسهایش را لمس میکردم که مــرا می بوسید
و من مست و مدهوش هوایش شده بودم ...
من هم
هوا را سیر بوسیدم و سپردم که بوسه هايم را به او برساند.
 

HaQiQaT

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتي که تو ۱ ساله بودي، اون (مادرت) بِهت غذا ميداد و
تو رو تر و خشک مي کرد ...
تو هم با گريه کردن در تمام شب از اون تشکر مي کردي!


وقتي که تو ۲ ساله بودي، اون، بهت ياد داد تا چه جوري راه بري.
تو هم اين طوري ازش تشکر مي کردي، که وقتي صدات مي زد، فرار مي کردي!


وقتي که ۳ ساله بودي، اون، با عشق، تمام غذايت را آماده مي کرد.
تو هم باريختن ظرف غذات، کف اتاق، ازش تشکرمي کردي !


وقتي۴ ساله بودي، اون برات مداد رنگي خريد.
تو هم، با رنگ کردن ميز اتاق نهار خوري، ازش تشکر مي کردي!


وقتي که ۵ ساله بودي، اون، لباس شيک به تنت کرد تا به مهد کودک بري.
تو هم، با انداختن (به عمد) خودت تو گِل، ازش تشکرکردي !


وقتي که ۶ ساله بودي، اون، تو رو تا مدرسه ات همراهي مي کرد.
تو هم، با فرياد زدنِ: من نمي خوام برم!، ازش تشکر مي کردي ...!


وقتي که ۷ ساله بودي، اون، برات یک توپ فوتبال خريد.
تو هم، با شکستن پنجره همسايه کناري، ازش تشکر کردي!!!


وقتي که ۸ ساله بودي، اون، برات بستني خريد.
تو هم، با چکوندن (بستني) به تمام لباست، ازش تشکر کردي!


وقتي که ۹ ساله بودي، اون، هزينه کلاس پيانوي تو رو پرداخت.
تو هم، بدون زحمت دادن به خودت براي ياد گيري پيانو، ازش تشکر کردي!


وقتي که ۱۰ ساله بودي، اون، تمام روز رو رانندگي کرد تا تو رو از تمرين فوتبال به کلاس ژيمناستيک و از اونجا به جشن تولد دوستانت، ببره....
تو هم با بيرون پريدن از ماشين، بدون اينکه حتی پشت سرت رو هم نگاه کني ازش تشکر کردي !


وقتي که ۱۱ ساله بودي، اون تو و دوستت رو براي ديدن فيلم به سينما برد.
تو هم، ازش تشکر کردي: ازش خواستي که در يه رديف ديگه بشينه !


وقتي که ۱۲ ساله بودي، اون دلسوزانه تو رو از تماشاي بعضي برنامه هاي تلویزِيِونی بر حذر داشت.
تو هم، ازش تشکر کردي: صبر کردي تا از خونه بيرون بره و بعد ...


وقتي که ۱۳ ساله بودي، اون بهت پيشنهاد داد که موهاتو اصلاح کني.
تو هم، ازش تشکر کردي، با گفتن اين جمله: تو اصلاً سليقه اي نداري!


وقتي که ۱۴ ساله بودي، اون، هزينه اردو يک ماهه تابستاني تو رو پرداخت کرد.
تو هم، ازش تشکر کردي: با فراموش کردن نوشتن يک نامه ساده !!!


وقتي که ۱۵ ساله بودي، اون از سرِ کار برمي گشت و مي خواست که تو رو در آغوش بگيره و ابراز محبت کنه ...
تو هم، ازش تشکر کردي: با قفل کردن درب اتاقت!


وقتي که ۱۶ ساله بودي، اون بهت رانندگي ياد داد ...
تو هم ، هر وقت که مي تونستي ماشين رو بر مي داشتي و مي رفتي؛ اینجوری ازش تشکر کردي!

وقتي که ۱۷ ساله بودي، و وقتيکه اون منتظر يه تماس تلفنی مهم بود:
تمام شب رو با تلفن صحبت کردي و، اينطوري ازش تشکر کردي!


وقتي که ۱۸ ساله بودي، اون، در جشن فارغ التحصيلي دبيرستانت، از خوشحالي گريه مي کرد..
تو هم، ازش تشکر کردي، اينطوري که تا تموم شدن جشن، پيش مادرت نيومدي!


وقتي که ۱۹ ساله بودي، اون، شهريه دانشگاهت رو پرداخت، همچنين، تو رو تا دانشگاه رسوند و وسائلت رو هم حمل کرد.
تو هم، ازش تشکر کردي، با گفتن خداحافظِ خشک و خالي، بيرون خوبگاه، به خاطر اينکه نمي خواستي جلوی دوستات خودتو دست و پا چلفتي و بچه ننه نشون بدي!!!


وقتي که ۲۰ ساله بودي، اون، ازت پرسيد که، آيا شخص خاصي به عنوان همسر مد نظرت هست؟
تو هم، ازش تشکر کردي با گفتنِ: به تو ربطي نداره!


وقتي که ۲۱ ساله بودي، اون، بهت پيشنهاد خط مشي براي آينده ات داد.
تو هم، با گفتن اين جمله ازش تشکر کردي: من نمي خوام مثل تو باشم!!!


وقتي که ۲۲ ساله بودي، اون تو رو، در جشن فارغ التحصيلي دانشگاهت در آغوش گرفت.
تو هم، ازش تشکر کردي، ازش پرسيدي که: مي توني هزينه سفر به اروپا را برام تهيه کني؟!


وقتي که ۲۳ ساله بودي، اون، براي اولين آپارتمانت، بهت اثاثيه داد.
تو هم، ازش تشکر کردي، با گفتن اين جمله، پيش دوستات،: اون اثاثيه ها زشت و قدیمی هستن!


وقتي که ۲۴ ساله بودي، اون دارايي هاي تو رو ديد و در مورد اينکه، در آينده مي خواي با اون ها چي کار کني، ازت سئوال کرد..
تو هم با دريدگي و صدايي (که ناشي از خشم بود) فرياد زدي:مــادررر،لطفا تو کارام دخالت نکن !


وقتي که ۲۵ ساله بودي، اون، کمکت کرد تا هزينه هاي عروسي رو پرداخت کني، و در حالي که گريه مي کرد بهت گفت که: دلم خيلي برات تنگ مي شه...
تو هم ازش تشکر کردي، اينطوري که، يه جاي دور رو براي زندگيت انتخاب کردي!!!


وقتي که ۳۰ ساله بودي، اون، از طريق شخص ديگه اي فهميد که تو بچه دار شدي و به تو زنگ زد.
تو هم با گفتن اين جمله،ازش تشکر کردي، همه چيز ديگه تغيير کرده !!!


وقتي که ۴۰ ساله بودي، اون، بهت زنگ زد تا روز تولد يکي از اقوام رو يادآوري کنه.
تو هم با گفتن:"من الان خيلي گرفتارم" ازش تشکرکردي!


وقتي که ۵۰ ساله بودي، اون، مريض شد و به مراقبت و کمک تو احتياج داشت.
تو هم با سخنراني کردن در مورد اينکه والدين، سربار فرزندانشون مي شن، ازش تشکر کردي!!!

و سپس، يک روز، اون، به آرامي از دنيا ميره و تمام کارهايي که در حق مادرت انجام ندادي، مثل تندر بر قلبت فرود مياد



... اگه مادرت هنوز زنده هست، فراموش نکن که بيشتر از هميشه بهش محبت کني: با كوچكي يك بوسه تا بزرگي گفتن: مادر دوستت دارم ...
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تو ای مادر که یک عمره دلت با غصه دم سازه
صبوری های تو مادر منو به گریه میندازی
مثل یک طفل خواب آلوده من محتاج آغوشم
از اون لالاییات مادر بخون بازم توی گوشم
برای سرنوشت من تو دلواپس ترین بودی
برای اشکهای من همیشه آستین بودی
تو ای همیشه غم خوارم تو ای مطرح ترین یارم
به نام نامی مادر همیشه دوستت دارم

مرابوسیدن پای تو کافیست

بهشتی زیر پای توست مادر

تقدیم به مامان گلم که بیشتر از همه دنیا دوسش دارم



پیامبر اکرم (ص)


هر کس پیشانی مادر خویش را ببوسد، از آتش جهنم دور می ماند . .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اندیشیدن به تو گرانبهاترین سكوت من است

طولانی‌ترین و پرهیاهوترین سكوت ....

تو همیشه در منی مانند قلبِ ســــــــاده‌ام
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمی دانم جادوی دستانت بود یا چشمانت



که چنین به دنبالت دوان دوان می دوم



کاش می دیدی شب هایی که خوابت را می دیدم



بیدار می شدم بهانه ات را می گرفتم



عکست را نگاه می کردم



بغضم صبوری نمی کرد و جایش را به اشک هایم می داد



می دانم که لایق تمام مهربانی هایت نیستم
 

Life13

عضو جدید
ما در ای والاترین رویا ی عشق
ما در ای دلوا پس فردای عشق
ما در ای غمخوار بی همتا ی من
اولین و آخرین معنای عشق
زندگی بی تو سراسر محنت است
زیر پای توست تنها جای عشق
ما در ای چشم و چراغ زندگی
قلب رنجور تو شد دریای زندگی
تکیه گا ه خستگی ها یم توئی
ما در ای تنها نرین ما وای عشق
یا د تو آرام می سا زد مرا
از تو آهنگی گرفته نا ی عشق
صوت لالائی تو اعجا ز کرد
ما در ای " پیغمبر زیبای عشق "
ما ه من پشت و پنا ه من توئی
جا ن من ای گوهر یکتا ی عشق
دوستت دارم تو را دیوانه وار
از تو احیاء شد چنین دنیا ی عشق
ای ا نیس لحظه های بی کسی
در دلم برپا شده غوغای عشق
تشنه آغوش گرم تومنم
من که مجنونم توئی لیلای عشق
 
آخرین ویرایش:

mehravehoath

عضو جدید
زمستان بود و گنجشک مادر،غذایی برای بچه ها پیدا نمی کرد.او کم کم از گوشت بدن خود میکند و به بچه ها می داد،زمستان تمام شد و مادر مرد و بچه ها بزرگ شدند،بعد از بزرگ شدن انها و مرگ مادر جوجه ها با هم میگفتند:
خوب شد که مرد خسته شدیم از این غذای تکراری....
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چون ما را با درد بدنيامیآورد و
بلافاصله با لبخند میپذیرند
چون شیرشیشه را قبل از اينكه توی حلق
ما بريزند ، پشت دستشان میریزند

چون وقتی توی اتاق پی پی میکنیم
زياد با ما بداخلاقی نمیکنند


و وقتی بعدها توی تشکمان جی جی
میکنیم آبروی ما را نمیبرند

وقتی توی میهمانی خجالت میکشیم و توی گوششان میگوییم سیب می خوام، با صدای بلند میگویند منیر خانوم بی زحمت یه سیب به
این بچه بدهید و ما را عصبانی میکند


و وقتی پدرمان ما را به خاطر لگد زدن به
مادر کتک میزند، با پدر دعوا میکنند

چون وقتی در قابلمه غذا را برمی دارند، یک
بخاری بلند می شود که آدم دلش می خواهد
غذا را با قابلمه اش بخورد

چون وقتي تازه ساعت يازده شب يادمان مي افتد
كه فلان كار را كه بايد فردا در مدرسه تحويل
دهيم يادمان رفته،بعد از يك تشر خودش هم پابه پايمان زحمت ميكشد كه همان نصف شبي تمامش كنيم

چون وسط سریالهای ملودرام گریه میکنند

چون بعد از گرفتن هدیه روز مادر، تمام فکر
و ذکرش این است که مبادا فروشندگان
بی انصاف سر طفل معصومش را
کلاه گذاشته باشند

چون شبهای امتحان و کنکور پابه پای ما کم
میخوابد اما کسی نیست که برایش قهوه
بیاورد و میوه پوست بکند

به خاطر اینکه موقع سربازی رفتن ما،
گریه میکند و نذر می کند و پوتینهایمان
را در هر مرخصی واکس میزند

چون وقتي شب عروسي ما، داماد ازش خداحافظي
ميكند با چشماني پر از اشك سفارشمان را ميكند
ما را به داماد ميسپارد

چون وقتی که موقع مریضیش یک لیوان آب
به دستش می دهیم یک طوری تشکر می کند
که واقعا باور میکنیم شاخ قول شکانده ایم

چون موقع مطالعه عینک میزند و پنج دقيقۀ
بعد در حاليكه عينكش به چشمش است
ميپرسد:اين عينك منو نديدين؟


چون هیچوقت یادشان نمیرود که از کدام غذا
بدمان میآید و عاشق كدام غذاييم، حتی وقتی
که روی تخت بیمارستانند و قرار است ناهار
را با هم بخوریم

چون همانجا هم تمام فکر و ذکرشان این است
كه واي بچم خسته شد بسكه مريض داري كرد

و چون هروقت باهاش بد حرف ميزنيم و دلش
رو براي هزارمين بار ميشكنيم، چند روز بعد
همه رو از دلش ميريزه بيرون وخودش رو
گول ميزنه كه: بخشش از بزرگانه

چون مادرند....
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد





وجب به وجب دنیا را بگرد؛



تمام عاشقانه های دنیا را زیر و رو کن


ناب ترین از این لحظه ها نخواهی یافت......
 
آخرین ویرایش:

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا بالاتر از بهشت هم داری؟؟

برای زیر پای مادرم میخواهم!

"مادر" نوشته می شود

"فرشته" خوانده می شود!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

[h=6]گفتم مادر! ... گفت: جانم
گفتم درد دارم! ... گفت: بجانم
گفتم خسته ام! ... گفت: پریشانم
گفتم گرسنه ام! ... گفت : بخور از سهمِ نانم
گفتم کجا بخوابم! ... گفت: روی چشمانم
...
اما یک بار نگفتم:
مادر من خوبم
شادم...!

همیشه از درد گفتم
و از رنج.....!

... مادر دوستت دارم ...
[/h]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در دنیا دو تصویر برای من زیباست، تصویر گل و تصویر مادرم. (بالزاک)
تار و پود روح مادر را از مهربانی بافته اند. (امرسون)

مادر شاهکار طبیعت است. (گوته)

مادر سازنده جهان و تابلوی آفریدگار است. (بتهوون)

یک بوسه مادر من بود که مرا نقاش کرد. (رافائیل)

شایدیک مادر بتواند با فرزند بالغ خود مخالفت کند اما هرگز نمی تواند در برابرکودک خردسالش که بازوان کوچکش رابه سویش دراز کرده تا او را درآغوش بگیردمخالفت کند. (ماریا فون تراپ)

وقتی مردم از شغلم می پرسند می گویم: قبل از هر چیز من یک مادرم.


(فرزندان شما نماینده افکارتان هستند آنان در حکم جملاتی هستند که عقاید شما را بیان می کنند. (ژاکلین جکسون)

(مادر واسطه ای است که از طریق وی کودک نورسیده وجود خود را به صورت یک انسان اجتماعی متحول می کند.(بیتا رانک)

زمانی که یک مادر به فرزندش نگاه می کند که آرام در میان عروسکهایش به خواب رفته است،


به این فکر می کند که فردایشان هرچه قدر هم زیبا باشد هرگز نمی تواند جای آن لحظه ناب را بگیرد. (ژوآن بینز)

یادممی آید وقتی ساعت دو نیمه شب با صدای کودک گرسنه ام از خواب برمی خواستماز دیدار دوباره اش تمام وجودم لبریز از شادی و عشق میگشت . (مارگارتدرابل)





ناگهان عشق چون موجی در وجودم پیچید و وادرام کرد تا به سوی گهواره بروم و آن موجود کوچک و معصوم را در آغوش بگیرم. (روزی توماس)
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

فردا نه......
چندساعت بعد هم نه..........
چندثانیه هم نه
همین الان......
برای مادرت یه کاری بکن.........
...اگر زنده است دستش را........
اگر به آسمان رفته است ....قبرش را
اگر پیشت نیست، یادش را..........
اگر قهری ، چهره اش را
اگر آشتی هستی، پایش را....
ببوس.........
 

تور مالزی

عضو جدید
مرا از بهر غربت زادی وپروردی ای مادر ؟

شکار دردوغم اند ر جهانم کردی ای مادر

من ازتوهرچه دیدم مهربانی ومحبت بود

ازین دخت ستم پرر چرا دلسردی ای مادر

به درد غربت وآواره گردی ها گرفتارم

زدردت من به دردوتو زمن پردردی ای مادر

فدایت جان ودل اندر قدومت خاک می بوسم

به چشمم پا بنه در هر کجا می گردی ای مادر

به عالم هیچ چیزی جز رضای تو نمی خواهم

که روز وشب زبهرم غصه وغم خوردی ای مادر

به رنگ وبوی تو یک گل درین گلشن نمی باشد

چواز گلبن جدا گردیده گل ها ، زردی ای مادر

به کابل شادمان بودی واز آنجا دربه در گشتی

به این بتخانه هم چون غم چرا رو کردی ای مادر

دلم چون کوره ای می سوزد ازآوارگی هایت

تو هم چون من به غربت زادی وپروردی ای مادر

نصیب ما ازین دنیا به غیر از دردو محنت نیست

تو هم چون من درین عالم سرا پا دردی ای مادر

غریب و بی کس وآواره گرد کوچه وکویم

که ازمیهن به خاک غیر روی آوردی ای مادر
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

70arezu

عضو جدید
واقعا عالی بود اشکم در اومد :(:cry::cry::(.............

برای شادی روح همه ی مادرهایی که زیر خاک هستند

"صلوات"

 

جینگیلبرت

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به نطرتون همچین مادری حتی اگه مسلمان هم نباشه بهشت نمیره؟

این مادر نامسلمان لیاقت بهشت رو داره یا اونی که توی زندگی معنی عشق ورزیدن را نمیدونه ولی هر شب نماز شب میخونه؟
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani 🔺️هوای تو... ♡ ادبیات 972
گلابتون به نام زن... ♡ ادبیات 732

Similar threads

بالا